شمارهٔ ۴۴۹
شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام
شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت
دل طپیدن بال پرواز تذرو رنگ بود
بسکه ذوق بی خودی شبهای وصلش تا سحر
از نگاه او که سرجوش می بیرنگ بود
بود رد رفتن زخود فرسنگ ها یک گام شوق
چون به خود می آمدم یک گام صد فرسنگ بود
داشت رقص تازه ای هر قطرهٔ خون در تنم
دوش جویا نالهٔ دل بسکه سیر آهنگ بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
هوش مصنوعی: در شب که به خاطر ظلم و ستم او دلم غمگین و بیتاب بود، شرابی به رنگ لعل (قرمز) در جامم ریخته شد که نشان از شکست و ناراحتی من داشت.
بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام
شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچهای است که در خون آلوده است و همچون شیشهای داغ که به سادگی میشکند، در درون سنگ قرار دارد.
موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت
دل طپیدن بال پرواز تذرو رنگ بود
هوش مصنوعی: موجی که در آب میچرخید، مانند چنگالی بود که پرندهای بزرگ را در خود داشت. دل آن پرنده به تپش افتاده و پروازش به رنگ تذرو (پرندهای زینتی) بود.
بسکه ذوق بی خودی شبهای وصلش تا سحر
از نگاه او که سرجوش می بیرنگ بود
هوش مصنوعی: به خاطر لذت زیادی که از شبهای دیدار او دارم، تا صبح به خاطر نگاهش که خالی از رنگ و جلوه است، بینهایت خوشحالم.
بود رد رفتن زخود فرسنگ ها یک گام شوق
چون به خود می آمدم یک گام صد فرسنگ بود
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، وقتی که از خودم فاصله میگرفتم، هر لحظه با شوق و اشتیاقی که در وجودم بود، قدمی برمیداشتم که به نظر میرسید بسیار دور است؛ اما وقتی دوباره به خودم برمیگشتم، آن قدم همانند صد فرسنگ اهمیت و ارزش بیشتری پیدا میکرد.
داشت رقص تازه ای هر قطرهٔ خون در تنم
دوش جویا نالهٔ دل بسکه سیر آهنگ بود
هوش مصنوعی: هر قطرهٔ خون در بدنم به نوعی رقص و نشاط تازهای داشت و شب گذشته به خاطر نالهٔ دل و خسته بودن از این آهنگی که درونم بود، از آن حال و هوا خبر گرفت.

جویای تبریزی