قوله، علیه السّلام: «زَیِّنُوا أصواتَکُم بِالقُرانِ. بیارایید آوازها را به خواندن قرآن.»
و یک روایت دیگر: «زَیِنّوُا القُرآنَ بِالأصْواتِ الحَسَنِ. بیارایید قرآن را به صوتهای خوش نیکو.»
قوله، تعالی: «یزیدُ فِی الخلقِ ما یَشاءُ (۱/فاطر).» مفسران گفتند که این، صوت حَسَن باشد و هرکه خواهد که صوت داود بشنود گو صوت بوموسی اشعری بشنو.
و اندر اخبار مشهور است که: اندر بهشت مر اهل بهشت را سماع باشد و آن چنان بود که از هر درختی صوتی و لحنی مختلف میآید. چون مؤلَّف شوند آن اصوات طبایع را اندر آن لذتی عظیم باشد و این نوع سماع عام است اندر میان خلق از آدمی و غیر آن که زندهاند به حکم آن که روح، لطیف است و اندر اصوات لطافتی هست، چون بشنود جنس به جنس مایل شد و این قول گروهی است که گفتم.
و اطبا را و آنان که دعوی تحقیق کنند از اهل خبرت اندر این سخن بسیار است و اندر تألیفِ الحان، کتب ساختهاند و مر آن را عُظْم داده و امروز آثار صنعتشان ظاهر است اندر مزامیر که مر آن را مرتب گردانیدهاند مر قوت هوی را و طلب لهو را به حکم موافقت شیطان؛ تا حدی که گویند: اسحاق موصلی اندر باغی می غنا کرد هزار دستان میسرایید، از لذت آن خاموش شد و سماع میکرد تا از درخت درافتاد مرده و از این جنس حکایتها شنیدهام اما مراد بهجز این است.
و ایشان گویند که: «همه راحات طبایع از تألیف و ترکیب اصوات و الحان بود.» ابراهیم خواص رضی اللّه عنه گوید که: من وقتی به حیی از احیای عرب فراز رسیدم و به دار ضیف امیری از امرای حی نزول کردم سیاهی دیدم مَغلول و مُسلسل، بر در خیمه افکنده اندر آفتاب. شفقتی بر دلم پدید آمد. قصد کردم تا اورا به شفاعت بخواهم از امیر. چون طعام پیش آوردند مر اکرام ضیف را امیر بیامد تا با من موافقت کند چون وی قصد طعام کرد من ابا کردم. و بر عرب هیچ چیز سخت تر از آن نیاید که کسی طعام ایشان نخورد. مرا گفت: «ای جوانمرد، چه چیز تو را از طعام من باز میدارد؟» گفتم: «امیدی که بر کرم تو دارم.» گفت: «همه املاک من تو را، تو طعام بخور.» گفتم: «مرا به ملک تو حاجتی نیست، این غلام را در کار من کن.» گفت: «نخست از جرمش بپرس، آنگاه بند از وی برگیر؛ که تو را بر همه چیزها حکم است تا در ضیافت مایی.» گفتم: «بگو تا جرمش چیست.» گفت: «بدان که این غلامی است که حادی است، و صوتی خوش دارد من این را به ضیاع خود فرستادم با اشتری صد تا برای من غله آرد وی برفت و دوبار شتر بر هر اشتری نهاد و اندر راه حُدی میکرد و اشتران میشتافتند تا به مدتی قریب اینجا آمدند، با دو چندان بار که من فرموده بودم. چون بار از اشتران فرو گرفتند، اشتران همه یگان دوگان هلاک شدند.»
ابراهیم گفت: مرا سخت عجب آمد، گفتم: «ایّها الامیر، شرف تو تو را جز به راست گفتن ندارد، اما مرا بر این قول برهانی باید.» تا ما در این سخن بودیم اشتری چند از بادیه به چاهسار آوردند تا آب دهند. امیر پرسید که: «چند روز است که این اشتران آب نخوردهاند؟» گفتند: «سه روز.» این غلام را فرمود تا به حُدی صوت برگشاد. اشتران اندر صوت وی و شنیدن آن مشغول شدند و هیچ دهان به آب نکردند تا ناگاه یک یک در رمیدند و اندر بادیه بپراکندند. آن غلام را بگشاد و به من بخشید.
و ما بعضی از این اندر مشاهده میبینیم که چون اشتربان و خربنده ترنّمی کنند اندر آن اشتر و خر طربی پیدا آید.
و اندر خراسان و عراق عادتی است که صیادان به شب آهو گیرند طشتی بزنند تا آهوان آواز طشت بشنوند و بر جای بایستند. ایشان مر او را بگیرند.
و مشهور است که اندر هندوستان گروهیاند که به دشت بیرون روند و غنا میکنند و لحن میگردانند. آهوان چون آن بشنوند، قصد ایشان کنند. ایشان گرد آهو میگردند و غنا میکنند تا از لذت چشم فرو گیرد و بخسبد. ایشان مر او را بگیرند.
و اندر کودکان خرد این حکم ظاهر است که چون بگریند اندر گاواره، کسی نوایی بزند خاموش شوند و مر آن را بشنوند و اطبا گویند مر این کودک را که حس وی درست است و به بزرگی زیرک باشد و از آن بود که آن ملک عجم را وفات آمد از وی پسری ماند دو ساله. وزرا گفتند که: «اینی را بر تخت مملکت باید نشاند؟» با بزرجمهر تدبیر کردند. وی گفت: «صواب اید. اما بباید آزمود تا حسش درست هست و بدو امید توان داشت؟» گفتند: «تدبیر این چیست؟» بفرمود تا غنا میکردند وی اندر آن میان به طرب آمد و دست و پای زدن گرفت. بزرجمهر گفت: «این امیدوار است به ملک.»
و اصوات را تأثیر از آن ظاهرتر است به نزدیک عقلا که به اظهار برهان وی حاجت آید و هر که گوید: «مرا به الحان و اصوات و مزامیر خوش نیست»، یا دروغ گوید، یا نفاق کند، و یا حس ندارد واز جملهٔ مردمان و ستوران بیرون باشد. منع گروهی از آن بدان است که رعایت امر خداوند کنند و فقها متفقاند که: چون ادوات ملاهی نباشد و اندر دل فسقی پدیدار نیاید، شنیدن آن مباح است و بر این آثار و اخبار بسیار آرند. کما رُوِیَ عن عایشة رضی اللّه عنها قالتْ: «عندی جاریةٌ تُغَنّی، فاستأذنَ عمرُ، فلمّا، سمعَتْ حسَّه فَرَّتْ فلمّا دخَلَ عمرُ تبسَّمُ رسولُ اللّهِ، صلّی اللّه علیه و سلم. فقالَ له عمر: ما أضحکَکَ، یا رسولَ اللّه؟ قال: کانَتْ عندَنا جاریةٌ تغنّی فلمّا سمعَتْ حسَّک فرَّتْ. فقال عمرُ: لاأبرحُ حتّی أسْمَعَ ماکانَ سمِعَ رسولُ اللّه، صلّی اللّه علیه و سلم. فدعا رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و سلم الجاریةَ، فأخذتْ تُغَنّی و رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم یستمعُ.»
و بسیاری از صحابه رضوان اللّه علیهم مانند این آوردهاند و شیخ ابوعبدالرحمان سُلَمی آن جمله را جمع کرده است، اندر کتاب سماع و به اباحت آن قطع کرده و مراد مشایخ متصوّفه از این بهجز این است؛ از آنچه اندر اعمال فواید بایداباحت طلبیدن کار عوام باشد و محل مباح ستوراناند. بندگان مکلف را باید تا از کردار فایده طلبند.
وقتی من به مرو بودم. یکی از ائمهٔ اهل حدیث آن که معروفترین بود مرا گفت: «من اندر اباحت سماع کتابی کردهام.» گفتم: «بزرگ مصیبتی که اندر دین پدیدار آمد، که خواجه امام لهوی را که اصل همه فسقهاست حلال کرد!» مرا گفت: «تو اگر حلال نمیداری، چرا میکنی؟» گفتم: «حکم این بر وجوه است بر یک چیز قطع نتوان کرد اگر تأثیر اندر دل حلال بود سماع حلال بود؛ و اگر حرام حرام، و اگر مباح مباح. چیزی را که حکم ظاهرش فسق است و اندر باطن حالش بر وجوه است اطلاق آن به یک چیز محال بود.» واللّه اعلم بالصّواب.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله، علیه السّلام: «زَیِّنُوا أصواتَکُم بِالقُرانِ. بیارایید آوازها را به خواندن قرآن.»
هوش مصنوعی: امام علی (ع) میفرمایند: «آوازهای خود را با تلاوت قرآن زیبا کنید.»
و یک روایت دیگر: «زَیِنّوُا القُرآنَ بِالأصْواتِ الحَسَنِ. بیارایید قرآن را به صوتهای خوش نیکو.»
هوش مصنوعی: قرآن را با صداهای زیبا و خوشصوت زیبا کنید.
قوله، تعالی: «یزیدُ فِی الخلقِ ما یَشاءُ (۱/فاطر).» مفسران گفتند که این، صوت حَسَن باشد و هرکه خواهد که صوت داود بشنود گو صوت بوموسی اشعری بشنو.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: «او در آفرینش هر چه بخواهد، زیاد میکند.» مفسران اشاره کردهاند که این اشاره به صدای زیبا دارد و هر کسی که بخواهد صدای داود را بشنود، باید صدای بوموسی اشعری را گوش دهد.
و اندر اخبار مشهور است که: اندر بهشت مر اهل بهشت را سماع باشد و آن چنان بود که از هر درختی صوتی و لحنی مختلف میآید. چون مؤلَّف شوند آن اصوات طبایع را اندر آن لذتی عظیم باشد و این نوع سماع عام است اندر میان خلق از آدمی و غیر آن که زندهاند به حکم آن که روح، لطیف است و اندر اصوات لطافتی هست، چون بشنود جنس به جنس مایل شد و این قول گروهی است که گفتم.
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که در بهشت، اهل بهشت از شنیدن موسیقی و نغمهها بهرهمند میشوند. این نغمهها از هر درخت و گوشهای با صدایی متفاوت به گوش میرسد. هنگامی که این صداها با ویژگیهای طبیعت هماهنگ میشوند، لذتی بزرگ به وجود میآید. این گونه موسیقی برای همه موجودات زنده، از جمله انسانها و غیر انسانها، وجود دارد، زیرا روح لطیف است و صداها نیز لطافت خاصی دارند. هر گاه موجودی صدایی بشنود، به نوع خاصی جذب میشود و این نظریهای است که گروهی آن را بیان کردهاند.
و اطبا را و آنان که دعوی تحقیق کنند از اهل خبرت اندر این سخن بسیار است و اندر تألیفِ الحان، کتب ساختهاند و مر آن را عُظْم داده و امروز آثار صنعتشان ظاهر است اندر مزامیر که مر آن را مرتب گردانیدهاند مر قوت هوی را و طلب لهو را به حکم موافقت شیطان؛ تا حدی که گویند: اسحاق موصلی اندر باغی می غنا کرد هزار دستان میسرایید، از لذت آن خاموش شد و سماع میکرد تا از درخت درافتاد مرده و از این جنس حکایتها شنیدهام اما مراد بهجز این است.
هوش مصنوعی: در میان پزشکان و افرادی که تحقیقاتی در این زمینه انجام میدهند، درباره موسیقی و تألیف آن بحثهای زیادی وجود دارد. آنها کتابهایی در این باره نوشته و آثار هنری خود را به نمایش گذاشتهاند. این کارها نشاندهنده قدرت تمایلات انسانی و جستجوی لذت است، بهطوریکه به صورت غیرمستقیم با شیطان همراستا شده است. گفته شده اسحاق موصلی در باغ آواز خوانده و هزاران دستان اجرا کرده و از لذت آن چنان غرق در شادی شده که حتی از درخت سقوط کرده و جان خود را از دست داده است. اما هدف از این داستانها چیز دیگری است.
و ایشان گویند که: «همه راحات طبایع از تألیف و ترکیب اصوات و الحان بود.» ابراهیم خواص رضی اللّه عنه گوید که: من وقتی به حیی از احیای عرب فراز رسیدم و به دار ضیف امیری از امرای حی نزول کردم سیاهی دیدم مَغلول و مُسلسل، بر در خیمه افکنده اندر آفتاب. شفقتی بر دلم پدید آمد. قصد کردم تا اورا به شفاعت بخواهم از امیر. چون طعام پیش آوردند مر اکرام ضیف را امیر بیامد تا با من موافقت کند چون وی قصد طعام کرد من ابا کردم. و بر عرب هیچ چیز سخت تر از آن نیاید که کسی طعام ایشان نخورد. مرا گفت: «ای جوانمرد، چه چیز تو را از طعام من باز میدارد؟» گفتم: «امیدی که بر کرم تو دارم.» گفت: «همه املاک من تو را، تو طعام بخور.» گفتم: «مرا به ملک تو حاجتی نیست، این غلام را در کار من کن.» گفت: «نخست از جرمش بپرس، آنگاه بند از وی برگیر؛ که تو را بر همه چیزها حکم است تا در ضیافت مایی.» گفتم: «بگو تا جرمش چیست.» گفت: «بدان که این غلامی است که حادی است، و صوتی خوش دارد من این را به ضیاع خود فرستادم با اشتری صد تا برای من غله آرد وی برفت و دوبار شتر بر هر اشتری نهاد و اندر راه حُدی میکرد و اشتران میشتافتند تا به مدتی قریب اینجا آمدند، با دو چندان بار که من فرموده بودم. چون بار از اشتران فرو گرفتند، اشتران همه یگان دوگان هلاک شدند.»
هوش مصنوعی: آنها میگویند که: «همه لذتها و زیباییهای زندگی از ترکیب و تألیف صداها و نواها به وجود میآید.» ابراهیم خواص میگوید که: وقتی به منطقهای از عربها رسیدم و در محل پذیرایی یکی از امیران عرب فرود آمدم، مرد سیاهپوستی را دیدم که به شکلی سخت و دردناک در آفتاب نشسته بود. دلم به حال او سوخت و تصمیم گرفتم از امیر بخواهم که او را آزاد کند. هنگامیکه برای صرف غذا نزد ما آمد، به خاطر احترام به مهماننوازی امیر، خواستم طعام نخورم. او به من گفت: «ای جوانمرد، چه چیزی تو را از خوردن طعام من باز میدارد؟» من پاسخ دادم: «امیدی که به بخشش تو دارم.» او گفت: «همه املاک من مال توست، تو طعام بخور.» اما من گفتم: «به ملک تو نیازی ندارم، تنها خواهش من این است که این غلام را به من برگردانی.» او گفت: «اول از او بپرس که جرمش چیست، سپس او را آزاد کن؛ زیرا تو در این مهمانی بر همه چیز حکمفرما هستی.» من گفتم: «بگو جرمش چه بوده است.» او توضیح داد: «این غلام آدمی خوشصداست که من او را به همراه صد شتر به مزارع خود فرستادم تا غله بیاورد. او با دو بار بارگیری بر دو شتر، در راه آواز میخواند و شترها میشتافتند تا اینکه به اینجا رسیدند و دو برابر باری که من گفته بودم، آورده بودند. اما زمانی که بار از روی شترها برداشتند، همه شترها یکی یکی تلف شدند.»
ابراهیم گفت: مرا سخت عجب آمد، گفتم: «ایّها الامیر، شرف تو تو را جز به راست گفتن ندارد، اما مرا بر این قول برهانی باید.» تا ما در این سخن بودیم اشتری چند از بادیه به چاهسار آوردند تا آب دهند. امیر پرسید که: «چند روز است که این اشتران آب نخوردهاند؟» گفتند: «سه روز.» این غلام را فرمود تا به حُدی صوت برگشاد. اشتران اندر صوت وی و شنیدن آن مشغول شدند و هیچ دهان به آب نکردند تا ناگاه یک یک در رمیدند و اندر بادیه بپراکندند. آن غلام را بگشاد و به من بخشید.
هوش مصنوعی: ابراهیم گفت که چیزی برایش عجیب بود و به امیر گفت: «ای امیر، مقام تو ایجاب میکند که همیشه راست بگویی، اما من به دلایلی نیاز به دلیل برای این حرف دارم.» در همین حین، چند شتر از بیابان آوردند تا آب بخورند. امیر پرسید: «این شترها چند روز است که آب نخوردهاند؟» جواب دادند: «سه روز.» سپس امیر به غلامی دستور داد تا با صدای خاصی شروع به خواندن کند. شترها به صدای او گوش کردند و تا آن لحظه هیچکدام به طرف آب نرفتند و ناگاه یک به یک فرار کردند و به بیابان پخش شدند. آن غلام هم آزاد شد و به من تعلق گرفت.
و ما بعضی از این اندر مشاهده میبینیم که چون اشتربان و خربنده ترنّمی کنند اندر آن اشتر و خر طربی پیدا آید.
هوش مصنوعی: در برخی مواقع میبینیم که وقتی شتر و الاغ صدایی میزنند، در آنها نشانهای از شادابی و نشاط به وجود میآید.
و اندر خراسان و عراق عادتی است که صیادان به شب آهو گیرند طشتی بزنند تا آهوان آواز طشت بشنوند و بر جای بایستند. ایشان مر او را بگیرند.
هوش مصنوعی: در خراسان و عراق، صیادان عادت دارند که در شب، آهوان را با صدای طشت صدا کنند تا آهوان به سمت صدا بیایند و در جای خود بایستند. سپس صیادان میتوانند آنها را بگیرند.
و مشهور است که اندر هندوستان گروهیاند که به دشت بیرون روند و غنا میکنند و لحن میگردانند. آهوان چون آن بشنوند، قصد ایشان کنند. ایشان گرد آهو میگردند و غنا میکنند تا از لذت چشم فرو گیرد و بخسبد. ایشان مر او را بگیرند.
هوش مصنوعی: در هند گروهی وجود دارند که به دشتها میروند و آواز میخوانند. وقتی آهوان صدای آنها را میشنوند، به سمتشان میآیند. آنها دور آهوان میچرخند و به آواز خواندن ادامه میدهند تا اینکه از زیبایی آنها شگفتزده شوند و خوابشان ببرد. سپس این گروه آهوان را شکار میکنند.
و اندر کودکان خرد این حکم ظاهر است که چون بگریند اندر گاواره، کسی نوایی بزند خاموش شوند و مر آن را بشنوند و اطبا گویند مر این کودک را که حس وی درست است و به بزرگی زیرک باشد و از آن بود که آن ملک عجم را وفات آمد از وی پسری ماند دو ساله. وزرا گفتند که: «اینی را بر تخت مملکت باید نشاند؟» با بزرجمهر تدبیر کردند. وی گفت: «صواب اید. اما بباید آزمود تا حسش درست هست و بدو امید توان داشت؟» گفتند: «تدبیر این چیست؟» بفرمود تا غنا میکردند وی اندر آن میان به طرب آمد و دست و پای زدن گرفت. بزرجمهر گفت: «این امیدوار است به ملک.»
هوش مصنوعی: در مورد کودکان کوچک، این نکته واضح است که وقتی در گهواره گریه میکنند، اگر کسی بزند یا نوایی کند، آنها آرام میشوند و به آن صدا توجه میکنند. پزشکان میگویند که این نشان میدهد حس این کودک درست است و او به زودی زیرک خواهد شد. در مورد یکی از پادشاهان عجم، وقتی او فوت کرد، تنها پسری دو ساله از او باقی ماند. وزرای او گفتند: «آیا باید او را بر تخت پادشاهی بنشانیم؟» بزرجمهر در این باره فکر کرد و گفت: «این درست است، اما باید ببینیم آیا حس او درست است و میتوان به او امید داشت یا نه.» وزرا پرسیدند: «چگونه باید این را آزمایش کنیم؟» او دستور داد تا موسیقی رو اجرا کنند و دیدند که کودک در وسط آن خوشحال شد و دست و پایش را حرکت داد. بزرجمهر گفت: «این نشان میدهد که او به پادشاهی امیدوار است.»
و اصوات را تأثیر از آن ظاهرتر است به نزدیک عقلا که به اظهار برهان وی حاجت آید و هر که گوید: «مرا به الحان و اصوات و مزامیر خوش نیست»، یا دروغ گوید، یا نفاق کند، و یا حس ندارد واز جملهٔ مردمان و ستوران بیرون باشد. منع گروهی از آن بدان است که رعایت امر خداوند کنند و فقها متفقاند که: چون ادوات ملاهی نباشد و اندر دل فسقی پدیدار نیاید، شنیدن آن مباح است و بر این آثار و اخبار بسیار آرند. کما رُوِیَ عن عایشة رضی اللّه عنها قالتْ: «عندی جاریةٌ تُغَنّی، فاستأذنَ عمرُ، فلمّا، سمعَتْ حسَّه فَرَّتْ فلمّا دخَلَ عمرُ تبسَّمُ رسولُ اللّهِ، صلّی اللّه علیه و سلم. فقالَ له عمر: ما أضحکَکَ، یا رسولَ اللّه؟ قال: کانَتْ عندَنا جاریةٌ تغنّی فلمّا سمعَتْ حسَّک فرَّتْ. فقال عمرُ: لاأبرحُ حتّی أسْمَعَ ماکانَ سمِعَ رسولُ اللّه، صلّی اللّه علیه و سلم. فدعا رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و سلم الجاریةَ، فأخذتْ تُغَنّی و رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم یستمعُ.»
هوش مصنوعی: صدای آواز و موسیقی تأثیر عمیقتری بر عقل انسان دارد، بهطوریکه برای اثبات این موضوع به برهان نیاز است. اگر کسی بگوید: «من از نواها و صداها خوشم نمیآید»، احتمالاً یا دروغ میگوید، یا نفاق پیشه کرده است، یا به طور کلی حس ندارد و از جامعه بشری خارج است. برخی از افراد از شنیدن صداهای موسیقی صرفنظر میکنند تا دستور خداوند را رعایت کنند. علمای دین در این مورد توافق دارند که اگر آلات لهو نباشند و هیچ نوع فساد اخلاقی در دل نوعی موسیقی پنهان نباشد، گوش دادن به آن جایز است و مستندات و روایات متعددی برای این موضوع وجود دارد. مثلًا، در روایتی از عایشه آمده که او گفت: «خدمتکارم آواز میخواند و عمر برای ورود اجازه خواست و وقتی صدای او را شنید، فرار کرد. وقتی عمر وارد شد، رسول خدا (ص) تبسم کردند. عمر از ایشان پرسید: چرا میخندیدید؟ حضرت فرمودند: خدمتکار ما آواز میخواند و وقتی صدای تو را شنید، فرار کرد. عمر گفت: من جایی نمیروم تا صدای آنچه را که رسول خدا (ص) شنید، بشنوم. سپس رسول خدا (ص) خدمتکار را فراخواند و او به آوازخوانی پرداخت و رسول خدا به آن گوش کردند.»
و بسیاری از صحابه رضوان اللّه علیهم مانند این آوردهاند و شیخ ابوعبدالرحمان سُلَمی آن جمله را جمع کرده است، اندر کتاب سماع و به اباحت آن قطع کرده و مراد مشایخ متصوّفه از این بهجز این است؛ از آنچه اندر اعمال فواید بایداباحت طلبیدن کار عوام باشد و محل مباح ستوراناند. بندگان مکلف را باید تا از کردار فایده طلبند.
هوش مصنوعی: بسیاری از صحابه همچون این موضوع را مطرح کردهاند و شیخ ابوعبدالرحمان سُلمی این نکته را در کتاب خود جمعآوری کرده و به مشروع بودن آن اشاره کرده است. منظور مشایخ صوفی از این موارد متفاوت است. به طور کلی، در اعمال، باید عوام به دنبال فایده و بهرهوری باشند و جایگاه امور مباح برای آنها مشخص است. بندگان مکلف باید از اعمال خود بهرهبرداری لازم را داشته باشند.
وقتی من به مرو بودم. یکی از ائمهٔ اهل حدیث آن که معروفترین بود مرا گفت: «من اندر اباحت سماع کتابی کردهام.» گفتم: «بزرگ مصیبتی که اندر دین پدیدار آمد، که خواجه امام لهوی را که اصل همه فسقهاست حلال کرد!» مرا گفت: «تو اگر حلال نمیداری، چرا میکنی؟» گفتم: «حکم این بر وجوه است بر یک چیز قطع نتوان کرد اگر تأثیر اندر دل حلال بود سماع حلال بود؛ و اگر حرام حرام، و اگر مباح مباح. چیزی را که حکم ظاهرش فسق است و اندر باطن حالش بر وجوه است اطلاق آن به یک چیز محال بود.» واللّه اعلم بالصّواب.
هوش مصنوعی: زمانی که به مرو میرفتم، یکی از برجستهترین علمای اهل حدیث به من گفت: «من دربارهٔ شنیدن کتابی نظری دارم.» من پاسخ دادم: «بزرگترین مصیبتی که در دین ظاهر شده این است که شخصی مانند امام لهوی که منشأ همهٔ فسادهاست، کارش حلال شمرده شده!» او گفت: «اگر تو این را حلال نمیدانی، پس چرا گوش میکنی؟» من گفتم: «حکم این موضوع به جنبههای مختلف بستگی دارد و نمیتوان به یک نتیجهٔ قطعی رسید. اگر شنیدن در دل اثر مثبت داشته باشد، پس حلال است؛ و اگر اثر منفی داشته باشد، حرام است؛ و اگر در حالت مباح باشد، مباح است. در واقع، چیزی که حکم ظاهریاش فساد است، نمیتوان به صورت قطعی آن را به یک نتیجهٔ مشخص نسبت داد.» خداوند داناتر است به آنچه درست است.