شمارهٔ ۴۶۸
تا چند دل از هجر تو بیهوش توان کرد
زهر شب هجران رخت نوش توان کرد
آتش چه زنی از رخ خود در من از این بیش
بر آتش هجران تو سر پوش توان کرد
یکباره بکش تا برهم از غم هجران
بر آتش غم تا به کی این جوش توان کرد
با آنکه جفا بر من دلداده پسندی
ای دوست وفای تو فراموش توان کرد
گر وصل نباشد صنما دست وفا را
با خیل خیال تو در آغوش توان کرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا چند دل از هجر تو بیهوش توان کرد
زهر شب هجران رخت نوش توان کرد
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم به خاطر دوریات بیتاب و بیهوش شوم؟ آیا میتوانم زهر شبهای جداییات را مانند نوشی شیرین بنوشم؟
آتش چه زنی از رخ خود در من از این بیش
بر آتش هجران تو سر پوش توان کرد
هوش مصنوعی: آتش عشق تو چه آتشی در وجود من برافروخته است که حتی با این همه درد و جدایی از تو، نمیتوانم آن را خاموش کنم.
یکباره بکش تا برهم از غم هجران
بر آتش غم تا به کی این جوش توان کرد
هوش مصنوعی: با یک حرکت، تمام درد و غم جدایی را از بین ببر. تا کی میتوانم بر آتش غم صبر کنم و تحمل کنم؟
با آنکه جفا بر من دلداده پسندی
ای دوست وفای تو فراموش توان کرد
هوش مصنوعی: با اینکه تو به من که عاشق توام ستم میکنی، اما نمیتوانم وفاداریات را فراموش کنم، ای دوست.
گر وصل نباشد صنما دست وفا را
با خیل خیال تو در آغوش توان کرد
هوش مصنوعی: اگر ارتباطی با معشوق نباشد، میتوان با خیال و یاد تو در آغوش احساسات و فکرم، به دوستی و محبت پرداخت.