شمارهٔ ۴۴۸
تپیدنها در دل میزند دلدار میآید
ز خود رفتم سر راهی بگیرم یار میآید
خرامت باز آیین بدن گلشن گشته است امشب
که بوی یوسف از پیراهن گلزار میآید
به کام غیر چون میبینمت از دور مینالم
چو آن بلبل که با گل بر سر بازار میآید
توان با وسعت مشرب ملایم ساخت سرکش را
چو راه سیل بر صحرا فتد هموار میآید
ز جوش غم فرو بارید اشک از دیدهام جویا
چو سیلابی که بدمستانه از کهسار میآید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تپیدنها در دل میزند دلدار میآید
ز خود رفتم سر راهی بگیرم یار میآید
هوش مصنوعی: دل در انتظار معشوق به تپش میآید. در حالی که خود را از مسیر دور کردهام، احساس میکنم که یار به راه میآید و من باید او را ملاقات کنم.
خرامت باز آیین بدن گلشن گشته است امشب
که بوی یوسف از پیراهن گلزار میآید
هوش مصنوعی: امشب، زیبایی و جذابیت بدن تو بار دیگر به گلستانی شباهت دارد که بوی خوش یوسف از لباس گلها به مشام میرسد.
به کام غیر چون میبینمت از دور مینالم
چو آن بلبل که با گل بر سر بازار میآید
هوش مصنوعی: وقتی تو را از دور میبینم و میدانم که دیگری از وجودت بهرهمند است، مثل بلبل نالان و غمگین میشوم که در بازار گلها حاضر است، اما از آن دور است.
توان با وسعت مشرب ملایم ساخت سرکش را
چو راه سیل بر صحرا فتد هموار میآید
هوش مصنوعی: اگر انسان دارای ظرفیت و قابلیت بالایی باشد، میتواند فرد سرکش و ناآرام را به آرامش و انضباط برساند، درست مانند اینکه وقتی سیل به دشت میریزد، زمین هموار و منظم میشود.
ز جوش غم فرو بارید اشک از دیدهام جویا
چو سیلابی که بدمستانه از کهسار میآید
هوش مصنوعی: از شدت غم، اشک از چشمانم ریخت، مانند سیلابی که بیپروا و سرزنده از کوهسار ها سرازیر میشود.

جویای تبریزی