بخش ۶۷ - حکایت آن منافق و آن مؤمن صادق که ردای وی را در ردای خود پیچیده در کوره آتش نهاد و ردای منافق بسوخت و ردای مؤمن سالم بماند
دین پرستی کوره آتش به پیش
گرم چون آتش به کسب و کار خویش
با منافق شیوه ای در دین دو رنگ
از پی اثبات دین برداشت جنگ
آن منافق گفت باآن دین پرست
هان بیار ار حجتی داری به دست
زو ردایش را طلب کرد از نخست
در ردای خویشتن پیچید چست
در میان کوره آتش نهاد
در ردای خصم دین آتش فتاد
ماند سالم زان ردای مرد دین
هین ببین خاصیت نور یقین
کان درونی سوخت چون خاشاک و خس
وانچه بیرون بود سالم ماند و بس
بخش ۶۶ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و روی در صحرا نهادن و آتش افروختن و با ابسال به هم به آتش درآمدن و سوخته شدن ابسال و سالم ماندن سلامان: کیست درعالم ز عاشق زارتربخش ۶۸ - بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر مفارقت او: باشد اندر دار و گیر روز و شب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.