بخش ۲۹۲ - گریختن گروهی از ایرانیان بنزد فریدون
برآمد بر این بر بسی روزگار
ندیدند گردان جز آن روی کار
کز آن جا گریزنده گردند باز
همی هرکسی از نهان کرد ساز
از ایشان به کوش آمد این آگهی
نشست از بر تخت شاهنشهی
همه مهتران را برِ خویش خواند
به خوبی فراوان سخنها براند
جدا هر یکی را به مردی ستود
بسی پوزش و مهربانی نمود
که ما تاج و تخت از شما یافتیم
از ایران چو بر جنگ بشتافتیم
بسی رنج دیدید در پیش ما
چو پیوند مایید و چون خویشِ ما
شنیدم که دارید راه گریز
نباید نمودن بدان سان ستیز
هر آن کاو بباشد بر این بارگاه
به گردون رسانم مر او را کلاه
همیشه سر انجمن دارمش
گرامیتر از جان و تن دارمش
کرا آرزو نیست کایدر بود
خداوند فرمان و کشور بود
چو خواهد که سوی خنیره شود
همان به کجا تا به تیره شود
نهانش چرا رفت باید به راه
چو خواهد فرستیم با او سپاه
همه مهتران خواندند آفرین
که ای نامور شهریار زمین
همه ساله بخت تو همراه باد
زبان بدان از تو کوتاه باد
فریدون فرخنده ما را تویی
که بر ما تو فرّختر از خسروی
از ایران همه بینوا آمدیم
چو با شاه فرمانروا آمدیم
کنون مایه و ساز داریم و گنج
اگرچه کشیدیم با شاه رنج
نیاگان ما رنج دیدند نیز
ز شاهان پیشین گرفتند چیز
ولیکن نه چندانک ما یافتیم
چو اندر پی شاه بشتافتیم
جهان آفرین از تو خشنود باد
دل بدسگالت پُر از دود باد
ولیکن تو دانی که سالی چهل
برآمد که ما برگرفتیم دل
ز شهر و زن و بچّه و خان و مان
پُر اندیشه دل تا کی آید زمان
چه مایه ز یاران ما کشته شد
چه مایه به خاک اندر آغشته شد
به ایران ندانند ما را به نام
که زنده کدام است و مُرده کدام
به دستوری شاه یک باره بیش
به ایران بباشیم بر جای خویش
سر سال چون نامه آید به شاه
شتابیم یکسر بدین بارگاه
چنین داد پاسخ کِی نامدار
که شاید کنون چون بسازید کار
به دستوری بازگشتن به در
بگوییم با موبد نامور
بزرگان ز پیشش برون آمدند
ز شادی که داند که چون آمدند!
بخش ۲۹۱ - دلتنگی کوش از نامه های فریدون: ببردند و بر کوش کردند یادبخش ۲۹۳ - کوشش کوش برای نگهداشتن ایرانیان در سپاه خود: نبایست مرکوش را کآن سپاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برآمد بر این بر بسی روزگار
ندیدند گردان جز آن روی کار
هوش مصنوعی: در طول روزگار، هیچ چیز جز زیبایی آن چهره را مشاهده نکردند.
کز آن جا گریزنده گردند باز
همی هرکسی از نهان کرد ساز
هوش مصنوعی: هر کسی از آنجا که دور میشود، دوباره به سوی آن بازمیگردد و این به خاطر آن است که در دل هر فرد رازهایی وجود دارد که آنها را پنهان میکند.
از ایشان به کوش آمد این آگهی
نشست از بر تخت شاهنشهی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که از میان آنها، خبری به ما رسید که از روی تخت شاهنشاهی نشسته است. به عبارت دیگر، اطلاعاتی به ما منتقل شده که ریشه در مقام و قدرت بالایی دارد.
همه مهتران را برِ خویش خواند
به خوبی فراوان سخنها براند
هوش مصنوعی: او همه سرشناسان را به خود دعوت کرد و با سخنانی زیبا و دلنشین، آنها را به صحبت واداشت.
جدا هر یکی را به مردی ستود
بسی پوزش و مهربانی نمود
هوش مصنوعی: هر کسی را به خاطر مردانگیاش ستایش کرده و از او بابت مهربانی و دوری از خشم عذرخواهی کرده است.
که ما تاج و تخت از شما یافتیم
از ایران چو بر جنگ بشتافتیم
هوش مصنوعی: ما تاج و تخت را از شما به دست آوردیم زمانی که به جنگ با ایران شتافتیم.
بسی رنج دیدید در پیش ما
چو پیوند مایید و چون خویشِ ما
هوش مصنوعی: شما در برابر ما سختیهای زیادی را تجربه کردهاید، چون به ما وابستهاید و مثل یک خانواده به ما نزدیکید.
شنیدم که دارید راه گریز
نباید نمودن بدان سان ستیز
هوش مصنوعی: شنیدم که باید در برابر مشکلات تسلیم نشوید و از راه فرار استفاده نکنید.
هر آن کاو بباشد بر این بارگاه
به گردون رسانم مر او را کلاه
هوش مصنوعی: هر کس که در این مکان حضور داشته باشد، من او را به مقام والایی در آسمان خواهم رساند.
همیشه سر انجمن دارمش
گرامیتر از جان و تن دارمش
هوش مصنوعی: همیشه برای من مهمترین چیز، جایگاه و احترام او در جمع است و او را از جان و تن خود نیز عزیزتر میدانم.
کرا آرزو نیست کایدر بود
خداوند فرمان و کشور بود
هوش مصنوعی: هر کسی که آرزویی ندارد، خداوند او را در فرمانروایی و قدرت خود قرار نمیدهد.
چو خواهد که سوی خنیره شود
همان به کجا تا به تیره شود
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهد به سمت تاریکی برود، بهتر است که وقتی به آنجا رسید، همانجا بماند تا وارد تاریکی نشود.
نهانش چرا رفت باید به راه
چو خواهد فرستیم با او سپاه
هوش مصنوعی: چرا باید به راه کسی که پنهان است رفت؟ اگر او بخواهد، ما میتوانیم همراه او گروهی بفرستیم.
همه مهتران خواندند آفرین
که ای نامور شهریار زمین
هوش مصنوعی: تمام بزرگمردان بر تو درود فرستادند و گفتند: ای پادشاه مشهور و نامدار، تو مانند شهریاری برای زمین هستی.
همه ساله بخت تو همراه باد
زبان بدان از تو کوتاه باد
هوش مصنوعی: هر سال، بخت تو مانند نسیمی میآید و با تو همراه میشود، اما باید مراقب باشی که زبانی تحت کنترل داشته باشی تا بختت دچار مشکل نشود.
فریدون فرخنده ما را تویی
که بر ما تو فرّختر از خسروی
هوش مصنوعی: فریدون خوشبخت، تویی که برای ما از هر شاه و خسرو، بزرگتر و خوشاقبالتری.
از ایران همه بینوا آمدیم
چو با شاه فرمانروا آمدیم
هوش مصنوعی: ما از سرزمین ایران با حالتی پریشان و بیپناه آمدیم، وقتی که به حضور شاه قدرتمند رسیدیم.
کنون مایه و ساز داریم و گنج
اگرچه کشیدیم با شاه رنج
هوش مصنوعی: اکنون ابزار و وسایل لازم را داریم و اگرچه با شاه مشکلاتی را تحمل کردیم، اما گنج و ثروتی در دست داریم.
نیاگان ما رنج دیدند نیز
ز شاهان پیشین گرفتند چیز
هوش مصنوعی: پدران ما نیز از شاهان گذشته زحمت کشیدند و رنج بسیاری را متحمل شدند.
ولیکن نه چندانک ما یافتیم
چو اندر پی شاه بشتافتیم
هوش مصنوعی: اما ما به آناندازه که انتظار داشتیم، به مقصد نرسیدیم؛ زیرا وقتی که به دنبالش رفتیم، چیزهای مورد نظر را نیافتیم.
جهان آفرین از تو خشنود باد
دل بدسگالت پُر از دود باد
هوش مصنوعی: خداوندی که دنیا را به وجود آورده، از تو راضی باشد و دل بدخواه تو همیشه پر از غم و اندوه باشد.
ولیکن تو دانی که سالی چهل
برآمد که ما برگرفتیم دل
هوش مصنوعی: اما تو میدانی که سالی چهل بار گذشت که ما دل خود را برداشتیم.
ز شهر و زن و بچّه و خان و مان
پُر اندیشه دل تا کی آید زمان
هوش مصنوعی: دل پر از نگرانی است از شهر، زن، فرزند و خانه تا چه زمانی این وضعیت ادامه خواهد داشت؟
چه مایه ز یاران ما کشته شد
چه مایه به خاک اندر آغشته شد
هوش مصنوعی: چقدر از دوستان ما به قتل رسیدند و چقدر به خاک سپرده شدند.
به ایران ندانند ما را به نام
که زنده کدام است و مُرده کدام
هوش مصنوعی: ما را در ایران به نام نمیشناسند، زیرا تفاوتی میان آنچه زنده است و آنچه مرده است وجود ندارد.
به دستوری شاه یک باره بیش
به ایران بباشیم بر جای خویش
هوش مصنوعی: با فرمان شاه، یکباره در ایران میمانیم و در جای خود ثابت میمانیم.
سر سال چون نامه آید به شاه
شتابیم یکسر بدین بارگاه
هوش مصنوعی: وقتی سال به پایان میرسد و نامهای به شاه میرسد، بیدرنگ به این دربار میشتابیم.
چنین داد پاسخ کِی نامدار
که شاید کنون چون بسازید کار
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که شاید در حال حاضر شما چگونه کارها را انجام میدهید.
به دستوری بازگشتن به در
بگوییم با موبد نامور
هوش مصنوعی: در صورتی که کسی بخواهد به دستور یا فرمانی بازگردد، او باید با شخصی با مقام و نامی معروف صحبت کند.
بزرگان ز پیشش برون آمدند
ز شادی که داند که چون آمدند!
هوش مصنوعی: بزرگان با خوشحالی از پیش او خارج شدند، زیرا میدانستند که او چگونه به آنجا آمده است.