گنجور

بخش ۵۲ - ۵۲ ابوالعبّاس احمدبن محمّد بن سهل الأَدَمی، رضی اللّه عنه

و منهم: شیخ ظرفا، و قدوهٔ اهل صفا، ابوالعباس احمدبن محمد بن سهل الأَدَمی، رضی اللّه عنه

از بزرگان مشایخ بود و محتشمان ایشان. و پیوسته محترم بود در میان اقران خود. و عالم بود به علوم تفسیر و قرائت و زبانی داشت اندر فهم لطایف قرآن و بدان مخصوص بود و از کبار مریدان جنید بود و با ابراهیم مارستانی صحبت داشته بود. ابوسعید خرّاز وی را حرمتی تمام داشتی و جز وی کسی را به تصوّف مسلم نکردی.

از وی می‌آید که گفت: «السُّکونُ إلی مألوفاتِ الطَّبایعِ یَقْطَعُ صاحِبَها عَنِ بُلوغِ درجاتِ الحَقائِقِ.» آرام گرفتن با چیزی که طبایع را با آن الف بود مرد را از درجات حقایق بیفکند؛ یعنی هر که با مألوفات طبع بیارامد از حقیقت بازماند؛ از آن‌چه طبایع ادوات و آلات نفس‌اند و نفس محل حجاب است و حقیقت محل کشف و هرگز مرید، محجوب و ساکن، مکاشف نباشد. پس ادراک حقایق اندر اعراض مألوفات طبایع بسته است، و الف طبع با دو چیز باشد: یکی با دنیا و دیگر با عقبی. با دنیا الف گیرد به حکم جنسیت و با عقبی به حکم پندار و ناشناخت. پس الفش با پنداشت عقبی است نه با عین آن؛ که اگر به‌حقیقت بشناسدی از این سرای فانی بگسلدی، و چون از این گسست ولایت طبع اسپری شد، آنگاه کشف حقایق بود؛ که آن سرای با طبع جز به فنای طبع خویشی ندارد؛ «لأنَّ فیها ما لاخَطَرَ علی قلبِ بَشرٍ.» خطر عقبی بدان است که راهش پرخطر است، و بس خطر ندارد آن چیز که اندر خواطر آید، و چون اندر معرفت حقیقت عقبی، و هم عاجز بود، طبع را با عین آن چگونه الف باشد؟ درست شد که الفت طبع با پنداشت عقبی است. واللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: شیخ ظرفا، و قدوهٔ اهل صفا، ابوالعباس احمدبن محمد بن سهل الأَدَمی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: از جمله آن‌ها: شیخ ظرفا، سرمشق اهل صفا، ابوالعباس احمد بن محمد بن سهل الأَدَمی، خداوند از او راضی باشد.
از بزرگان مشایخ بود و محتشمان ایشان. و پیوسته محترم بود در میان اقران خود. و عالم بود به علوم تفسیر و قرائت و زبانی داشت اندر فهم لطایف قرآن و بدان مخصوص بود و از کبار مریدان جنید بود و با ابراهیم مارستانی صحبت داشته بود. ابوسعید خرّاز وی را حرمتی تمام داشتی و جز وی کسی را به تصوّف مسلم نکردی.
هوش مصنوعی: او از بزرگترین علمای روحانی و محترم‌ترین افراد در میان هم‌دوره‌ای‌های خود بود. به علوم تفسیر و قرائت تسلط داشت و در درک نکات ظریف قرآن توانایی خاصی داشت. او از شاگردان ارشد جنید به شمار می‌رفت و با ابراهیم مارستانی نیز مراوده داشت. ابوسعید خرّاز به او احترام خاصی می‌گذاشت و هیچ کس دیگری را به عنوان صوفی واقعی نمی‌شناخت.
از وی می‌آید که گفت: «السُّکونُ إلی مألوفاتِ الطَّبایعِ یَقْطَعُ صاحِبَها عَنِ بُلوغِ درجاتِ الحَقائِقِ.» آرام گرفتن با چیزی که طبایع را با آن الف بود مرد را از درجات حقایق بیفکند؛ یعنی هر که با مألوفات طبع بیارامد از حقیقت بازماند؛ از آن‌چه طبایع ادوات و آلات نفس‌اند و نفس محل حجاب است و حقیقت محل کشف و هرگز مرید، محجوب و ساکن، مکاشف نباشد. پس ادراک حقایق اندر اعراض مألوفات طبایع بسته است، و الف طبع با دو چیز باشد: یکی با دنیا و دیگر با عقبی. با دنیا الف گیرد به حکم جنسیت و با عقبی به حکم پندار و ناشناخت. پس الفش با پنداشت عقبی است نه با عین آن؛ که اگر به‌حقیقت بشناسدی از این سرای فانی بگسلدی، و چون از این گسست ولایت طبع اسپری شد، آنگاه کشف حقایق بود؛ که آن سرای با طبع جز به فنای طبع خویشی ندارد؛ «لأنَّ فیها ما لاخَطَرَ علی قلبِ بَشرٍ.» خطر عقبی بدان است که راهش پرخطر است، و بس خطر ندارد آن چیز که اندر خواطر آید، و چون اندر معرفت حقیقت عقبی، و هم عاجز بود، طبع را با عین آن چگونه الف باشد؟ درست شد که الفت طبع با پنداشت عقبی است. واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: آرامش یافتن و وابسته شدن به چیزهایی که با طبیعت انسان مطابق است، فرد را از رسیدن به درجات بالای حقیقت بازمی‌دارد. به عبارت دیگر، هرکس که با آنچه به طبیعتش عادت کرده، آرامش یابد، از درک واقعیات دور خواهد شد. زیرا طبیعت و ابزارهای آن همچون حجاب عمل می‌کنند و حقیقت را آشکار نمی‌سازند. فردی که در جستجوی حقیقت است، نباید محجوب و ساکن باشد. درک حقیقت به درک موانع ناشی از عادات طبیعت وابسته است و این وابستگی به دو چیز است: یکی دنیای مادی و دیگری آخرت. وابستگی به دنیا به دلیل جنس و طبیعت است و وابستگی به آخرت ناشی از تصورات و ناآگاهی است. اگر حقیقت را بشناسید، از این دنیای فانی فاصله خواهید گرفت و وقتی از این وابستگی رها شوید، حقایق برایتان آشکار خواهد شد. این دنیای مادی جز با فنا کردن وابستگی‌های طبیعی قابل درک نیست. خطر وابستگی به آخرت، به دلیل دشواری‌های راه آن است. در واقع، آنچه در ذهن انسان می‌آید، خطر چندانی ندارد. با درک حقیقت آخرت و ناتوانی عقل در فهم آن، نمی‌توان به طبیعت عینیت وابسته بود. به این ترتیب، وابستگی طبیعی در حقیقت، به تصورات از آخرت محدود می‌شود. خداوند داناتر است.