بخش ۷۷ - جواب
جوابش داد استاد از سر عقل
که بشنو شرح این از کشف و از نقل
بود آدم ز عالم نسخه راست
که هر چه آنجا نهان اینجا هویداست
ز اوج آسمان، تا مرکز خاک
ببین در لوح بود خویشتن پاک
زمین و آسمان و هر چه خواهی
ز سر تا پای خود بنگر کماهی
مشو غافل ز خود، وز پای تا سر
نظر کن، نه فلک در خویش بنگر
یکی لحم و دوم عظم و سیوم مغز
رگ و خون و پی است ار بنگری نغز
بود هفتم فلک بی شک تو را پوست
دگر هشتم بود ناخن، نهم موست
دگر، گر آیه الکرسی بخوانی
بروج از خود سراسر بازدانی
اگر خواهی که بیرون آیی از شک
بگویم تا شماری جمله یک یک
بیا اول دو چشم خود نظر کن
پس از وی هر دو گوشت را خبر کن
دگر در هر دو بینی راست بنگر
دو پستان را ببین هم نیک در بر
سبیلین است دیگر گفتمت راست
دگر ناف و دهان بر جمله گویاست
چو افلاک و بروجت گشت مفهوم
دگر سیاره را کن جمله معلوم
ازین گفتار من گر رخ نتابی
ز اعضای رئیسه بازیابی
دل است اول که خورشیدی ست روشن
مشو تیره که گفتم روشنت من
دگر زهره است بهرام وجودت
که سر تا پای می آرد سجودت
دماغت هست در اعضا عطارد
که باشد زوت، سعد و نحس وارد
دگر گرده بود ناهید در تو
که شادی زو بود جاوید در تو
جگر چبود دگر برجیس بشنو
که باشد ظاهرت زو تازه و نو
سپرز آمد دگر پیر کواکب
که زو باشد همی سودات غالب
بود شش مر تو را ماه سبک سیر
که قسامی ست در تو از شر و خیر
از این نسخه مشو غافل که پیوست
هر آنچه تو در او بینی درین هست
هر آن چیزی که مشکل باشدت آن
ببین در این که در دم گردد آسان
در آنجا هر چه بشماری سراسر
بود اینجا همه با چیز دیگر
زمین و آسمان و کوه و دریا
بود یکسر همه در تو مهیا
چو یکسر هر چه هست اینجا مهیاست
اگر عرش است آنجا دل در اینجاست
جهان هر چند کو یک شخص پیرست
بر من این کبیرست آن صغیر است
ندارم شک که در عالم هدف شد
کسی کاگه ز سر من عرف شد
از آن رو کشته شد منصور بر دار
که ظاهر کرد با نااهل اسرار
به عاشق قول معشوق ار به رمزست
چرا با وی حدیثش کنت کنز است
زبان عشق، هر ناکس چه داند
کسی داند که اشتر می چراند
سلیمی چون سخن اینجا رساندی
و زین لوح آنچه می بایست خواندی
زبان در کام کش زین بیش مخروش
به بحر معرفت می باش خاموش
چو آگه گشتی از پایان این راه
مکن دیگر حکایت، قصه کوتاه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوابش داد استاد از سر عقل
که بشنو شرح این از کشف و از نقل
هوش مصنوعی: استاد با فکر و منطقی که داشت، به او پاسخ داد و گفت که برای درک بهتر این موضوع، باید توضیحات بیشتری درباره کشف و نقل بشنود.
بود آدم ز عالم نسخه راست
که هر چه آنجا نهان اینجا هویداست
هوش مصنوعی: آدم از جهان اصلی و واقعی آمده است، به طوری که هر چیزی که در آنجا پنهان است، در اینجا به وضوح دیده میشود.
ز اوج آسمان، تا مرکز خاک
ببین در لوح بود خویشتن پاک
هوش مصنوعی: از بلندی آسمان تا دل زمین، ببین که در وجود خودت چه پاکی و خوبی نهفته است.
زمین و آسمان و هر چه خواهی
ز سر تا پای خود بنگر کماهی
هوش مصنوعی: به زمین و آسمان و هر چیزی که میخواهی، از سر تا پا نگاه کن، مانند ماهی.
مشو غافل ز خود، وز پای تا سر
نظر کن، نه فلک در خویش بنگر
هوش مصنوعی: از خود غافل نشو، و از سر تا پا به خودت نگاه کن. به آسمان توجه نکن.
یکی لحم و دوم عظم و سیوم مغز
رگ و خون و پی است ار بنگری نغز
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف ساختمان بدن انسان اشاره دارد. میگوید که بدن از چندین بخش اصلی تشکیل شده است: ابتدا گوشت، سپس استخوان، و در نهایت مغز، رگها، خون و پی. اگر به این اجزا با دقت نگاه کنی، زیبایی و نظم آنها مشخص میشود.
بود هفتم فلک بی شک تو را پوست
دگر هشتم بود ناخن، نهم موست
هوش مصنوعی: اگر هفتمین آسمان وجود تو باشد، بدون تردید، پوست توست و هشتمین آسمان همان ناخن تو، و نهم هم موهای تو هستند.
دگر، گر آیه الکرسی بخوانی
بروج از خود سراسر بازدانی
هوش مصنوعی: اگر آیه الکرسی را بخوانی، همه مشکلات و موانع از برکت آن از وجودت دور خواهد شد.
اگر خواهی که بیرون آیی از شک
بگویم تا شماری جمله یک یک
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از تردید خارج شوی، بگذار به تو بگویم که تمام مسائل را یکی یکی بررسی کنی.
بیا اول دو چشم خود نظر کن
پس از وی هر دو گوشت را خبر کن
هوش مصنوعی: بیا ابتدا به چشمانت خوب نگاه کن، سپس از آن پس به گوشهایت اطلاعات بده.
دگر در هر دو بینی راست بنگر
دو پستان را ببین هم نیک در بر
هوش مصنوعی: به جای نگاه کردن به جنبههای سطحی، با دقت و درستی به واقعیات توجه کن. از زیباییها و نکات مثبت موجود در آنچه در اطرافت قرار دارد، غافل نشو، زیرا همیشه حقایق پنهان و ارزشمندی وجود دارد که نیاز به تماشا و بررسی دقیق دارند.
سبیلین است دیگر گفتمت راست
دگر ناف و دهان بر جمله گویاست
هوش مصنوعی: موهای سبیل مشخص هستند و دیگر اینکه، راستش، ناف و دهان هم زبانی دارند و به وضوح صحبت میکنند.
چو افلاک و بروجت گشت مفهوم
دگر سیاره را کن جمله معلوم
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان و برجهای آسمانی، معنای جدیدی پیدا کردند، تمامی سیارهها را نیز به وضوح بشناس.
ازین گفتار من گر رخ نتابی
ز اعضای رئیسه بازیابی
هوش مصنوعی: اگر از سخن من خشمگین نشوی و چهرهات را برنگردانی، میتوانی دوباره به جایگاه اصلی و شایستگیات برگردی.
دل است اول که خورشیدی ست روشن
مشو تیره که گفتم روشنت من
هوش مصنوعی: دل همانند خورشیدی روشن است و نباید آن را تیره و تار کنی، زیرا من به تو گفتم که روشنت میکنم.
دگر زهره است بهرام وجودت
که سر تا پای می آرد سجودت
هوش مصنوعی: وجود تو مانند سیارهای به نام بهرام، همه وجودش را به احترام تو خم کرده و سجده میکند.
دماغت هست در اعضا عطارد
که باشد زوت، سعد و نحس وارد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عقل و ذهن تو به دقت و توجه به جزئیات مشغول هستند، و سرنوشت و خوشبختی یا بدبختی به وضعیت و حالتهای مختلف برمیگردد. به نوعی اشاره دارد که در زندگی، تأثیرات مثبت و منفی در کنار هم وجود دارند و باید به آنها توجه کرد.
دگر گرده بود ناهید در تو
که شادی زو بود جاوید در تو
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی ناهید (عنوانی برای زهره) در وجود توست که شادابی و خوشحالی از آنجا در تو همیشه وجود دارد.
جگر چبود دگر برجیس بشنو
که باشد ظاهرت زو تازه و نو
هوش مصنوعی: بگو که گرمای دل چه برای تو به ارمغان میآورد و بدان که زیبایی ظاهرت از آن سرچشمه میگیرد و همیشه نو و زنده است.
سپرز آمد دگر پیر کواکب
که زو باشد همی سودات غالب
هوش مصنوعی: از سوی دیگر، زمان جدیدی فرارسیده است و ستارهای کهن در حال بازگشت است. این تغییر میتواند بر نعمتها و کامیابیهای شما تاثیر بگذارد و بر آنها چیره شود.
بود شش مر تو را ماه سبک سیر
که قسامی ست در تو از شر و خیر
هوش مصنوعی: تو شش ماه از نعمتها و خوبیها بهرهمند هستی، اما در تو خصوصیات شر و خیر هم وجود دارد که باید با همدیگر بسنجی و شناختی نسبت به آنها پیدا کنی.
از این نسخه مشو غافل که پیوست
هر آنچه تو در او بینی درین هست
هوش مصنوعی: به این نسخه توجه کن؛ هر چیزی که در آن میبینی، در اینجا نیز وجود دارد.
هر آن چیزی که مشکل باشدت آن
ببین در این که در دم گردد آسان
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ابتدا به نظر مشکل میرسد، میتواند با یک لحظه تأمل یا تغییر دیدگاه، به آسانی حل شود.
در آنجا هر چه بشماری سراسر
بود اینجا همه با چیز دیگر
هوش مصنوعی: در آنجا هر چه که بشماری، همه چیز یکسان است؛ ولی در اینجا هر چیزی با چیز دیگری متفاوت است.
زمین و آسمان و کوه و دریا
بود یکسر همه در تو مهیا
هوش مصنوعی: زمین، آسمان، کوه و دریا همه به گونهای برای تو آماده و مهیا هستند.
چو یکسر هر چه هست اینجا مهیاست
اگر عرش است آنجا دل در اینجاست
هوش مصنوعی: هر آنچه در اینجا وجود دارد آماده است، اگر چه عرش و آسمان بالاست، دل و احساسات انسان در همین جا قرار دارد.
جهان هر چند کو یک شخص پیرست
بر من این کبیرست آن صغیر است
هوش مصنوعی: جهان هر چند که پیر و قدیمی به نظر میرسد، اما از نظر من، آن بزرگتری که در آن وجود دارد، نسبت به چیزهای کوچک و ناچیز اهمیت بیشتری دارد.
ندارم شک که در عالم هدف شد
کسی کاگه ز سر من عرف شد
هوش مصنوعی: من هیچ شکی ندارم که در این جهان، کسی به هدف واقعی نمیرسد، مگر اینکه از من عبور کند و به درک عمیقتری دست یابد.
از آن رو کشته شد منصور بر دار
که ظاهر کرد با نااهل اسرار
هوش مصنوعی: منصور به خاطر اینکه رازهایش را به افراد نالایق نشان داد، به دار آویخته شد.
به عاشق قول معشوق ار به رمزست
چرا با وی حدیثش کنت کنز است
هوش مصنوعی: اگر عشق شما به معشوق رمز و رازی دارد، پس چرا در مذاکرات خود با او، باز هم به صورت رمز و راز صحبت میکنید؟
زبان عشق، هر ناکس چه داند
کسی داند که اشتر می چراند
هوش مصنوعی: عشق زبانی خاص و عمیق دارد که هر کسی قادر به فهم آن نیست. تنها کسی که در این مسیر تجربه دارد و با آن آشناست میتواند این زبان را درک کند، مانند کسی که بیشتر از دیگران در کارهایی مثل پرورش و نگهداری حیوانات، به ویژه شتر، مهارت دارد.
سلیمی چون سخن اینجا رساندی
و زین لوح آنچه می بایست خواندی
هوش مصنوعی: سلیمی، تو که اینجا حرفت را به خوبی بیان کردی و از این صفحه آنچه را که لازم بود، خواندی.
زبان در کام کش زین بیش مخروش
به بحر معرفت می باش خاموش
هوش مصنوعی: زبانت را در دندان نگهدار و دیگر نگو، در دریای معرفت باید ساکت و آرام باشی.
چو آگه گشتی از پایان این راه
مکن دیگر حکایت، قصه کوتاه
هوش مصنوعی: وقتی از نتیجهی این مسیر آگاه شدی، دیگر نیازی به ادامهی داستان نیست، چرا که ماجرا تمام شده است.

سلیمی جرونی