گنجور

شمارهٔ ۴۷۵

بیش از این با من بیچاره جفا نتوان کرد
با وجود ستمش ترک وفا نتوان کرد
چون طبیب من دلخسته تو باشی چه کنم
درد خود را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
در فراق رخ چون ماه تو ای نور دو چشم
غیر خون جگر از دیده روان نتوان کرد
دل ما برد رخ و لعل تو ای دوست ولی
تکیه بر آتش و بر آب روان نتوان کرد
اشتیاقی که مرا هست به دیدار رخت
شرح آن ای دل و دینم به زبان نتوان کرد
پایمردی کن و دریاب که از درد فراق
بیش از این بر سر کوی تو فغان نتوان کرد
هم به فریاد من خسته ی بیچاره برس
دل چو بردی ز برم قصد به جان نتوان کرد
جان و دل هر دو زیانست مرا در غم تو
لیکن اندیشه ی این سود و زیان نتوان کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیش از این با من بیچاره جفا نتوان کرد
با وجود ستمش ترک وفا نتوان کرد
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توان بیش از این با من بدی کرد، چرا که با وجود تمام ظلم‌هایی که می‌کنی، نمی‌توانم از وفاداری و دوستی دست بکشم.
چون طبیب من دلخسته تو باشی چه کنم
درد خود را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
هوش مصنوعی: اگر تو، ای دوست، طبیب دل‌خسته من باشی، چه کار می‌توانم بکنم؟ درد خودم را نمی‌توانم از تو پنهان کنم.
در فراق رخ چون ماه تو ای نور دو چشم
غیر خون جگر از دیده روان نتوان کرد
هوش مصنوعی: در غم دوری چهره زیبای تو، ای نور چشم، نمی‌توان از چشمانم غیر از اشک و خون دل چیزی جاری ساخت.
دل ما برد رخ و لعل تو ای دوست ولی
تکیه بر آتش و بر آب روان نتوان کرد
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو با چهره زیبا و لب‌های لعلینت دل من را ربودی، اما نمی‌توان همزمان به آتش و آب روان تکیه کرد.
اشتیاقی که مرا هست به دیدار رخت
شرح آن ای دل و دینم به زبان نتوان کرد
هوش مصنوعی: عشقی که به دیدن تو دارم، آن قدر عمیق و بزرگ است که نمی‌توانم آن را با کلمات بیان کنم.
پایمردی کن و دریاب که از درد فراق
بیش از این بر سر کوی تو فغان نتوان کرد
هوش مصنوعی: با شجاعت بایست و درک کن که از شدت درد جدایی، دیگر نمی‌توانم در این کوچه از غم و اندوه فریاد بزنم.
هم به فریاد من خسته ی بیچاره برس
دل چو بردی ز برم قصد به جان نتوان کرد
هوش مصنوعی: به کمک من که خسته و بیچاره‌ام بیا، زیرا دل من که تو بردی، دیگر نمی‌تواند برای جان من فکری کند.
جان و دل هر دو زیانست مرا در غم تو
لیکن اندیشه ی این سود و زیان نتوان کرد
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی برای تو برایم سخت و دردناک است، اما نمی‌توانم به فکر محاسبه سود و زیان این احساسات باشم.