شمارهٔ ۷۵
کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا
گشته جزو تن چو گل تشریف عریانی مرا
دامن آلوده شست اشک پشیمانی مرا
حاصل از تر دامنی شد پاکدامانی مرا
مانع جودم نمی گردد تهی دستی که هست
هر مژه دست دگر در گوهر افشانی مرا
جای از بس داده ام در سر هوای عشق را
تختهٔ مشق جنون شد لوح پیشانی مرا
تا به کی باشم به بند عیب پوشیهای خلق
چشم بستن چون نگه کرده است زندانی مرا
شد دل از فیض شکستن آشنای بحر وصل
چون حباب آخر عمارت کرد ویرانی مرا
تنگ گیرد گر چنین گردون دون بر بیدلان
دور دامانش کند جویا گریبانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا
گشته جزو تن چو گل تشریف عریانی مرا
هوش مصنوعی: کیست که در این دنیا بتواند گرانیها و مشکلات مرا برطرف کند؟ من اکنون مانند گلی هستم که با فساد و بیپوششی در این عالم حاضر شدهام.
دامن آلوده شست اشک پشیمانی مرا
حاصل از تر دامنی شد پاکدامانی مرا
هوش مصنوعی: گریه و اشکهای پشیمانیام در دامن آلودهام جمع شده و این باعث شده تا نابالابالیام به پاکدامنی تبدیل شود.
مانع جودم نمی گردد تهی دستی که هست
هر مژه دست دگر در گوهر افشانی مرا
هوش مصنوعی: من را در بخشش و سخاوت مشکلی ایجاد نمیکند، زیرا هر مژهام مانند دستی دیگر است که در حال افشاندن گوهر و ارزشها به سمت دیگران است.
جای از بس داده ام در سر هوای عشق را
تختهٔ مشق جنون شد لوح پیشانی مرا
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و احساساتی که در دل دارم، ذهن و جانم پر از یادآوری و تجربههای عاشقانه شده است و حالا تمام آنچه که در سر دارم، مانند یادداشتهایی روی یک صفحه خالی تبدیل شده است.
تا به کی باشم به بند عیب پوشیهای خلق
چشم بستن چون نگه کرده است زندانی مرا
هوش مصنوعی: چقدر باید به عیبهای دیگران بیتوجه باشم و سرم را زیر برف کنم، در حالی که زندان من به خاطر کسی است که به من نگاه میکند.
شد دل از فیض شکستن آشنای بحر وصل
چون حباب آخر عمارت کرد ویرانی مرا
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ارتباط با معشوق مانند حبابی در دریای وصال، ناگهان شکست و حالا تمام وجودم ویران شده است.
تنگ گیرد گر چنین گردون دون بر بیدلان
دور دامانش کند جویا گریبانی مرا
هوش مصنوعی: اگر این آسمان پست و ظالم بر بیدلان تنگ بگیرد، دامانش مرا فریب میدهد و به دنبالش میگردم.

جویای تبریزی