شمارهٔ ۱۳۷
نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
مژگان بهم زدن تپش دل بود مرا
آهی که سرکشد ز لبم شاخ سنبلی ست
از بسکه دل به زلف تو مایل بود مرا
همچون حباب در رفتن ز خویشتن
گام نخست دامن منزل بود مرا
تا کی توان کشید ترش رویی سحاب
در دیده هر صدف کف سائل بود مرا
کو نیم قطره خون که نثار رهش کنم
خجلت ز دست و بازوی قاتل بود مرا
در سینه دل ز فیض تو لای اهل بیت
جویا به از هزار حمایل بود مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
مژگان بهم زدن تپش دل بود مرا
هوش مصنوعی: دیدن زیبایی تو برای من دشوار بود، زیرا مژههایم به هم میخورد و دل من به شدت میتپید.
آهی که سرکشد ز لبم شاخ سنبلی ست
از بسکه دل به زلف تو مایل بود مرا
هوش مصنوعی: وقتی آهی از دلم بیرون میآید، مانند شاخ سنبل است، چون دل من به زلف تو بسیار متمایل و جذب شده است.
همچون حباب در رفتن ز خویشتن
گام نخست دامن منزل بود مرا
هوش مصنوعی: مانند حباب، در لحظهای به خودم آمدم و گام اولی که برداشتم، همان آغاز جدایی از منزل و محیط خودم بود.
تا کی توان کشید ترش رویی سحاب
در دیده هر صدف کف سائل بود مرا
هوش مصنوعی: تا چه زمانی میتوانم باران سردی را که در چهرهام به وجود آمده تحمل کنم، در حالی که هر صدفی در دریا، عطر شیرین خود را به من ارائه میدهد؟
کو نیم قطره خون که نثار رهش کنم
خجلت ز دست و بازوی قاتل بود مرا
هوش مصنوعی: من حتی یک قطره خون هم ندارم که به پای او بریزم، چون شرم دارم از دست و بازوی آن کسی که مرا کشته است.
در سینه دل ز فیض تو لای اهل بیت
جویا به از هزار حمایل بود مرا
هوش مصنوعی: در دل من به خاطر لطف تو، نسبت به اهل بیت، حالتی وجود دارد که برای من ارزشش بیشتر از هزار زره و سپر است.

جویای تبریزی