شمارهٔ ۷۵ - شمسه نرگس
ای مُلک بهدیدار تو چون باغ بهگل شاد
عالم بهوجود تو چو روح از جسد آباد
با رحمت تو دود سقر مروحهٔ روح
با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد
از حزم تو پوشید زره قامت ماهی
وز جود تو زد موج گهر صفحهٔ فولاد
با شربت الطاف تو تحلیل پذیرد
بحران سموم از مدد گرمی مرداد
از نعمت تو شمسهٔ نرگس شده زرین
وز طیبت تو گنبد گل شاخهٔ شمشاد
منشی فلک اجری ارزاق نداند
تا نشنود از کلک تو پروانه انفاد
گر بگذرد از عدل تو بر بیشه نسیمی
هرگز نکند شیر بر آهو بچه بیداد
رنجی که بههر وقت صداع تو نمودی
این بار بهعذر آمد و در پای تو افتاد
بر درگه عالیت جهان همچو وشاقی
بر پای بماندهست که هرگز منشیناد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر درگه عالیت جهان همچو وشاقی
بر پای بماندهست که هرگز منشیناد
جهان (اهل جهان) بر درگاه ارجمند تو همچون یک نوکر و وشاق بر پا ایستاده است؛ هرگز منشیناد!