شمارهٔ ۴۶۹
جانا غم عشق تو فراموش توان کرد
غیر از غم عشق تو در آغوش توان کرد
گر تو صد از این جور کنی بر من مسکین
ای جان به ستم عهد فراموش توان کرد
گرچه سخنم یاد نگیری به حقیقت
درّیست گرانمایه که در گوش توان کرد
ار زهر هلاهل دهدم عشق به یک دم
ای دوست به یاد لب تو نوش توان کرد
امشب اگرم نیست به وصل تو امیدی
با این همه غم یاد شب دوش توان کرد
گیسوی تو از قد تو بگذشت نگارا
افعی چنین را به سر آغوش توان کرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا غم عشق تو فراموش توان کرد
غیر از غم عشق تو در آغوش توان کرد
هوش مصنوعی: عزیزم، نمیتوانم غم عشق تو را فراموش کنم. تنها غمی که میتوانم در آغوش بگیرم، همین غم عشق توست.
گر تو صد از این جور کنی بر من مسکین
ای جان به ستم عهد فراموش توان کرد
هوش مصنوعی: اگر تو بارها و بارها بر من بیچاره ظلم کنی، ای عزیز، به خاطر خاطرات تلخ گذشته دیگر نمیتوانم به این عهد و پیمان بیوفا ادامه دهم.
گرچه سخنم یاد نگیری به حقیقت
درّیست گرانمایه که در گوش توان کرد
هوش مصنوعی: هرچند ممکن است حرفهایم را نخواهی یاد بگیری، اما حقیقت این است که این سخنان مانند جواهرات باارزش هستند که میتوان به گوشه قلب سپرد.
ار زهر هلاهل دهدم عشق به یک دم
ای دوست به یاد لب تو نوش توان کرد
هوش مصنوعی: اگر بتوانم حتی به قیمت زهر کشندهای، عشق را به یک لحظه تو بدهم، ای دوست، چقدر خوشحال میشوم که یاد لبهای تو را برای یک لحظه بچشم.
امشب اگرم نیست به وصل تو امیدی
با این همه غم یاد شب دوش توان کرد
هوش مصنوعی: امشب اگر امیدی به وصال تو ندارم، با وجود این همه غم، میتوان یاد شب گذشته را زنده کرد.
گیسوی تو از قد تو بگذشت نگارا
افعی چنین را به سر آغوش توان کرد
هوش مصنوعی: موهای تو آنقدر بلند و جذاب است که حتی به قد تو میرسد، ای عزیزم. مانند افعی، این زیبایی را میتوان در آغوش گرفت.