گنجور

بخش ۱ - باب الوجد و الوجود و التّواجد ومراتبه

بدان که وجد ووجود مصدراند: یکی به معنی اندوه، و دیگری به معنی یافتن و فاعل هر دو چون یکی باشد و جز به مصدر فرق نتوان کرد میان آن؛ چنان‌که گویند: «وَجَدَ یَجِدُ وُجُوداً ووِجْداناً» چون بیافت، «وجَدَ یَجِدُ وَجْدا» چون اندوهگین شد و نیز «وجَدَ یَجِدُ جِدَةً» چون توانگر شد و «وجَدَ یَجِدُ موجِدَةً» چون در خشم شد و فرق این جمله به مصادر بود نه افعال.

و مراد این طایفه از وجد و وجود،اثبات دو حال باشد که مر ایشان را پدیدار آید اندر سماع: یکی مقرون اندوه باشد، و دیگر موصول یافت مراد و حقیقت اندوه فقد محبوب و منع مراد باشد و حقیقت یافت حصول مراد و فرق میان حزن و وجد آن بود که حزن نام اندوهی بود که اندر نصیب خود باشد و وجد نام اندوهی باشد که اندر نصیب غیر بود بر وجه محبت و این تغیر جمله صفت طالب است و إلا «الحقُّ لایتغیّرُ.»

و کیفیت وجد اندر تحت عبارت نیاید،از آن‌چه آن الم است اندر مغایبه و الم را به قلم بیان نتوان کرد. پس وجد سری باشد میان طالب و مطلوب که بیان آن اندر کشف آن غیبت بود و به کیفیت وجود بیان اشارت درست نیاید؛ از آن‌چه آن طرب است اندر مشاهدت، و طرب را به طلب اندر نتوان یافت. پس وجود فضلی باشد از محبوب به محب، اشارت از حقیقت آن معزول بود.

و به نزدیک من وجد اصابت المی باشد مر دل را یا از فَرَح یا از تَرَح، یا از طرب یا از تعب. و وجود اِزالت غمی از دل و مصادفت مراد آن و صفت واجد اِمّا حرکت بود اندر غلیان شوق اندر حال حجاب، و اما سکون اندر حال مشاهدت اندر حال کشف، اما زفیر و اما نفیر اما انین و اما حنین، اما عیش و اما طیش اما کَرَب و اما طرب.

و مختلف‌اند مشایخ تا وجد تمام‌تر یا وجود.

گروهی گفتند که: وجود صفت مریدان است و وجد نعت عارفان چون درجت عارف از مرید بلندتر بود باید که صفت این از آن کامل‌تر بود؛ از آن‌چه هر چیزی که اندر تحت یافت درآمد مُدرَک شد و آن صفت جنس است؛ از آن‌چه ادراک، حد اقتضا کند و خداوند تعالی بی حد است. پس آن‌چه یافت بنده شود به‌جز مشربی نبود و آن‌چه نیافت طالب و اندر آن منقطع شد واز طلب آن عاجز گشت واجد آن حقیقت حق باشد.

و گروهی گویند: وجد حُرقت مریدان باشد ووجود تحفهٔ محبان. درجت محبان بلندتر از مریدان باشد باید تا آرام با تحفه تمام‌تر باشد از حُرقت اندر طلب و این معنی کشف نگردد جز اندر حکایتی و آن آن است که روزی شیخ ابابکر شبلی رحمة اللّه علیه اندر غلیان حال خود به نزدیک جنید رضی اللّه عنه آمد وی را یافت اندوهگین. گفت: «ایّها الشیخ، چه بوده است؟» جنید گفت، رضی اللّه عنه: «مَن طَلَبَ وجَدَ.» وی گفت: «لا، بَلْ مَنْ وَجَدَ طَلَبَ.»

آنگاه مشایخ اندر این سخن گفتند: از آن که یکی نشان از وجد داد وآن دیگر اشارت به وجود کرد و به نزدیک من معتبر قول جنید است رضی اللّه عنه از آن‌چه چون بنده بشناخت که معبود او از جنس او نیست اندوه وی دراز گردد و اندر این سخن رفته است در این کتاب.

و متفق‌اند مشایخ رضی اللّه عنهم که: سلطان علم قوی‌تر باید از سلطان وجد و از آن‌چه چون قوت مر سلطان وجد را باشد واجد بر محل خطر باشد و چون سلطان علم را بود در محل امن باشد و مراد از این جمله آن است که اندر همه احوال باید که طالب متابع علم و شرع باشد چون به وجد مغلوب باشد خطاب از وی برخیزد و چون خطاب برخاست ثواب وعقاب برخیزد و چون ثواب و عقاب برخاست کرامت و اهانت برخیزد. آنگاه حکم وی حکم مجانین بود نه از آنِ اولیا و مقربان و چون سلطان علم غالب باشد بر سلطان حال، بنده اندر کَنَف اوامر و نواهی بود و اندر سراپردهٔ خود همیشه مشکور؛ و باز چون سلطان حال غالب بود بر سلطان علم، بنده از حدود خارج بود و از خطاب محروم اندر محل نقص خود، إما معذور و إما مغرور.

و بعین این معنی قول جنید است رضی اللّه عنه که گفت: «راه دو است: یا به علم یا به روش. روش که بی علم بود اگرچه نیکو بود جهل و نقص باشد، و علم اگرچه بی روش بود عزّ و شرف.» و از آن بود که بویزید رضی اللّه عنه گفت: «کفرُ أهْلِ الهِمَّةِ أشْرَفُ مِنْ إسلام أهْلِ المُنْیَةِ.» بر اهل همت کفران صورت نگیرد، اما اگر تقدیر کنند اهل همت با کفر کامل‌تر باشند از اهل منیت با ایمان.

و جنید مر شبلی را گفت، رحمة اللّه علیهما: «الشّبلی سَکرانُ ولو أفاقَ مِنْ سُکْرِه لجاءَ مِنْه إمامٌ یُنْتَفَعُ به.»

و اندر حکایات مشهور است که جنید و محمد بن مسروق وابوالعباس بن عطارضی اللّه عنهم مجتمع بودند قوال بیتی برخواند، ایشان تواجد می‌کردند وی ساکن می‌بود. گفتند: «ایّها الشیخ، تو را از این سماع هیچ نصیب نمی‌باشد؟» وی برخواند قوله، تعالی: «تَحْسَبُها جامِدَةً و هی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ (۸۸/النمل).»

اما تواجد تکلف بود اندر اتیان وجد و آن عرضه کردن انعام و شواهد حق بود بر دل و اندیشهٔ اتصال و تمنای روش مردان و گروهی اندر آن مترسم‌اند که تقلید کرده‌اند به حرکات ظاهر و ترتیب رقص و تزیین اشارات ایشان و این حرام محض باشد و گروهی محقق‌اند که مرادشان اندر آن، طلب احوال و درجت بزرگان متصوّفه است نه حرکات و رسوم؛ لقوله، علیه السّلام: «من تَشَبّه بقومٍ فهو منهم.» و این خبر ناطق است بر اباحت تواجد و از آن بود که آن پیر گفت، رضی اللّه عنه: «هزار فرسنگ به دروغ بروم تا یک قدم از آن صدق باشد.»

و سخن اندر این باب بیش از این اید اما من بر این اختصار کردم و السّلام.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که وجد ووجود مصدراند: یکی به معنی اندوه، و دیگری به معنی یافتن و فاعل هر دو چون یکی باشد و جز به مصدر فرق نتوان کرد میان آن؛ چنان‌که گویند: «وَجَدَ یَجِدُ وُجُوداً ووِجْداناً» چون بیافت، «وجَدَ یَجِدُ وَجْدا» چون اندوهگین شد و نیز «وجَدَ یَجِدُ جِدَةً» چون توانگر شد و «وجَدَ یَجِدُ موجِدَةً» چون در خشم شد و فرق این جمله به مصادر بود نه افعال.
هوش مصنوعی: بدان که واژه‌های "وجد" و "وجود" دو مصدر هستند: یکی به معنی اندوه و دیگری به معنی یافتن. فاعل هر دو به طور کلی مشابه است و تنها با توجه به معنای مصدر می‌توان آن‌ها را از هم تمییز داد. مثلاً می‌گویند: "وجد یجد وجوداً" زمانی که چیزی را پیدا کند، و "وجد یجد وجداً" زمانی که احساس اندوه کند. همچنین "وجد یجد جدّةً" به معنای توانگری و "وجد یجد موجدةً" زمانی که شخصی خشمگین می‌شود. تفاوت میان این جملات در مصدرها نه در افعال آن‌هاست.
و مراد این طایفه از وجد و وجود،اثبات دو حال باشد که مر ایشان را پدیدار آید اندر سماع: یکی مقرون اندوه باشد، و دیگر موصول یافت مراد و حقیقت اندوه فقد محبوب و منع مراد باشد و حقیقت یافت حصول مراد و فرق میان حزن و وجد آن بود که حزن نام اندوهی بود که اندر نصیب خود باشد و وجد نام اندوهی باشد که اندر نصیب غیر بود بر وجه محبت و این تغیر جمله صفت طالب است و إلا «الحقُّ لایتغیّرُ.»
هوش مصنوعی: این گروه درباره حالت‌های وجد و وجود صحبت می‌کنند که در هنگام سماع (شنیدن موسیقی یا نغمه) برای آنها آشکار می‌شود: یکی از این حالات، حالتی است که با غم همراه است و دیگری حالتی است که مرتبط با رسیدن به آرزو و حقیقت است و این غم ناشی از فقدان محبوب و عدم دستیابی به خواسته‌هاست. حقیقت یافتن، به معنای دستیابی به آن خواسته‌ها و آرزوهاست. تفاوت بین حزن و وجد در این است که حزن، اندوهی است که شخص به خود تجربه می‌کند، اما وجد، اندوهی است که در ارتباط با محبت و برای دیگران است. این تغییر حالت‌ها به نوعی به صفات جوینده یا طالب بستگی دارد، در حالی که حقیقت، تغییر ناپذیر است.
و کیفیت وجد اندر تحت عبارت نیاید،از آن‌چه آن الم است اندر مغایبه و الم را به قلم بیان نتوان کرد. پس وجد سری باشد میان طالب و مطلوب که بیان آن اندر کشف آن غیبت بود و به کیفیت وجود بیان اشارت درست نیاید؛ از آن‌چه آن طرب است اندر مشاهدت، و طرب را به طلب اندر نتوان یافت. پس وجود فضلی باشد از محبوب به محب، اشارت از حقیقت آن معزول بود.
هوش مصنوعی: کیفیت احساسات عمیق و واقعی را نمی‌توان در کلمات بیان کرد، زیرا آنچه که در وجود ما می‌گذرد، در تضاد با مفاهیم کلی است و نمی‌توان آن را به خوبی توصیف کرد. بنابراین، این احساسات مانند ارتباطی رازآلود بین جوینده و هدف هستند و برای درک آن نیاز به کشفی عمیق داریم. بیان دقیق این احساسات ممکن نیست، زیرا لذتی که در مشاهده وجود دارد، نمی‌توان با جستجو و تلاش یافت. در واقع، وجود حقیقی چیزی است که از سوی محبوب به شخص دوستدار داده می‌شود و نمی‌توان به راحتی به حقیقت آن اشاره کرد.
و به نزدیک من وجد اصابت المی باشد مر دل را یا از فَرَح یا از تَرَح، یا از طرب یا از تعب. و وجود اِزالت غمی از دل و مصادفت مراد آن و صفت واجد اِمّا حرکت بود اندر غلیان شوق اندر حال حجاب، و اما سکون اندر حال مشاهدت اندر حال کشف، اما زفیر و اما نفیر اما انین و اما حنین، اما عیش و اما طیش اما کَرَب و اما طرب.
هوش مصنوعی: احساس نزدیکی من ممکن است ناشی از عشق، شادی، اندوه یا خستگی باشد. وجود احساس راحتی و رهایی از غم در دل من، نشان‌دهنده نوعی حالت خاص است. ممکن است این احساس در حالتی پرشور و با تحرک باشد یا در حالتی آرام و با تمرکز. این احساسات می‌توانند هم از سر شوق و اشتیاق باشند و هم از سر مشاهده و درک عمیق. ممکن است در میان دل‌تنگی و شادمانی، ناله و زاری، یا لذت و شور و شوق، همواره حس و حال متفاوتی را تجربه کنیم.
و مختلف‌اند مشایخ تا وجد تمام‌تر یا وجود.
هوش مصنوعی: مشایخ با یکدیگر تفاوت دارند از نظر کمال وجد و وجود.
گروهی گفتند که: وجود صفت مریدان است و وجد نعت عارفان چون درجت عارف از مرید بلندتر بود باید که صفت این از آن کامل‌تر بود؛ از آن‌چه هر چیزی که اندر تحت یافت درآمد مُدرَک شد و آن صفت جنس است؛ از آن‌چه ادراک، حد اقتضا کند و خداوند تعالی بی حد است. پس آن‌چه یافت بنده شود به‌جز مشربی نبود و آن‌چه نیافت طالب و اندر آن منقطع شد واز طلب آن عاجز گشت واجد آن حقیقت حق باشد.
هوش مصنوعی: گروهی بر این باورند که صفت مریدان وجود دارد و وصف عارفان نیز به همین ترتیب. زیرا مرتبه عارف از مرید بالاتر است، بنابراین باید ویژگی‌های عارف از مرید کامل‌تر باشد. هر چیزی که در شمول درک قرار می‌گیرد، محدود به آن درک است، در حالی که خداوند بی‌نهایت و بی‌حد است. بنابراین، آنچه که مخلوق به دست می‌آورد، تنها مرتبط با مشرب اوست و آنچه را که به دست نمی‌آورد، در جست‌وجو می‌ماند و در آن جا می‌ماند. در نهایت، آن کس که حقیقت حق را یافته، به درک آن نایل شده است.
و گروهی گویند: وجد حُرقت مریدان باشد ووجود تحفهٔ محبان. درجت محبان بلندتر از مریدان باشد باید تا آرام با تحفه تمام‌تر باشد از حُرقت اندر طلب و این معنی کشف نگردد جز اندر حکایتی و آن آن است که روزی شیخ ابابکر شبلی رحمة اللّه علیه اندر غلیان حال خود به نزدیک جنید رضی اللّه عنه آمد وی را یافت اندوهگین. گفت: «ایّها الشیخ، چه بوده است؟» جنید گفت، رضی اللّه عنه: «مَن طَلَبَ وجَدَ.» وی گفت: «لا، بَلْ مَنْ وَجَدَ طَلَبَ.»
هوش مصنوعی: گروهی می‌گویند که وجود احساسات عمیق و سوزان از تعلقات مریدان ناشی می‌شود و وجود هدیه‌های الهی به محبان. مقام محبان بالاتر از مریدان است و باید این آرامش را با هدیه‌ای کامل‌تر از سوز و جستجو در طلب به دست آورد. این نکته تنها از طریق داستانی آشکار می‌شود. روزی شیخ ابا‌بکر شبلی، در حالتی ناآرام، به جنید آمد و او را غمگین دید. پرسید: «ای شیخ، چه بر تو گذشته است؟» جنید پاسخ داد: «هرکس طالب باشد، می‌يابد.» شیخ شبلی در پاسخ گفت: «نه، بلکه هرکس که یافته، طلب می‌کند.»
آنگاه مشایخ اندر این سخن گفتند: از آن که یکی نشان از وجد داد وآن دیگر اشارت به وجود کرد و به نزدیک من معتبر قول جنید است رضی اللّه عنه از آن‌چه چون بنده بشناخت که معبود او از جنس او نیست اندوه وی دراز گردد و اندر این سخن رفته است در این کتاب.
هوش مصنوعی: سپس مشایخ در این موضوع صحبت کردند و گفتند: یکی از نشانه‌های حالت وجد این است که فردی به وجود مطلبی اشاره می‌کند. به نظر من، سخنان جنید، رضی الله عنه، معتبر است، زیرا وقتی بنده متوجه شود که معبود او شبیه خود او نیست، غم و اندوه او عمیق می‌شود. این موضوع نیز در این کتاب توضیح داده شده است.
و متفق‌اند مشایخ رضی اللّه عنهم که: سلطان علم قوی‌تر باید از سلطان وجد و از آن‌چه چون قوت مر سلطان وجد را باشد واجد بر محل خطر باشد و چون سلطان علم را بود در محل امن باشد و مراد از این جمله آن است که اندر همه احوال باید که طالب متابع علم و شرع باشد چون به وجد مغلوب باشد خطاب از وی برخیزد و چون خطاب برخاست ثواب وعقاب برخیزد و چون ثواب و عقاب برخاست کرامت و اهانت برخیزد. آنگاه حکم وی حکم مجانین بود نه از آنِ اولیا و مقربان و چون سلطان علم غالب باشد بر سلطان حال، بنده اندر کَنَف اوامر و نواهی بود و اندر سراپردهٔ خود همیشه مشکور؛ و باز چون سلطان حال غالب بود بر سلطان علم، بنده از حدود خارج بود و از خطاب محروم اندر محل نقص خود، إما معذور و إما مغرور.
هوش مصنوعی: مشایخ بر این عقیده‌اند که سلطنت علم باید از سلطنت حال قوی‌تر باشد. آن‌ها بیان می‌کنند که در هر شرایطی، فرد باید پیرو علم و شرع باشد. اگر فرد به حال غلبه یابد، ممکن است از او خطاب و دستوراتی برداشته شود و این باعث می‌شود که پاداش و مجازات نیز تحلیل بروند. در نتیجه، اگر علم بر حال غلبه داشته باشد، فرد در اطاعت از اوامر و نواهی زنده خواهد بود و همیشه شکرگزار خواهد بود. اما اگر حال بر علم غلبه کند، فرد از مرزها خارج می‌شود و قادر به دریافت هدایت نخواهد بود و ممکن است در وضعیتی نامناسب قرار گیرد، خواه به دلیل ناآگاهی و خواه به دلیل فریب.
و بعین این معنی قول جنید است رضی اللّه عنه که گفت: «راه دو است: یا به علم یا به روش. روش که بی علم بود اگرچه نیکو بود جهل و نقص باشد، و علم اگرچه بی روش بود عزّ و شرف.» و از آن بود که بویزید رضی اللّه عنه گفت: «کفرُ أهْلِ الهِمَّةِ أشْرَفُ مِنْ إسلام أهْلِ المُنْیَةِ.» بر اهل همت کفران صورت نگیرد، اما اگر تقدیر کنند اهل همت با کفر کامل‌تر باشند از اهل منیت با ایمان.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که راه‌های رسیدن به حقیقت یا از طریق علم است یا با روش‌های عملی. اگر کسی تنها با روش‌ها بدون علم عمل کند، هرچند که رفتار خوبی داشته باشد، در واقع در جهل و نقص به سر می‌برد. برعکس، اگر کسی فقط به علم تکیه کند ولی روش درستی نداشته باشد، او از نظر مقام و اعتبار بالاتر است. بویزید نیز بیان می‌کند که کفر افرادی که عزم و اراده قوی دارند، از ایمان افرادی که به دنبال منافع دنیوی هستند، باارزش‌تر است. در حقیقت، کسانی که همت بلندی دارند، امکان کفرشان وجود ندارد، اما ممکن است در برخی شرایط، کفر آن‌ها نسبت به ایمان اهل منیت برتری یابد.
و جنید مر شبلی را گفت، رحمة اللّه علیهما: «الشّبلی سَکرانُ ولو أفاقَ مِنْ سُکْرِه لجاءَ مِنْه إمامٌ یُنْتَفَعُ به.»
هوش مصنوعی: جنید به شبلی گفت: «شبلی در حال سکر است و اگر از حال مستی‌اش به هوش بیاید، امامی خواهد بود که از علم و فضایل او بهره‌مند خواهند شد.»
و اندر حکایات مشهور است که جنید و محمد بن مسروق وابوالعباس بن عطارضی اللّه عنهم مجتمع بودند قوال بیتی برخواند، ایشان تواجد می‌کردند وی ساکن می‌بود. گفتند: «ایّها الشیخ، تو را از این سماع هیچ نصیب نمی‌باشد؟» وی برخواند قوله، تعالی: «تَحْسَبُها جامِدَةً و هی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ (۸۸/النمل).»
هوش مصنوعی: در داستان‌های معروف آمده است که جنید، محمد بن مسروق و ابوالعباس بن عطار در کنار هم نشسته بودند و یکی از قوالان شعری را می‌خواند. در این بین، آن‌ها دچار حالاتی از شوق و وجد می‌شدند و آن قوال آرام و مستمر می‌خواند. از او پرسیدند: «ای شیخ، آیا تو از این گوش دادن هیچ بهره‌ای نمی‌بری؟» او در پاسخ، آیه‌ای از قرآن را خواند که می‌گوید: «تو آن را ایستاده می‌پنداری، در حالی که آن مانند ابرها به آرامی می‌گذرد.»
اما تواجد تکلف بود اندر اتیان وجد و آن عرضه کردن انعام و شواهد حق بود بر دل و اندیشهٔ اتصال و تمنای روش مردان و گروهی اندر آن مترسم‌اند که تقلید کرده‌اند به حرکات ظاهر و ترتیب رقص و تزیین اشارات ایشان و این حرام محض باشد و گروهی محقق‌اند که مرادشان اندر آن، طلب احوال و درجت بزرگان متصوّفه است نه حرکات و رسوم؛ لقوله، علیه السّلام: «من تَشَبّه بقومٍ فهو منهم.» و این خبر ناطق است بر اباحت تواجد و از آن بود که آن پیر گفت، رضی اللّه عنه: «هزار فرسنگ به دروغ بروم تا یک قدم از آن صدق باشد.»
هوش مصنوعی: تواجد به معنای حضور و ابراز احساسات در فعالیت‌های معنوی است که برخی از افراد به تقلید از حرکات ظاهری و رقص و تزئینات می‌پردازند و این کار را نادرست می‌دانند. در عوض، عده‌ای دیگر بر این باورند که هدفشان از تواجد، دستیابی به حالات و درجات بزرگان تصوف است و نه صرفاً حرکات ظاهری. در واقع، این موضوع به این اشاره دارد که کسی که خود را شبیه به قوم خاصی درآورد، در حقیقت جزو آنها محسوب می‌شود. یکی از بزرگانی که در این زمینه صحبت کرده، بیان کرده است که حتی اگر لازم باشد هزار فرسنگ را به دروغ طی کند، بهتر از این است که یک قدم از حقیقت دور شود.
و سخن اندر این باب بیش از این اید اما من بر این اختصار کردم و السّلام.
هوش مصنوعی: و در این موضوع توضیحات بیشتری وجود دارد، اما من به همین اندازه کفایت کردم. والسلام.