شمارهٔ ۱۰ - مرثیه خواجه عبیدالله قدس الله تعالی روحه
موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی
می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی
اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است
اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی
زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون
کز بسیط مکرمت طی شد بساط حاتمی
راستی را بود پشت از دوری او دور نیست
گر به پشت راستان افتد ز بار دل خمی
تا به ماهی رفت آب چشم محنت دیدگان
زابر محنت هرگز این سان بر زمین نامد نمی
گشت مشرق مغرب آن آفتاب عارفان
بعد ازین مشکل برآید صبح عرفان را دمی
هرکجا داغیست از مرهم برآرد روی لیک
داغ هجر اهل دل را نیست روی مرهمی
خواجه رفت و ما به داغ فرقتش ماندیم اسیر
گم مبادا هرگز از فرق مریدان ظل پیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی
می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی
هوش مصنوعی: هر جا نگاه میکنم، مانند امواج دریا، غم و اندوه به شکل طوفانی در وجودم حس میشود و از هر کسی که میشنوم، صدای رنج و مویهای به گوشم میرسد.
اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است
اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بر سر مردم دنیا آمده است، فقط میدانم که اوضاع همگان به هم ریخته است.
زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون
کز بسیط مکرمت طی شد بساط حاتمی
هوش مصنوعی: از اشک نیازمندان به هر طرف، ناله و زاری میشنوی؛ و در این میان، افرادی را میبینی که در سیلاب خون غرق شدهاند، چون سفرهای که با بخشش و بزرگمنشی پر شده بود، اکنون به هم خورده است.
راستی را بود پشت از دوری او دور نیست
گر به پشت راستان افتد ز بار دل خمی
هوش مصنوعی: اصلاً دوری او باعث نمیشود که حقایق پنهان بمانند. اگر دروغ و نفاق در دل جا بگیرد، بار سنگین اندوه خود را به دوش میکشیم.
تا به ماهی رفت آب چشم محنت دیدگان
زابر محنت هرگز این سان بر زمین نامد نمی
هوش مصنوعی: تا هنگامی که اشکهای رنج و درد به چشمانم میرسد، هیچگاه روی زمین اینگونه بر من سختی نداشته است.
گشت مشرق مغرب آن آفتاب عارفان
بعد ازین مشکل برآید صبح عرفان را دمی
هوش مصنوعی: آفتاب عارفان، که نشاندهندهی آگاهی و شناخت است، در دور و بر خود به جستجو و گردش میپردازد و پس از این دوران سخت، لحظهای روشنایی و بصیرت در راه عرفان نمایان خواهد شد.
هرکجا داغیست از مرهم برآرد روی لیک
داغ هجر اهل دل را نیست روی مرهمی
هوش مصنوعی: هر جا که زخم و دردی باشد، مرهمی به کمک میآید تا آن را التیام بخشد؛ اما درد جدایی محبوب برای دلهای عاشق مرهمی ندارد و به آسانی درمان نمیشود.
خواجه رفت و ما به داغ فرقتش ماندیم اسیر
گم مبادا هرگز از فرق مریدان ظل پیر
هوش مصنوعی: آقا رفت و ما به خاطر جداییاش در اندوه و حسرت باقی ماندیم. ای کاش هرگز از سر اختلاف و جدایی پیروان پیشوای خود دور نشویم.