شمارهٔ ۴۷۹
درد دل را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
جان شیرین منی صبر ز جان نتوان کرد
مشکل اینست که از جور فراقت صنما
خون رود در جگر و هیچ فغان نتوان کرد
این چنین عهد شکستن که تو را عادت و خوست
تکیه بر عهد تو و آب روان نتوان کرد
من در این درد که هستم ز فراق رخ تو
بجز از خون دل از دیده روان نتوان کرد
با وجود قد و بالای جهان آرایت
هیچ میلی به سوی سرو روان نتوان کرد
شرح شوق تو قلم گفت ز حد بیرونست
صد زبان بایدم آن یک دو زبان نتوان کرد
گرچه در دار جهان نیست وفایی لیکن
این همه جور نگارا به جهان نتوان کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد دل را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
جان شیرین منی صبر ز جان نتوان کرد
هوش مصنوعی: نمیتوانم غم و دلتنگیهایم را از تو پنهان کنم، ای دوست. تو جان شیرین منی و صبر کردن از جانم هم سخت است.
مشکل اینست که از جور فراقت صنما
خون رود در جگر و هیچ فغان نتوان کرد
هوش مصنوعی: مشکل این است که به خاطر دوری تو، دل آدم به شدت میسوزد و از درد جگرش خون میریزد، اما هیچ صدایی نمیتواند از این درد برآورد.
این چنین عهد شکستن که تو را عادت و خوست
تکیه بر عهد تو و آب روان نتوان کرد
هوش مصنوعی: این گونه عهد شکنی که عادت تو شده است، موجب نمیشود که بر وعدهی تو را به مانند آب روان تکیه کنم.
من در این درد که هستم ز فراق رخ تو
بجز از خون دل از دیده روان نتوان کرد
هوش مصنوعی: من در این دردی که به خاطر دوری از صورت تو دارم، جز اشک خونین از چشمانم نمیتوانم بریزم.
با وجود قد و بالای جهان آرایت
هیچ میلی به سوی سرو روان نتوان کرد
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی و جذابیتهایی که در جهان وجود دارد، هیچگاه نمیتوان به سادگی به سمت زیباییها و پدیدههای دیگر متمایل شد.
شرح شوق تو قلم گفت ز حد بیرونست
صد زبان بایدم آن یک دو زبان نتوان کرد
هوش مصنوعی: شوق و عشق تو به قدری عمیق و گسترده است که نمیتوان آن را با کلمات بیان کرد. این احساس فراتر از حد و اندازه است و هیچ زبانی قادر به توصیف آن نیست.
گرچه در دار جهان نیست وفایی لیکن
این همه جور نگارا به جهان نتوان کرد
هوش مصنوعی: هرچند در زندگی انسانی وفایی وجود ندارد، اما با این حال نمیتوان زیباییهای جهان را نادیده گرفت.