گنجور

بخش ۱ - بابُ سماعِ الشّعر و ما یتعلّق به

در جمله شنیدن شعر مباح است، و پیغامبر صلّی اللّه علیه و سلّم شنیده است و صحابه رضوان اللّه علیهم گفته‌اند و شنیده.

قالَ النّبیُّ، علیه السّلام: «إنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةً، والْحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤْمِنِ مِنْ حیثُ وَجَدَها فهو أحقُّ بها. از شعر شعری است که بحق حکمت باشد و حکمت ضالّهٔ مؤمن بود که از وی غایب است آن که بیابد بدان اولی تر باشد.»

و قوله، علیه السّلام: «أصدقُ کلمةٍ قالَتْها العربُ، قولُ لبیدٍ.» راست و موجزترین کلمه‌ای که عرب گفته‌اند قول لبید است که: هرچه جز خداوند است همه باطل است، قال القائل:

ألاکلُّ شیءٍ ماخَلَا اللّهَ باطلٌ
وکلُّ نعیمٍ لامَحالَةَ زائِلُ

و رَوی عَمْرو بن الشَّرَید عَنْ أبیه رحمةاللّه علیهما انّه قال: «إستَنْشَدَنی رسولٌ اللّهِ صلّی اللّه علیه و سلم: هَلْ تَرْوی مِنْ اُمیّةَ بن أبی الصّلت شیئاً. فَاَنَشَدْتُه مائةَ قافیةٍ؛ کلّما مررتُ علی بیتٍ قال: هِیِهِ. فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم کادَأنْ یَسْلِمَ فی شعرِه.»

«هیچ روایت کنی از اشعار امیة بن ابی الصّلتَ؟» گفت: بلی صدبیت روایت کردم و اندر آخر هر بیتی که گفتمی، می‌گفتی: «هِیهِ؛ یعنی دیگر بگوی.» و مانند این روایات بسیار آمده است از وی و از صحابه و عمر گفت، رضی اللّه عنه.

و مردمان را اندر این غلط‌ها افتاده است. گروهی گفته‌اند که: شنیدن جملهٔ اشعار حرام است و روز و شب غیبت مسلمانان می‌گویند، و گروهی جملهٔ آن را حلال دارند و روز و شب غزل و صفت زلف جانان بشنوند و اندر این بر یک‌دیگر حُجج آرند و مراد من اثبات آن نیست.

اما مشایخ متصوّفه رضی اللّه عنهم را اندر این طریق حجت آن است که از پیغمبر علیه السّلام پرسیدند از شعر. وی گفت، صلی اللّه علیه: «کلامٌ حَسَنُه حَسَنٌ و قبیحُه قبیحٌ.» سخنی است، نیکوی آن نیکوبود و زشت آن زشت؛ یعنی هرچه شنیدن آن حرام است، چون غیبت و بهتان وفواحش و ذم کسی و کلمهٔ کفر به نظم و نثر همه حرام باشد، و هرچه شنیدن آن به نثر حلال است چون حکمت و مواعظ و استدلال اندر آیات خداوند و نظر اندر شواهد حق به نظم هم حلال باشد و درجمله همچنان که نظر اندر جمالی که محل آفت بود و بسودن آن محظور حرام، شنیدن صفت آن بدان وجه حرام بود و آن که این را مطلق حلال گوید، نظم و بسودن را حلال باید داشت، آنگاه آن زندقه باشد و آن که گوید: «من اندر چشم و رخ و خدّ و زلف و خال حق می‌شنوم و آن می‌طلبم؛ از آن‌چه چشم و گوش محل ومنبع علم‌اند» واجب کند که این با دیگری می‌گوید: «من می ببساوم مر آن شخص را که آن یکی شنیدن صفت آن می روا دارد» و گوید که: «اندر آن حق می‌طلبم.» که حاسّتی از حاسّتی اولی‌تر نباشد مر ادراک معنی را. آنگاه کلیت شریعت باطل شود؛ قوله، علیه السّلام: «العَیْنانِ تَزْنیانِ»، حکم این برخیزد و ملامت از بسودن نامحرمان منقطع شود و حدود شرعی ساقط گردد و این ضلالت بود.

و چون جهلهٔ مستصوّف مر مستغرقان مستمعان را دیدند که می سماع کردند به حال، پنداشتند که به نَفْس می‌کنند. چون ایشان را بدیدند گفتند: «حلال است واگر نیستی ایشان نکنندی.» بدان تقلید کردند، ظاهر برگرفتند و حقیقت بگذاشتند تا خود هلاک شدند و قومی جهال دیگر را هلاک کردند و این از آفات زمانه است و به جای خود شرح دهم به‌تمامی، ان شاء اللّه عزّ وجل.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جمله شنیدن شعر مباح است، و پیغامبر صلّی اللّه علیه و سلّم شنیده است و صحابه رضوان اللّه علیهم گفته‌اند و شنیده.
هوش مصنوعی: در جمله می‌توان گفت که گوش دادن به شعر مجاز است و پیامبر اسلام (ص) نیز به شعر گوش سپرده و صحابه نیز این موضوع را بیان کرده و از آن تجربه داشته‌اند.
قالَ النّبیُّ، علیه السّلام: «إنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةً، والْحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤْمِنِ مِنْ حیثُ وَجَدَها فهو أحقُّ بها. از شعر شعری است که بحق حکمت باشد و حکمت ضالّهٔ مؤمن بود که از وی غایب است آن که بیابد بدان اولی تر باشد.»
هوش مصنوعی: پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند: «در بعضی از اشعار، حکمت‌هایی نهفته است و حکمت به عنوان یک گمشده برای مؤمن محسوب می‌شود. هر جا که مؤمن آن را بیابد، سزاوارتر است که از آن بهره برداری کند.»
و قوله، علیه السّلام: «أصدقُ کلمةٍ قالَتْها العربُ، قولُ لبیدٍ.» راست و موجزترین کلمه‌ای که عرب گفته‌اند قول لبید است که: هرچه جز خداوند است همه باطل است، قال القائل:
هوش مصنوعی: و امام علیه‌السلام فرمودند: «راست‌ترین و صریح‌ترین سخنی که عرب‌ها گفته‌اند، سخن لبید است.» او گفته است: «هرچه غیر از خداوند است، همه باطل است.»
ألاکلُّ شیءٍ ماخَلَا اللّهَ باطلٌ
وکلُّ نعیمٍ لامَحالَةَ زائِلُ
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز خدا باطل نیست و هر نعمتی به یقین زودگذر است.
و رَوی عَمْرو بن الشَّرَید عَنْ أبیه رحمةاللّه علیهما انّه قال: «إستَنْشَدَنی رسولٌ اللّهِ صلّی اللّه علیه و سلم: هَلْ تَرْوی مِنْ اُمیّةَ بن أبی الصّلت شیئاً. فَاَنَشَدْتُه مائةَ قافیةٍ؛ کلّما مررتُ علی بیتٍ قال: هِیِهِ. فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلم کادَأنْ یَسْلِمَ فی شعرِه.»
هوش مصنوعی: عمرو بن الشراید از پدرش نقل می‌کند که گفت: «پیامبر خدا از من پرسید: آیا چیزی از امیه بن ابی الصلت روایت می‌کنی؟ من نیز از او صد قافیه خواندم و هر بار که به یک بیت می‌رسیدم، پیامبر می‌گفت: بله، بله. سپس فرمود: نزدیک بود که او در شعرش اسلام بیاورد.»
«هیچ روایت کنی از اشعار امیة بن ابی الصّلتَ؟» گفت: بلی صدبیت روایت کردم و اندر آخر هر بیتی که گفتمی، می‌گفتی: «هِیهِ؛ یعنی دیگر بگوی.» و مانند این روایات بسیار آمده است از وی و از صحابه و عمر گفت، رضی اللّه عنه.
هوش مصنوعی: آیا از اشعار امیة بن ابی الصلت چیزی می‌دانی؟ او گفت: بله، من صد بیت از اشعارش را روایت کردم و بعد از هر بیت که بیان می‌کردم، شما می‌گفتید: «هه؛ یعنی ادامه بده.» و موارد مشابه دیگری نیز از او و صحابه نقل شده است و عمر، رضی الله عنه، هم این موضوع را گفته است.
و مردمان را اندر این غلط‌ها افتاده است. گروهی گفته‌اند که: شنیدن جملهٔ اشعار حرام است و روز و شب غیبت مسلمانان می‌گویند، و گروهی جملهٔ آن را حلال دارند و روز و شب غزل و صفت زلف جانان بشنوند و اندر این بر یک‌دیگر حُجج آرند و مراد من اثبات آن نیست.
هوش مصنوعی: مردم در این اشتباهات گرفتار شده‌اند. برخی بر این باورند که شنیدن تمامی اشعار حرام است و در طول روز و شب از مسلمانان غیبت می‌کنند. در مقابل، عده‌ای دیگر معتقدند که شنیدن همه‌ی اشعار حلال است و در روز و شب به غزل و توصیف زلف محبوب خود گوش می‌دهند. آن‌ها در این زمینه با یکدیگر استدلال می‌کنند، اما هدف من اثبات یکی از این دیدگاه‌ها نیست.
اما مشایخ متصوّفه رضی اللّه عنهم را اندر این طریق حجت آن است که از پیغمبر علیه السّلام پرسیدند از شعر. وی گفت، صلی اللّه علیه: «کلامٌ حَسَنُه حَسَنٌ و قبیحُه قبیحٌ.» سخنی است، نیکوی آن نیکوبود و زشت آن زشت؛ یعنی هرچه شنیدن آن حرام است، چون غیبت و بهتان وفواحش و ذم کسی و کلمهٔ کفر به نظم و نثر همه حرام باشد، و هرچه شنیدن آن به نثر حلال است چون حکمت و مواعظ و استدلال اندر آیات خداوند و نظر اندر شواهد حق به نظم هم حلال باشد و درجمله همچنان که نظر اندر جمالی که محل آفت بود و بسودن آن محظور حرام، شنیدن صفت آن بدان وجه حرام بود و آن که این را مطلق حلال گوید، نظم و بسودن را حلال باید داشت، آنگاه آن زندقه باشد و آن که گوید: «من اندر چشم و رخ و خدّ و زلف و خال حق می‌شنوم و آن می‌طلبم؛ از آن‌چه چشم و گوش محل ومنبع علم‌اند» واجب کند که این با دیگری می‌گوید: «من می ببساوم مر آن شخص را که آن یکی شنیدن صفت آن می روا دارد» و گوید که: «اندر آن حق می‌طلبم.» که حاسّتی از حاسّتی اولی‌تر نباشد مر ادراک معنی را. آنگاه کلیت شریعت باطل شود؛ قوله، علیه السّلام: «العَیْنانِ تَزْنیانِ»، حکم این برخیزد و ملامت از بسودن نامحرمان منقطع شود و حدود شرعی ساقط گردد و این ضلالت بود.
هوش مصنوعی: مشایخ صوفی رضی‌الله عنهم در این زمینه بر این باورند که در مورد شعر، از پیامبر اکرم صلی‌الله‌عليه‌و‌آله سؤال شد که نظر شما چیست. ایشان فرمودند: «سخن زیبا زیباست و سخن زشت زشت است.» یعنی هر چیزی که شنیدنش حرام است، مانند غیبت، بهتان، زشت‌گویی و کلمات کفرآمیز، به هر دو صورت نظم و نثر، حرام است. همچنین هر آنچه که شنیدنش در نثر مجاز است، مانند حکمت، موعظه‌ها و استدلال در آیات خداوند به صورت نظم نیز حلال است. به همین ترتیب، اگر به زیبایی‌هایی که موجب آفت می‌شود، نگاه شود و در آن صورت حرام است، شنیدن توصیف آن نیز از همین منظر حرام خواهد بود. اگر کسی بگوید که این قضاوت نادرست است و نظم و زیبایی را حلال می‌داند، در حقیقت به نوعی از کفر نزدیک می‌شود. همچنین اگر کسی بگوید که از زیبایی‌های ظاهری معشوق می‌شنود و به آن رغبت دارد، باید توجه کند که او در واقع از حس خود به دنبال درک معانی عمیق‌تری است. در این صورت، ممکن است اصل شریعت زیر سؤال برود و حاکمیت احکام به هم بخورد، در نتیجه، نگاه به نامحرمان مسأله‌ای عادی تلقی شود و حدود شرعی زیر پا گذاشته شود که این خود نوعی گمراهی و ضلالت است.
و چون جهلهٔ مستصوّف مر مستغرقان مستمعان را دیدند که می سماع کردند به حال، پنداشتند که به نَفْس می‌کنند. چون ایشان را بدیدند گفتند: «حلال است واگر نیستی ایشان نکنندی.» بدان تقلید کردند، ظاهر برگرفتند و حقیقت بگذاشتند تا خود هلاک شدند و قومی جهال دیگر را هلاک کردند و این از آفات زمانه است و به جای خود شرح دهم به‌تمامی، ان شاء اللّه عزّ وجل.
هوش مصنوعی: زمانی که جهلهٔ مستصوف (کسانی که به ظاهر صوفی‌گری می‌پردازند) مستغرقان و مستمعان را دیدند که در حال سماع (موسیقی و ذکر) فرورفته‌اند، فکر کردند که آن‌ها به خداوند می‌پردازند. وقتی این حالت را مشاهده کردند، گفتند: «اگر این حالت حلال است، اگر نه، آن‌ها را رها کنید.» به این گونه، دنباله‌رو رفتارهای ظاهری شدند و حقیقت را کنار گذاشتند، تا اینکه خود را به هلاکت انداختند و گروهی از جهال (نادانان) دیگر را نیز به هلاکت کشیدند. این موضوع نشانه‌ای از آسیب‌های زمانه است و ان شاء الله در فرصت مناسب به طور کامل توضیح خواهم داد.