گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

ساخت هر کس از توکل تکیه گاه خویش را
از خس و خار خطر پرداخت راه خویش را
همچو داغ لاله ام در دل گره گردیده است
بسکه می دارم نهان در سینه آه خویش را
در قطار بی گناهانت شمردن می توان
گر توانی در شمار آری گناه خویش را
بود در گهواره ام دل مرغ دست آموز عشق
در کنار برق پروردم گیاه خویش را
گرنه لطفت هر سحر از خاک برمیگیردش
مهر چون بر چرخ اندازد کلاه خویش را
فیض بینش یافت جویا دیدهٔ داغ دلم
بسکه دزدیدم ز شرم او نگاه خویش را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساخت هر کس از توکل تکیه گاه خویش را
از خس و خار خطر پرداخت راه خویش را
هوش مصنوعی: هر کس با توکل به خدا، پایه و استواری خود را بر روی خطرها و مشکلاتی که در مسیرش وجود دارد بنا می‌کند و تلاش می‌کند تا از این موانع عبور کند.
همچو داغ لاله ام در دل گره گردیده است
بسکه می دارم نهان در سینه آه خویش را
هوش مصنوعی: در دل من مانند نشانه‌ی داغ گل لاله‌ای گره خورده است. تا حدی که درد و غم خود را به طور پنهان در سینه‌ام می‌پرورانم.
در قطار بی گناهانت شمردن می توان
گر توانی در شمار آری گناه خویش را
هوش مصنوعی: اگر بتوانی خود را در میان انسان‌های بی‌گناه که در حال حرکتند بشماری، می‌توانی از گناهان خود نیز صحبت کنی.
بود در گهواره ام دل مرغ دست آموز عشق
در کنار برق پروردم گیاه خویش را
هوش مصنوعی: در گهواره‌ام، قلبم مانند یک مرغی که به عشق تربیت شده است، در کنار نور و روشنایی رشد کرده و گیاه وجود خود را پرورش داده‌ام.
گرنه لطفت هر سحر از خاک برمیگیردش
مهر چون بر چرخ اندازد کلاه خویش را
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو هر صبح از زمین برمی‌خیزد، چون خورشید کلاه زیبای خود را بر آسمان تعبیه می‌کند.
فیض بینش یافت جویا دیدهٔ داغ دلم
بسکه دزدیدم ز شرم او نگاه خویش را
هوش مصنوعی: با درک عمیق و بصیرتی که به دست آورده‌ام، متوجه شدم که چشم من به دلی که از درد و سوختگی رنج می‌برد، نگاه کرده و به خاطر شرم و حیا نتوانستم به او خیره شوم و نگاه خود را از او دزدیدم.