برگردان به زبان ساده
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
هوش مصنوعی: عاطفه و انسانیت از بین رفته و صداقت نیز از میان رفته است و از این دو فقط نام آنها باقی مانده، همچون سیمرغ و کیمیا که فقط در افسانهها وجود دارند.
شد راستی خیانت و شد زیرکی سَفَه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
هوش مصنوعی: حق و حقیقت تحت تزویر و فریب قرار گرفت و هوش و نیرنگ به طرز احمقانهای تغییر شکل داد. دوستی به دشمنی بدل شد و انسانیت به ظلم و بیرحمی تبدیل شد.
گشتهست باشگونه همه رسمهای خلق
زین عالم نبهره و گردون بیوفا
هوش مصنوعی: همه آداب و رسوم مردم در این دنیا به طور غیراصیل تغییر کرده و از بین رفته است، در حالی که آسمان و دنیای ناپایدار نیز به وفای خود ادامه نمیدهد.
هر عاقلی به زاویهای مانده ممتحن
هر فاضلی به داهیهای گشته مبتلا
هوش مصنوعی: هر آدم باهوش و عاقل در شرایطی خاص و پیچیدهای به سر میبرد و هر فرد با دانش و قابلیت، در معرض چالشی دشوار قرار گرفته است.
وآن کس که گوید از ره دعوی کنون همی
کاندر میان خلق مُمَیّز چو من کجا؟
هوش مصنوعی: کسی که الآن از خودش ادعا میکند، جایی در میان مردم مانند من نمیتواند متمایز باشد.
دیوانه را همینشناسد ز هوشیار
بیگانه را همی بگزیند بر آشنا
هوش مصنوعی: دیوانه نمیتواند دیوانگان را بشناسد و از میان آنها فقط فردی را که آشناست انتخاب میکند.
با یکدگر کنند همی کبر هر گروه
آگاه نی کز آن نتوان یافت کبریا
هوش مصنوعی: هر گروهی به یکدیگر نسبت به مقام و بزرگی خود فخر میفروشد، اما غافلاند از این که با این کار نمیتوان به عظمت و بزرگی واقعی دست یافت.
هرگز بسوی کبر نتابد عنان خویش
هرک آیت نخست بخواند ز هَلْ أتی
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز اجازه نمیدهد که به سمت غرور و خودپسندی برود، اگر آیهای از "هل أتی" را بخواند.
با این همه که کبر نکوهیده عادتیست
آزاده را همه ز تواضع بود بلا
هوش مصنوعی: با این که خودپسندی ناپسند است و آزادگان از آن دوری میجویند، اما همهی دردها و مشکلاتشان به خاطر فروتنی است.
گر من نکوشمی به تواضع نبینمی
از هر خَسی مذلّت و از هر کسی عَنا
هوش مصنوعی: اگر من تلاش نکنم که با فروتنی رفتار کنم، از هر موجود بیارزشی ذلّت و از هر کسی خواری را میبینم.
با جاهلان اگرچه به صورت برابرم
فرقی بود هرآینه آخر میان ما
هوش مصنوعی: هرچند که من و جاهلان از نظر ظاهری مشابه هستیم، اما در نهایت تفاوتی عمیق میان ما وجود دارد.
مهر شهان ز قوت ستوران بود پدید
گرچه زمرد است به دیدار چون گیا
هوش مصنوعی: محبت حکمرانان از قدرت و استقامت آنها ناشی میشود، هرچند که در ظاهر زمردی و زیبا به نظر برسند، اما باطن آنها همچون گیاه است.
آمد نصیب من ز همه مردمان دو چیز
از دشمنان خصومت و از دوستان ریا
هوش مصنوعی: از میان همه مردم، نصیب من دو چیز شده است: از دشمنان، خصومت و از دوستان، نفاق.
بر دشمنان همی نتوان بود مؤتَمَن
بر دوستان همی نتوان کرد متکّا
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند به دشمنان خود اطمینان کند و همچنین نمیتواند بر دوستانش تکیه کند.
قومی رَهِ منازعت من گرفتهاند
بیعقل و بیکفایت و بیفضل و بیدَها
هوش مصنوعی: گروهی در مخالفت با من برخواستهاند که نه عقل دارند، نه شایستگی و نه فضیلت.
من جز به شخص نیستم آن قوم را نظیر
شمشیر جز به رنگ نماند به گندنا
هوش مصنوعی: من تنها به خودم وابستهام و برای دیگران نمیتوانم مانند یک شمشیر عمل کنم که تنها به رنگ خود میبالد و در غلاف میماند.
با من بود خصومت ایشان عجیبتر
زآهنگ مورچه به سوی جنگ اژدها
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که دشمنی و خصومت آنها با من به اندازهای عجیب و غریب است که حتی به سختی میتوان آن را با دستاوردهای یک مورچه در جنگ با یک اژدها مقایسه کرد. در واقع، این تعبیر نشاندهندهٔ نابرابری و نامعقول بودن این درگیری است.
ز ایشان همه مرا نبود باک ذرّهای
کز آبگینه ظلم نیاید بر آسیا
هوش مصنوعی: من از هیچیک از آنها نگران نیستم، چرا که از آبگینه ظلمی بر آسیاب نمیافتد.
گردد همی شکافته دِلْشان به کین من
همچون مه از اشارت انگشت مصطفی
هوش مصنوعی: دلهایشان به خاطر کینهشان از من، مانند ماهی که با اشارهی انگشت پیامبر شکافته میشود، به همین شکل شکافته خواهد شد.
چون گیرم از برای معانی قلم به دست
گردد همه دعاوی آن طایفه هبا
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهم به بیان معانی بپردازم، قلم به دست میگیرم و تمام ادعاهای آن گروه را بیاساس میبینم.
ناچار بشکند همه ناموس جادوان
در موضعی که در کف موسی بود عصا
هوش مصنوعی: ناچار همه قدرت و جادوی جادوگران باید در جایی که موسی عصا را در دست داشت، شکسته شود.
ایشان به نزد خلق نیابند رتبتی
تا طبعشان بود ز همه دانشی خلا
هوش مصنوعی: افراد به خاطر سواد و دانش خود نمیتوانند در میان مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. چرا که نبوغ و ذاتی که دارند، آنها را از همه اطلاعات و داناییها جدا میسازد.
زیرا که بی مَطَر نبود میغ را محل
چونانک بیگهر نبود تیغ را بها
هوش مصنوعی: چرا که بدون باران، ابر جایی ندارد همچنان که بدون جواهر، شمشیر ارزش ندارد.
با فضل من همیشه پدید است نقصشان
چون عجز کافران بر اعجاز انبیا
هوش مصنوعی: به برکت من، همیشه نارساییها و کمبودهای آنها نمایان است، مانند ناتوانی کافران در درک معجزات پیامبران.
با عقل من نباشد مریّخ را توان
با فضل من نباشد خورشید را ذُکا
هوش مصنوعی: عقل من قادر به درک مریخ نیست و با دانش من، خورشید نمیتواند درخشانی خود را نشان دهد.
آنم که بردهام عَلَمِ عِلم در جهان
بر گوشهٔ ثریا از مرکز ثَریٰ
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در دنیا علم و دانش را به دوش میزنم، بهگونهای که در بالاترین مرتبهها قرار دارم.
شاهان همیکنند به فضل من افتخار
واقران همیکنند به نظم من اقتدا
هوش مصنوعی: پادشاهان به خاطر لطف و فضل من به خود میبالند و دوستان و همسنگرانم از شعر و نظم من پیروی میکنند.
با خاطر منیرم و با رای صافیم
کالبرق فی الدجیّة و الشمس فی الضّحیٰ
هوش مصنوعی: من با فکر روشن و قلبی صاف مثل رعد در تاریکی شب و مانند خورشید در روشنایی روز هستم.
عالیست همتم به همه وقت چون فلک
صافیست نسبتم به همه نوع چون هوا
هوش مصنوعی: همت و ارادهام در هر زمانی بسیار بلند است، همانطور که آسمان صاف و بدون ابر است. نسبتم با همه نوع افراد و چیزها مثل هواست، که گسترده و فراگیر است.
بر همت من است سخنهای من دلیل
بر نسبت من است سخنهای من گوا
هوش مصنوعی: سخنان من نشاندهندهی تلاش و تلاشهای من هستند و این گفتهها گواهی بر شخصیت من به شمار میآیند.
هرگز ندیده و نشنیدهست کس ز من
کردار ناستوده و گفتار ناسزا
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال نه رفتار ناپسند من را دیده و نه حرفهای زشت من را شنیده است.
در پای جاهلان نپراگندهام گهر
وز دست سفلگان نپذیرفتهام عطا
هوش مصنوعی: من در کنار نادانان ارزشهای خود را از دست نمیدهم و از دست ندهکاران چیزی قبول نمیکنم.
وین فخر بس مرا که ندیدهست هیچکس
در نثر من مذمت و در نظم من هجا
هوش مصنوعی: اینکه هیچکس تاکنون در نوشتههای من چیزی منفی نگفته و در شعرهایم هم کسی نتوانسته عیبجویی کند، برایم افتخار بزرگی است.
وآن را که او به صحبت من سر درآورد
جویم بدل محبت و گویم به جان ثنا
هوش مصنوعی: هر کس که به گفتوگویم بپردازد، من او را به خاطر محبتش جستوجو میکنم و با جان و دل از او ستایش میکنم.
ور زَلَّتی پدید شود زو معاینه
انگارمش صواب و نپندارمش خطا
هوش مصنوعی: اگر از من خطایی سر بزند، آن را درست میبینم و هیچگاه آن را اشتباه نخواهند دانست.
اهل هری کنون نشناسند قدر من
تا رحلتی نباشد ازین جایگه مرا
هوش مصنوعی: ساکنان هری اکنون ارزش من را نمیدانند، تا زمانی که از این مکان رخت بربندم.
مقدار آفتاب ندانند مردمان
تا نور او نگردد از آسمان جدا
هوش مصنوعی: مردم نمیدانند که خورشید چه مقدار نور به زمین میتاباند تا زمانی که نور آن از آسمان وا جدا نشود.
آن گاه قدر او بشناسند بر یقین
کآید شب و پدید شود بر فلک سها
هوش مصنوعی: در آن زمان مردم واقعاً ارزش او را درک خواهند کرد، هنگامی که شب فرا رسد و ستاره سها در آسمان قابل مشاهده شود.
اندر حضر نباشد آزاده را خطر
کاندر حجر نباشد یاقوت را بها
هوش مصنوعی: اگر فردی در وضعیت آرام و راحت باشد، خطری او را تهدید نمیکند، همانطور که یاقوت در مکانهایی که امن و محافظتشدهاند، ارزشش بیشتر میشود.
با این همه مرا گلهای نیست زین قبل
زین بیشتر قبول که یابد به ابتدا؟
هوش مصنوعی: با وجود تمام این مسائل، من هیچ ناراحتی از گذشته ندارم. چه بسا که وضعیتی که به آن دست یابم، از ابتدا بهتر باشد.
تا لفظ من به گاه فصاحت بود روان
بازار من به نزد بزرگان بود روا
هوش مصنوعی: وقتی که سخن من دلنشین و شیواست، موقعیت من در بین بزرگان قابل قبول است.
لیکن چو صد هزار جفا بینم از کسی
ناچار اندکی بنمایم ز ماجرا
هوش مصنوعی: اما وقتی که از کسی صد هزار بدی ببینم، ناچارم که کمی از ماجرا را نشان دهم.
زآن است غبن من که گروهی همیکنند
با من به دوستی ز همه عالم انتما
هوش مصنوعی: از آنجا که عدهای با من به دوستی رفتار میکنند، اما من به تنهایی از همه دنیا غبن و ضرر میبینم.
وآن گه به کام من نفسی برنیاورند
در دوستی کجا بود این قاعده روا
هوش مصنوعی: در آن زمان که در دوستی هرگز نفسی نمیآورند، این چگونه قاعدهای است که به کام من نیست؟
آزار من کشند به عمدا به خویشتن
زآن سان که کَه کشد به بر خویش کهربا
هوش مصنوعی: آنان به عمد به من آسیب میزنند، به گونهای که مانند این است که خود را آزار میدهند، همانطور که کهربا به خود جذب میکند.
در فضل من کنند به هر موضعی حسد
در نقص من دهند ز هر جانبی رضا
هوش مصنوعی: در هر جا که از من تعریف میکنند، حسادت میورزند و در عوض، وقتی نقصی از من میبینند، رضا را از هر سو میپذیرند.
با ناصحان من نسگالند جز نفاق
با حاسدان من ننمایند جز صفا
هوش مصنوعی: با مشاورانم جز نفاق و دروغ چیزی ندارند، و با افرادی که حسود هستند جز صداقت و صفا چیزی نشان نمیدهند.
ور اوفتد مرا به همه عمر حاجتی
بیحجّتی کنند همه صحبتم رها
هوش مصنوعی: اگر در تمام عمرم به مشکل یا خواستهای بیفتم، همه بهانهها و گفتوگوهایم را رها میکنند.
مرد آن بود که روی نتابد ز دوستی
لو بُسّت الجبال اَو انشقّت السّما
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که از دوستی روی گردان نباشد، حتی اگر کوهها بشکافند یا آسمان در هم بشکند.