و منهم: زین اوتاد و شیخ عُبّاد، ابوالفضل محمد بن الحسن الختلی، رضی اللّه عنه
اقتدای من در این طریقت بدوست. عالم بود به علم تفسیر و روایات و اندر تصوّف مذهب جنید داشت و مرید حُصری بود و صاحب سیروانی بود و از اقران ابوعمر قزوینی بود و ابوالحسن سالْبِه.
و شست سال به حکم عزلتی صادق به گوشهها اندر میگریخت، و نام خود از میان خلق گم کرده بود و بیشتر به جبل لکام بودی. عمری نیکو یافت و آیات و براهین بسیار داشت. اما لباس و رسوم متصوّفه نداشتی و با اهل رسم شدید بود، و من هرگز مَهیبتر از وی ندیدم.
از وی شنیدم که گفت: «الدّنیا یَوْمٌ ولَنا فیها صَوْمٌ.»
دنیا یک روز است و ما اندر آن روز بروزهایم، یعنی از آن هیچ نصیب نمیگیریم و اندر بند وی مینیاییم؛ از آنچه آفت آن بدیدهایم و بر حُجُب آن واقف شده و از آن اعراض کرده.
وقتی من بر دست وی آب میریختم مر طهارت را، اندر خاطرم بگذشت که: «چون کارها به تقدیر و قسمت است، چرا آزادان خود را بندهٔ پیران کنند؟» گفت: «ای پسر، دانستم که چه اندیشدی. بدان که هر حکمی را سببی است، چون حق تعالی خواهد که عوان بچهای را تاج کرامت بر سر خواهد نهاد، وی را توبه دهد و به خدمت دوستی مشغول کند تا این خدمت مر کرامت وی را سبب گردد.»
و مانند این بسیار لطایف، هر روز، از وی بر ما ظاهر شدی.
و آن روز که وی را وفات آمد به بیت الجنّ بود، و آن دهی است بر سر عقبهای میان بانیاس و دمشق، سر بر کنار من داشت و مرا رنجی میبود اندر دل از یکی از یاران خود؛ چنانکه عادت آدمیان بود. وی مرا گفت: «ای پسر، مسألهای از اعتقاد با تو بگویم، اگر خود را بر آن درست کنی از همه رنجها بازرهی. بدان که اندر همه محلها آفرینندهٔ حالها خدای است عزّ و جلّ از نیک و بد، باید که بر فعل وی خصومت نکنی و رنجی به دل نگیری و بهجز این وصیتی دراز نکرد و جان به حق تسلیم کرد. رحمة اللّه علیه و رَضِیَ عنه و سَقاهُ صوبُ رضوانِه. وهواعلم.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و منهم: زین اوتاد و شیخ عُبّاد، ابوالفضل محمد بن الحسن الختلی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: گروهی از ایشان شامل زین اوتاد و شیخ عباد، ابوالفضل محمد بن الحسن الختلی هستند که خداوند از ایشان راضی باشد.
اقتدای من در این طریقت بدوست. عالم بود به علم تفسیر و روایات و اندر تصوّف مذهب جنید داشت و مرید حُصری بود و صاحب سیروانی بود و از اقران ابوعمر قزوینی بود و ابوالحسن سالْبِه.
هوش مصنوعی: من در این راه به دوستی اقتدا میکنم. او در علم تفسیر و روایات دانا بود و در تصوف پیرو مکتب جنید به شمار میرفت. جویای علم حُصری بود و همچنین صاحب سیروانی بود و از همعصران ابوعمر قزوینی و ابوالحسن سالبه به حساب میآمد.
و شست سال به حکم عزلتی صادق به گوشهها اندر میگریخت، و نام خود از میان خلق گم کرده بود و بیشتر به جبل لکام بودی. عمری نیکو یافت و آیات و براهین بسیار داشت. اما لباس و رسوم متصوّفه نداشتی و با اهل رسم شدید بود، و من هرگز مَهیبتر از وی ندیدم.
هوش مصنوعی: او شصت سال در گوشهای از عزلت زندگی میکرد و به تدریج نامش از میان مردم فراموش شده بود، بیشتر در کوهها میگذرانید. عمر طولانی و خوبی داشت و آیات و نشانههای زیادی ارائه کرد. اما لباس و آداب صوفیان را نمیپوشید و با اهل رسم رفتار جدیای داشت. هرگز کسی را به اندازه او موقر و با احترام ندیدم.
از وی شنیدم که گفت: «الدّنیا یَوْمٌ ولَنا فیها صَوْمٌ.»
هوش مصنوعی: شنیدم که میگفت: «دنیا یک روز است و ما در آن روز روزهای داریم.»
دنیا یک روز است و ما اندر آن روز بروزهایم، یعنی از آن هیچ نصیب نمیگیریم و اندر بند وی مینیاییم؛ از آنچه آفت آن بدیدهایم و بر حُجُب آن واقف شده و از آن اعراض کرده.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک روز است و ما در آن روز مشغول به زندگی هستیم، یعنی از آن چیزی به دست نمیآوریم و در دام آن نمیافتیم؛ به خاطر آنچه که آسیب آن را دیدهایم و به حقایق آن پی بردهایم و از آن دوری کردهایم.
وقتی من بر دست وی آب میریختم مر طهارت را، اندر خاطرم بگذشت که: «چون کارها به تقدیر و قسمت است، چرا آزادان خود را بندهٔ پیران کنند؟» گفت: «ای پسر، دانستم که چه اندیشدی. بدان که هر حکمی را سببی است، چون حق تعالی خواهد که عوان بچهای را تاج کرامت بر سر خواهد نهاد، وی را توبه دهد و به خدمت دوستی مشغول کند تا این خدمت مر کرامت وی را سبب گردد.»
هوش مصنوعی: وقتی من بر دست او آب میریختم تا او را پاک کنم، در ذهنم به این فکر افتادم که چون همه چیز بر اساس تقدیر و تقسیم الهی است، چرا آزادگان خود را بندهٔ سالخوردگان میکنند؟ او گفت: «ای پسر، من میدانستم چه میگویی. بدان که هر حکمی دلیلی دارد. وقتی خداوند بخواهد که شخصی را به مقام کرامتی برساند، ابتدا به او توفیق توبه میدهد و او را به خدمت دوستی مشغول میکند تا این خدمت، زمینهساز کرامت او شود.»
و مانند این بسیار لطایف، هر روز، از وی بر ما ظاهر شدی.
هوش مصنوعی: هر روز، لطایف و نکات زیبا و جالبی از او در میان ما بروز میکرد.
و آن روز که وی را وفات آمد به بیت الجنّ بود، و آن دهی است بر سر عقبهای میان بانیاس و دمشق، سر بر کنار من داشت و مرا رنجی میبود اندر دل از یکی از یاران خود؛ چنانکه عادت آدمیان بود. وی مرا گفت: «ای پسر، مسألهای از اعتقاد با تو بگویم، اگر خود را بر آن درست کنی از همه رنجها بازرهی. بدان که اندر همه محلها آفرینندهٔ حالها خدای است عزّ و جلّ از نیک و بد، باید که بر فعل وی خصومت نکنی و رنجی به دل نگیری و بهجز این وصیتی دراز نکرد و جان به حق تسلیم کرد. رحمة اللّه علیه و رَضِیَ عنه و سَقاهُ صوبُ رضوانِه. وهواعلم.
هوش مصنوعی: روز وفات او در بیت الجنّ بود، دهی که در میان بانیاس و دمشق قرار داشت. او سرش را بر شانه من گذاشته بود و من در دل از یکی از دوستانم رنج میبردم، مانند سایر انسانها. او به من گفت: «پسرم، مسألهای از اعتقاد را با تو در میان بگذارم که اگر بر آن پایبند باشی، از همه رنجها رهایی مییابی. بدان که در همه جا، خداوند عزّ و جلّ خالق حالها است، چه نیک و چه بد. پس نباید در برابر کارهای او خصومتی ورزید و باید از دل رنجی نگرفت. او غیر از این، وصیت دراز دیگری نکرد و جانش را به حق تسلیم کرد. خداوند رحمت کند او را و از او راضی باشد و او را به خوشنودی خویش سیراب کند. و او از همه چیز آگاهتر است.