شمارهٔ ۴۵۰
جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش زند
خویش را چون خال رخسار تو بر آتش زند
صد دلار بیتاب در خوناب حسرت میتپد
ترک من دست خودآرایی چو بر ترکش زند
چشم بدمستش به قصد بیدلان در هر نگاه
دست از مژگان به تیغ ابروی دلکش زند
شوقی را چون اختیار باده پیمایی دهند
جام گردون را کند خالی اگر یک کش زند
میرود جویا کتان صبر بر باد فنا
بر میان چون دامن ناز آن بت مهوش زند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش زند
خویش را چون خال رخسار تو بر آتش زند
هوش مصنوعی: شجاعت را ببین که چگونه یک مورچه با بادهای خالص، خود را به آتش میزند، همانطور که خال صورت تو بر روی آتش میدرخشد.
صد دلار بیتاب در خوناب حسرت میتپد
ترک من دست خودآرایی چو بر ترکش زند
هوش مصنوعی: دراین بیت، شاعر از احساسات عمیق و درد ناامیدی خود سخن میگوید. او میگوید که در دلش حسرتی عمیق وجود دارد و این حسرت مانند چیزی ارزشمند و گرانبها در او به تپش درآمده است. در ادامه، او به زیباییهای ظاهری و خودآرایی اشاره میکند و به ترک کردن این زینتها و آرایشها میپردازد، گویی که این کار را به خاطر محبتی که در دل دارد، انجام میدهد.
چشم بدمستش به قصد بیدلان در هر نگاه
دست از مژگان به تیغ ابروی دلکش زند
هوش مصنوعی: چشم مست او با هر نگاهش دلهای بیدار را هدف قرار میدهد و مژگانش همچون شمشیر بر ابروهای زیبا، ضربه میزند.
شوقی را چون اختیار باده پیمایی دهند
جام گردون را کند خالی اگر یک کش زند
هوش مصنوعی: وقتی که شوق کسی به نوشیدن باده برانگیخته میشود، اگر یک جرعه از جام آسمانی بگیرد، آن جام را خالی خواهد کرد.
میرود جویا کتان صبر بر باد فنا
بر میان چون دامن ناز آن بت مهوش زند
هوش مصنوعی: او به دنبال چیزی میرود که صبر و شکیبایی را در برابر تغییرات بیثمر از دست ندهد، مانند دامن لطیف و زیبای آن معشوق که در باد میرقصد.

جویای تبریزی