گنجور

شمارهٔ ۴۲۶

هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد
گردیست که از گرمی رفتار تو خیزد
صد یوسف خوبی است متاع سر دستش
بویی که ز پیراهن گلزار تو خیزد
هر اشک جگرسوز من از روزن چشمم
آمیخته با شعلهٔ دیدار تو خیزد
با پیرهن چاک و دل خون شده از خاک
چون لاله شهید گل رخسار تو خیزد
جویا گهر حقهٔ خورشید توان گفت
هر اشک که از چشم شرربار تو خیزد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شعلهٔ آهی که ز بیمار تو خیزد
گردیست که از گرمی رفتار تو خیزد
هوش مصنوعی: هر آهی که از درد تو برمی‌خیزد، به نوعی مانند گردی است که از حرارت و گرمی رفتار تو ناشی می‌شود.
صد یوسف خوبی است متاع سر دستش
بویی که ز پیراهن گلزار تو خیزد
هوش مصنوعی: صدها یوسف زیبا در دست اوست، بویی که از پیراهن گلزار تو به مشام می‌رسد.
هر اشک جگرسوز من از روزن چشمم
آمیخته با شعلهٔ دیدار تو خیزد
هوش مصنوعی: هر یک از اشک‌های سوزناک من که از چشمانم می‌ریزد، با شعلهٔ یاد تو درآمیخته است.
با پیرهن چاک و دل خون شده از خاک
چون لاله شهید گل رخسار تو خیزد
هوش مصنوعی: با پیراهنی پاره و دلی پر از غم و درد، مانند لاله‌ای که در زمین به خاک افتاده، زیبایی چهره‌ات نمایان می‌شود.
جویا گهر حقهٔ خورشید توان گفت
هر اشک که از چشم شرربار تو خیزد
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به ارزش و اهمیت خورشید پی ببرد، می‌تواند از هر اشکی که از چشمان تو که پر از احساس است، بریزد، مطلبی عمیق و با معنا را استخراج کند.