شمارهٔ ۴۲۹
در وسعتگه مشرب به رخم واکردند
پردهٔ چشم مرا دامن صحرا کردند
غنچهٔ لاله شد آنروز که خلوتگه داغ
جای خالت به دلم همچو سویدا کردند
عمر بی باکی تیغ مژه های تو دراز
که زهر چاک دری بر رخ دل واکردند
زسرش تا دم آخر نرود درد خمار
بی خود آنرا که ز سر جوش تمنا کردند
منصب سلطنت عالم معنی دادند
مفلسی را که گدایی در دلها کردند
می توان قفل دربستهٔ دل باز نمود
از کلیدی که در میکده را واکردند
به چه نیرنگ ربودند دل از من جویا
این سیه چشم غزالان چه اداها کردند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در وسعتگه مشرب به رخم واکردند
پردهٔ چشم مرا دامن صحرا کردند
هوش مصنوعی: در جایی که نوشیدنیام را مینوشند، پرده چشمم را کنار زدند و دامن صحرا را به من نشان دادند.
غنچهٔ لاله شد آنروز که خلوتگه داغ
جای خالت به دلم همچو سویدا کردند
هوش مصنوعی: روزگاری که یاد تو در دلم نشسته بود، مانند غنچهٔ لاله دلم را پر درد کرد و به یاد خاطرت، احساس عمیق sorrow را در وجودم زنده کرد.
عمر بی باکی تیغ مژه های تو دراز
که زهر چاک دری بر رخ دل واکردند
هوش مصنوعی: عمر پرخطر و بیمحابای من تحت تأثیر زیبایی چشمهایت گسترش یافته است، به گونهای که زهر جراحتی که بر دلم زدی، آشکاراً نمایان شده است.
زسرش تا دم آخر نرود درد خمار
بی خود آنرا که ز سر جوش تمنا کردند
هوش مصنوعی: از ابتدا تا انتهای مسیر، درد نیاز و آرزو هرگز از دل کسی که به شدت خواهان چیزی است، نمیرود.
منصب سلطنت عالم معنی دادند
مفلسی را که گدایی در دلها کردند
هوش مصنوعی: سلطنت معنوی را به فردی بخشیدند که در دلها فقر و تهیدستی را رواج داده است.
می توان قفل دربستهٔ دل باز نمود
از کلیدی که در میکده را واکردند
هوش مصنوعی: میتوان قلبی که بسته است را با کلیدی که در میخانه را گشودند، باز کرد.
به چه نیرنگ ربودند دل از من جویا
این سیه چشم غزالان چه اداها کردند
هوش مصنوعی: دل من را به چه حیلهای از من گرفتند، این چشمان سیاه و زیبای غزالها چه نمایشی از خود نشان دادند.

جویای تبریزی