شمارهٔ ۴۳۲
روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می شود
شوخ من چون گل بیک پیمانه رنگین می شود
روز عاشق تیره زآن گیسوی پرچین می شود
خواب سخت از طول این افسانه سنگین می شود
خون خود ریزد گلستان بی بهار جلوه اش
پنجهٔ گل دور از آنرو دست گلچین می شود
زینت هنگامهٔ ناز از نیاز عاشقست
بزمش از پرواز رنگ ما به آیین می شود
دلبری را شوخیی در ضمن تمکین لازم است
با تبسم ناز چون آمیخت رنگین می شود
گر شوم جویا به باد زلف او پیمانه نوش
ساغر می در کفم چون نافه مشکین می شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می شود
شوخ من چون گل بیک پیمانه رنگین می شود
هوش مصنوعی: زمانی که در برابر آیینه زیبا قرار میگیرد، شوخی و ظرافت من مانند گلی میشود که با یک لیوان رنگین پر از شراب زینت مییابد.
روز عاشق تیره زآن گیسوی پرچین می شود
خواب سخت از طول این افسانه سنگین می شود
هوش مصنوعی: روز عاشق به خاطر آن گیسوی پیچیده و زیبای تو، خوابش سنگین و دشوار میشود و افکارش در این داستان طولانی و دلانگیز غرق میشود.
خون خود ریزد گلستان بی بهار جلوه اش
پنجهٔ گل دور از آنرو دست گلچین می شود
هوش مصنوعی: به خاطر نبودن بهار، گلستان مثل این است که در حال خونریزی است و جلوهی گلها مثل دست گلچین دور از زیبایی است.
زینت هنگامهٔ ناز از نیاز عاشقست
بزمش از پرواز رنگ ما به آیین می شود
هوش مصنوعی: در اینجا زیبایی لحظههای عاشقانه به خاطر عشق و نیاز به معشوق است. فضای جشن و شوق او از شوق پرواز رنگها و زیبایی به وجود میآید و به نوعی به راه و رسم دلربایی تبدیل میشود.
دلبری را شوخیی در ضمن تمکین لازم است
با تبسم ناز چون آمیخت رنگین می شود
هوش مصنوعی: برای جذب دل محبوب، باید همزمان با ظرافت و لطافت، کمی بازیگوشی هم به خرج داد. زمانی که با لبخند و ناز برخورد میشود، اوضاع به زیبایی و تنوع تغییر میکند.
گر شوم جویا به باد زلف او پیمانه نوش
ساغر می در کفم چون نافه مشکین می شود
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زلف او باشم، در دستانم پیالهای پر از می است و آن پیاله مانند نافهای خوشبو و جذاب میشود.

جویای تبریزی