چون درویشی سفر اختیار کند بدون اقامت، شرطِ ادب وی آن بود که:
نخست باری سفر از برای خدای تعالی کند نه به متابعت هوی و چنانکه به ظاهر سفری میکند به باطن از هواهای خود نیز سفر کند و مدام بر طهارت باشد و اوراد خود ضایع نکند و باید تا بدان سفر مرادش یا حجی باشد یا غزوی یا زیارت موضعی یا گرفتن فایدهای و طلب علمی یا رؤیت شیخی از مشایخ، و الّا مُخطی باشد اندر آن سفر.
و وی را اندر آن سفر از مرقعهای و سجادهای و عصایی و رکوهای و حبلی و کفشی یا نعلینی چاره نباشد؛ تا به مرقعه عورت بپوشد و بر سجاده نماز کند و به رکوه طهارت کند و به عصا آفتها از خود دفع کند و اندر آن وی را مآرب دیگر بود و کفش اندر حال طهارت در پای کند تا به سر سجاده آید و اگر کسی آلت بیشتر از این دارد مر حفظ سنت را، چون شانه و سوزن و ناخن پیرای و مکحله روا باشد؛ و باز اگر کسی زیادت از این سازد خود را و تجمل کند نگاه کنیم تا در چه مقام است. اگردر مقام ارادت است، این هر یکی بندی و بتی و سدی و حجابی است، و مایهٔ اظهار رعونت نفس وی آن است و اگر در مقام تمکین و استقامت است وی را این و بیش از این مسلم است.
و من از شیخ ابومسلم فارِس بن غالب الفارسی شنیدم رضی اللّه عنه که: روزی من به نزدیک شیخ ابوسعید بن ابی الخیر درآمدم رضی اللّه عنه به قصد زیارت.
وی را یافتم بر تختی، اندر چهار بالشی خفته و پایها بر یکدیگر نهاده و دقی مصری پوشیده؛ و من جامهای داشتم از وَسَخ چون دوال شده تنی از رنج گداخته و گونهای از مجاهدت زرد شده. از دیدن وی بر آن حالت، انکاری در دل من آمد. گفتم: «این درویش و من درویش! من در چندین مجاهدت و وی اندر چندین راحت!» وی اندر حال بر باطن و اندیشهٔ من مشرف شد و نخوت من بدید. مرا گفت: «یا بامسلم، در کدام دیوان یافتی که خویشتن بین خدای بین باشد؟ ای درویش، چون ما همه حق را دیدیم، گفت: جز بر تختت ننشانیم و چون تو همه خود را دیدی، گفت: جز اندر تحتت ندارم از آنِ ما مشاهدت آمد و از آنِ تو مجاهدت.» و این هر دو دو مقام است از مقامات راه. و حق تعالی از این منزله و درویش از مقامات فانی و از احوال رسته. شیخ بومسلم گفت: هوش از من بشد و عالم بر من سیاه گشت. چون به خود بازآمدم توبه کردم و وی توبهٔ من بپذیرفت. آنگاه گفتم: «ایّها الشّیخ مرا دستوری ده تا بروم؛ که روزگار من رؤیت تو را تحمل نمیتواند کرد.» گفت: «صَدَقْتَ، یا بامسلمٍ.» آنگاه بر وجه مثل این بیت بگفت:
آنچه گوشم نتوانست شنیدن به خبر
همه چشمم به عیان یکسره دید آن به بصر
پس باید مسافر را تا پیوسته حافظ سنت باشد و چون به مقیمی فرا رسد به حرمت نزدیک وی درآید و سلام گوید. نخست پای چپ از پای افزار بیرون کند؛ که پیغمبر علیه السّلام چنین کردی و چون پای افزار در پای کند نخست پای راست در پای افزار کند و چون پای افزار بیرون کند، پای بشوید و دو رکعت نماز کند بر حکم تحیت. آنگاه به رعایت حقوق درویشان مشغول شود و نباید که به هیچ حال بر مقیمان اعتراض کند و یا با کسی زیادتی کند به معاملتی یا سخن سفرهای خود کند یا علم و حکایات و روایات گوید اندر میان جماعت؛ که این جمله اظهار رعونت بود و باید که رنج جهله بکشد و بار ایشان تحمل کند از برای خدای را؛ که اندر آن برکات بسیار باشد.
و اگر این مقیمان و یا خادم ایشان بر وی حکمی کنند و وی را سلامی و یا زیارتی دعوت کنند، اگر تواند خلاف نکند؛ اما به دل مراعات اهل دنیا را منکر باشد، و افعال آن برادران را عذری مینهد و تأویلی میکند و باید که به هیچ گونه رنج بایست مُحال خود بر دل ایشان ننهد و مر ایشان را به درگاه سلطان نکشد به طلب راحت و هوای خود.
و اندر جملهٔ احوال مسافر و مقیم را اندر صحبت، طلب رضای خداوند تعالی باید کرد و به یکدیگر اعتقاد نیکو باید داشت و مر یکدیگر را برابر بد نباید گفت و از پسِ پشت غیبت نباید کرد؛ از آنچه شوم باشد بر طالب حق سخن خلق گفتن خاصه به ناخوب؛ از آنچه محققان اندر رؤیت فعل فاعل بینند و چون خلق بدان صفت که باشند از آن خداوند بوند و آفریدهٔ وی بوند معیوب و بی عیب، محجوب و مکاشف خصومت بر فعل، خصومت بر فاعل بود. و چون به چشم آدمیت اندر خلق نگرد از همه باز رهد؛ که جملهٔ خلق محجوب ومهجور و مقهور و عاجزاند، و هر کسی جز آن نتواند کرد و نتواند بود که خلقتش بر آن است و خلق را اندر مُلک وی تصرف نیست و قدرت بر تبدیل عین جز حق را تعالی و تقدّس نباشد و اللّه اعلم.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون درویشی سفر اختیار کند بدون اقامت، شرطِ ادب وی آن بود که:
هوش مصنوعی: وقتی درویشی تصمیم به سفر بدون توقف میگیرد، باید به آداب و شرایط خاصی توجه کند که لازم است رعایت شود.
نخست باری سفر از برای خدای تعالی کند نه به متابعت هوی و چنانکه به ظاهر سفری میکند به باطن از هواهای خود نیز سفر کند و مدام بر طهارت باشد و اوراد خود ضایع نکند و باید تا بدان سفر مرادش یا حجی باشد یا غزوی یا زیارت موضعی یا گرفتن فایدهای و طلب علمی یا رؤیت شیخی از مشایخ، و الّا مُخطی باشد اندر آن سفر.
هوش مصنوعی: شخصی که برای نخستین بار سفر میکند، باید هدفش خداوند متعال باشد و نه فقط پیروی از هوسهای خود. او باید در سفر ظاهری، به سفر باطنی از هواهای نفس نیز توجه داشته باشد و همواره در پاکی و طهارت باشد. همچنین نباید عبادتها و اعمال نیکویش را نادیده بگیرد. هدف او از این سفر باید یکی از این موارد باشد: انجام حج، جهاد، زیارت مکان مقدس، به دست آوردن علم یا دیدار یکی از مشایخ. در غیر این صورت، سفرش نادرست خواهد بود.
و وی را اندر آن سفر از مرقعهای و سجادهای و عصایی و رکوهای و حبلی و کفشی یا نعلینی چاره نباشد؛ تا به مرقعه عورت بپوشد و بر سجاده نماز کند و به رکوه طهارت کند و به عصا آفتها از خود دفع کند و اندر آن وی را مآرب دیگر بود و کفش اندر حال طهارت در پای کند تا به سر سجاده آید و اگر کسی آلت بیشتر از این دارد مر حفظ سنت را، چون شانه و سوزن و ناخن پیرای و مکحله روا باشد؛ و باز اگر کسی زیادت از این سازد خود را و تجمل کند نگاه کنیم تا در چه مقام است. اگردر مقام ارادت است، این هر یکی بندی و بتی و سدی و حجابی است، و مایهٔ اظهار رعونت نفس وی آن است و اگر در مقام تمکین و استقامت است وی را این و بیش از این مسلم است.
هوش مصنوعی: او در سفر خود به چیزهایی نظیر عبایی، سجاده، عصا، روانداز، بند و کفش یا نعلین نیاز دارد؛ تا با عبای خود بدنش را بپوشاند، بر سجاده نماز بگذارد، با روانداز پاک باشد و با عصا خطرات را از خود دور کند. او علاوه بر این نیازها، به کفش در حال طهارت نیز نیاز دارد تا بر روی سجاده برود. اگر کسی ابزار دیگری به جز اینها داشته باشد مانند شانه، سوزن، ناخنگیر و خط چشم، استفاده از آنها مجاز است. اگر فردی بیش از این موارد را به کار ببرد و به تجمل بپردازد، باید دید او در چه مرحلهای قرار دارد. اگر در مرحله ارادت باشد، این موارد همه نوعی وابستگی و حجاب برای خودنمایی است. اما اگر در مسیر ثبات و استقامت باشد، داشتن این ابزار و بیشتر از آن برای او طبیعی است.
و من از شیخ ابومسلم فارِس بن غالب الفارسی شنیدم رضی اللّه عنه که: روزی من به نزدیک شیخ ابوسعید بن ابی الخیر درآمدم رضی اللّه عنه به قصد زیارت.
هوش مصنوعی: من از شیخ ابومسلم فارس شنیدم که روزی به دیدار شیخ ابوسعید بن ابیالخیر رفتم تا از ایشان زیارت کنم.
وی را یافتم بر تختی، اندر چهار بالشی خفته و پایها بر یکدیگر نهاده و دقی مصری پوشیده؛ و من جامهای داشتم از وَسَخ چون دوال شده تنی از رنج گداخته و گونهای از مجاهدت زرد شده. از دیدن وی بر آن حالت، انکاری در دل من آمد. گفتم: «این درویش و من درویش! من در چندین مجاهدت و وی اندر چندین راحت!» وی اندر حال بر باطن و اندیشهٔ من مشرف شد و نخوت من بدید. مرا گفت: «یا بامسلم، در کدام دیوان یافتی که خویشتن بین خدای بین باشد؟ ای درویش، چون ما همه حق را دیدیم، گفت: جز بر تختت ننشانیم و چون تو همه خود را دیدی، گفت: جز اندر تحتت ندارم از آنِ ما مشاهدت آمد و از آنِ تو مجاهدت.» و این هر دو دو مقام است از مقامات راه. و حق تعالی از این منزله و درویش از مقامات فانی و از احوال رسته. شیخ بومسلم گفت: هوش از من بشد و عالم بر من سیاه گشت. چون به خود بازآمدم توبه کردم و وی توبهٔ من بپذیرفت. آنگاه گفتم: «ایّها الشّیخ مرا دستوری ده تا بروم؛ که روزگار من رؤیت تو را تحمل نمیتواند کرد.» گفت: «صَدَقْتَ، یا بامسلمٍ.» آنگاه بر وجه مثل این بیت بگفت:
هوش مصنوعی: او را بر تختی پردهنشین یافتم، در میان چهار بالشی خوابیده با پاهایی روی هم، پوشیده به دقتی مصری. در آن زمان من لباسی زبر و کهنه به تن داشتم و از خستگی و رنج به ستوه آمده بودم، صورتم نیز از تلاش و کوشش رنگ باخته بود. با دیدن او در آن حالت، در دلم دچار تعجب شدم. گفتم: «این درویش و من درویش! چرا من در سختی و او در آسایش؟» او در آن حال به باطن و اندیشهام نگریست و منیت و خودبزرگبینیام را دریافت. به من گفت: «ای بامسلم، در کدام دیوان یافتی که خود را نسبت به خدا ببینی؟ ای درویش، ما همه حقیقت را مشاهده کردیم و گفتیم: جز بر تخت تو ننشانیم، و تو خودت را دیدی و گفتی: من جز در زیر تختت چیزی نمیبینم. این هر دو مقام، از مقامات در راه حق است. خداوند این منزل را برای حق تعالی و درویش را برای مقامات زودگذر تعیین کرده است.» شیخ بامسلم گفت: «این سخنان مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد و بر من چنان سیاهی فرود آمد که نمیتوانستم تحمل کنم. وقتی به خود آمدم، توبه کردم و او توبهام را پذیرفت. سپس گفتم: «ای شیخ، به من دستوری بده تا بروم؛ زیرا زمان دیدن تو برای من سنگین شده است.» او با تأیید گفت: «درست گفتی، ای بامسلم.» سپس همین بیت را بیان کرد.
آنچه گوشم نتوانست شنیدن به خبر
هوش مصنوعی: آنچه که گوشم قادر به شنیدنش نبود به من خبر داده شد.
همه چشمم به عیان یکسره دید آن به بصر
هوش مصنوعی: همه نگاه من به آن چیزی است که به وضوح دیده میشود.
پس باید مسافر را تا پیوسته حافظ سنت باشد و چون به مقیمی فرا رسد به حرمت نزدیک وی درآید و سلام گوید. نخست پای چپ از پای افزار بیرون کند؛ که پیغمبر علیه السّلام چنین کردی و چون پای افزار در پای کند نخست پای راست در پای افزار کند و چون پای افزار بیرون کند، پای بشوید و دو رکعت نماز کند بر حکم تحیت. آنگاه به رعایت حقوق درویشان مشغول شود و نباید که به هیچ حال بر مقیمان اعتراض کند و یا با کسی زیادتی کند به معاملتی یا سخن سفرهای خود کند یا علم و حکایات و روایات گوید اندر میان جماعت؛ که این جمله اظهار رعونت بود و باید که رنج جهله بکشد و بار ایشان تحمل کند از برای خدای را؛ که اندر آن برکات بسیار باشد.
هوش مصنوعی: مسافر باید همواره به رعایت سنتها پایبند باشد و هنگام ورود به محل جدید، با احترام به ساکنان آنجا سلام کند. او باید ابتدا پای چپ خود را از کفش درآورد، زیرا پیامبر (ص) چنین عمل میکرد. پس از آنکه کفش را درآورد، ابتدا پای راست را در آن قرار دهد. بعد از درآوردن کفشها، باید پایش را بشوید و دو رکعت نماز تحیت بخواند. پس از آن، باید به رعایت حقوق درویشان بپردازد و هیچگاه اجازه ندهد که به ساکنان محل اعتراضی داشته باشد یا کسی را در معاملاتی و یا سخن گفتن درباره سفرهایش و علم و حکایاتش برتری دهد. این کارها نشانهای از خودپسندی است و او باید زحمت نادانی را متحمل شود و بار آنها را به خاطر خداوند تحمل کند، که در این کار برکات زیادی وجود دارد.
و اگر این مقیمان و یا خادم ایشان بر وی حکمی کنند و وی را سلامی و یا زیارتی دعوت کنند، اگر تواند خلاف نکند؛ اما به دل مراعات اهل دنیا را منکر باشد، و افعال آن برادران را عذری مینهد و تأویلی میکند و باید که به هیچ گونه رنج بایست مُحال خود بر دل ایشان ننهد و مر ایشان را به درگاه سلطان نکشد به طلب راحت و هوای خود.
هوش مصنوعی: اگر افرادی که در اینجا زندگی میکنند و یا خدمتگذارانشان برای او حکمی صادر کنند و او را به سلام یا زیارتی دعوت کنند، اگر بتواند بندگی نکند؛ ولی در دل باید به رعایت احوال دیگران توجه داشته باشد. همچنین باید رفتار برادران خود را به گونهای توجیه کند و هرگز نباید نیازی که بر او تحمیل شده را بر دل آنها سنگینی کند و به خاطر راحتی و خواستههای خود، آنها را به درگاه قدرتی دیگر سوق دهد.
و اندر جملهٔ احوال مسافر و مقیم را اندر صحبت، طلب رضای خداوند تعالی باید کرد و به یکدیگر اعتقاد نیکو باید داشت و مر یکدیگر را برابر بد نباید گفت و از پسِ پشت غیبت نباید کرد؛ از آنچه شوم باشد بر طالب حق سخن خلق گفتن خاصه به ناخوب؛ از آنچه محققان اندر رؤیت فعل فاعل بینند و چون خلق بدان صفت که باشند از آن خداوند بوند و آفریدهٔ وی بوند معیوب و بی عیب، محجوب و مکاشف خصومت بر فعل، خصومت بر فاعل بود. و چون به چشم آدمیت اندر خلق نگرد از همه باز رهد؛ که جملهٔ خلق محجوب ومهجور و مقهور و عاجزاند، و هر کسی جز آن نتواند کرد و نتواند بود که خلقتش بر آن است و خلق را اندر مُلک وی تصرف نیست و قدرت بر تبدیل عین جز حق را تعالی و تقدّس نباشد و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: در هر مکالمهای که بین مسافر و مقیم انجام میشود، باید در پی جلب رضایت خداوند بود و به یکدیگر با نیکی نگاه کرد. نباید یکدیگر را به بدی توصیف کرد و پشت سر هم غیبت کرد؛ چرا که این کارها به ویژه نسبت به حقطلبان ناپسند است. محققان به خود اعمال و رفتار خلق توجه دارند و میدانند که انسانها به هر صورت که باشند، آفریدههای خداوندند و عیب و نقص دارند، اما در عین حال ممکن است در رفتار خود دچار خصومت شوند. اگر انسانها با نگاه انسانی خود به یکدیگر ننگرند، از همه چیز دور میشوند. تمام مخلوقات در موقعیتهای خاص محجوب و درماندهاند و هیچکس نمیتواند بر خلاف آنچه سرنوشتش است، عمل کند. قدرت واقعی بر تغییر در دست خداوند است و کسی جز او نمیتواند به عین انتفاعی بپردازد. خداوند داناتر است.