شمارهٔ ۴۲۷
آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود
پشت بان حیرت چشم اضطراب دل بود
می رود از بس جوانی زودگویی با خزان
چون گل رعنا بهار ما به یک محمل بود
در زمین دل که هست آب و هوایش اشک و آه
هر قدر تخم امل کارند بی حاصل بود
بر زبان حیرت حسرت نصیبان وصال
خان و مال بر باده ده از نامهای دل بود
دل اسیر محبس تکلیف باشد تا به کی
هر که جویا پیرو مجنون شود عاقل بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود
پشت بان حیرت چشم اضطراب دل بود
هوش مصنوعی: آینه بدون همراهی معنایی ندارد و مانند نقرهای است که بیفایده میماند. پشتبانی که در حالت حیرت است، باعث نگرانی و اضطراب دل میشود.
می رود از بس جوانی زودگویی با خزان
چون گل رعنا بهار ما به یک محمل بود
هوش مصنوعی: جوانی با شتاب و بیپروا میگذرد، همانطور که گلهای زیبا در پاییز به سرنوشت خود دچار میشوند. زندگی ما نیز مانند بهاری است که در یک جا قرار دارد و این تغییرات به سرعت رخ میدهد.
در زمین دل که هست آب و هوایش اشک و آه
هر قدر تخم امل کارند بی حاصل بود
هوش مصنوعی: در دل انسان، که پر از غم و اندوه است، هر چند انسان تلاش کند و امید به آینده داشته باشد، نتیجهای نمیگیرد و زحمتهایش بیفایده خواهد بود.
بر زبان حیرت حسرت نصیبان وصال
خان و مال بر باده ده از نامهای دل بود
هوش مصنوعی: بر زبان احساس حسرت و عجب، نصیب کسانی که به وصال عشق و ثروت رسیدهاند، بر سر خود به یاد دل، از شراب بنوشند.
دل اسیر محبس تکلیف باشد تا به کی
هر که جویا پیرو مجنون شود عاقل بود
هوش مصنوعی: دل انسان همیشه در بند وظایف و مسئولیتهاست. تا چه زمانی باید در این وضعیت باقی بماند؟ هر کس که به دنبال حقیقت و عشق باشد، همچون مجنون میشود و در عین حال عقل و هوش خود را نیز درک میکند.

جویای تبریزی