شمارهٔ ۴۳۸
چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام می گردد
که از گردیدن حالم به بزمش جام می گردد
نصیبی بهر سروستان جنت تا به دست آرد
رعونت روز و شب برگرد آن اندام می گردد
گهی لب را تکلم آشنا گردان سرت گردم
خموشی چون شود از حد فزون ابرام می گردد
ندارد راه قاصد در حریم خاص یکرنگی
میان ما و جانان خود به خود پیغام می گردد
به آهنگ تو بلبل سر کند گر ناله ای جویا
رگ گل همچو نبض خسته بی آرام می گردد
شمارهٔ ۴۳۷: به مردن کی جدا عاشق از آن بیباک میگرددشمارهٔ ۴۳۹: چنان در سینه آتش عشق آن مست هوس ریزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام می گردد
که از گردیدن حالم به بزمش جام می گردد
هوش مصنوعی: به قدری از نگرانیام دلخوش و شاد میشود که حال و هوای من به زرق و برق میهمانیاش تغییر مییابد.
نصیبی بهر سروستان جنت تا به دست آرد
رعونت روز و شب برگرد آن اندام می گردد
هوش مصنوعی: آن کسی که در راه عشق و محبت گام بردارد، به بهشت جاودانی دست مییابد و روز و شب به خاطر زیباییهای معشوقش، در حال گردش و شگفتی خواهد بود.
گهی لب را تکلم آشنا گردان سرت گردم
خموشی چون شود از حد فزون ابرام می گردد
هوش مصنوعی: گاهی صحبت کردن چهرهات را آشنا میکند، اما وقتی که سرت را پایین میگیری و ساکت میشوی، این سکوت به حدی میرسد که به اصرار و پافشاری تبدیل میشود.
ندارد راه قاصد در حریم خاص یکرنگی
میان ما و جانان خود به خود پیغام می گردد
هوش مصنوعی: پیغام رسانی در عالم عشق، راهی ندارد و ارتباط میان معشوق و عاشق بهطور طبیعی و بدون واسطه برقرار میشود.
به آهنگ تو بلبل سر کند گر ناله ای جویا
رگ گل همچو نبض خسته بی آرام می گردد
هوش مصنوعی: بلبل به صدای تو آواز میخواند و اگر صدای نالهای به گوش برسد، مانند نبض خستهای که آرام و قرار ندارد، رگ گل هم به تلاطم میافتد.

جویای تبریزی