گنجور

بخش ۴۵ - ۴۵ ابوالحسن علی بن محمد الاصفهانی، رضی اللّه عنه

و منهم: شاهد محققان، و دلیل مریدان، ابوالحسن علی بن محمد الاصفهانی، رضی اللّه عنه

و نیز علی بن سهل گویند.

وی از کبار مشایخ بود. جنید را بدو مکاتبت لطیف است و عمرو بن عثمان به زیارت وی به اصفهان شد و وی صاحب ابوتراب بود وقرین جنید. مخصوص است وی به طریق ستوده اندر تصوّف به رضا و ریاضت و محفوظ از فِتن و آفت و زبانی نیکو اندر حقایق و معاملت و بیانی لطیف اندر دقایق و اشارت.

از وی می‌آید که گفت: «الحُضورُ أَفْضَلُ مِنَ الیقینِ، لأنَّ الْحُضورَ وَطَناتٌ و الیقینَ خَطراتٌ.» حضور به حق فاضل‌تر از یقین از حق؛ از آن که حضور اندر دل متوطن باشد و غفلت بر آن روا نباشد، و یقین خاطری بود که گه بیاید و گه بشود. پس حاضران اندر پیشگاه باشند و موقنان بر درگاه و اندر غیبت و حضور بابی مفرد بیاریم اندر این کتاب.

وی گفت، رحمةاللّه علیه: «مِنْ وَقتِ آدَمَ إلی قِیام السّاعَةِ، النّاسُ یقولونَ: القَلْبُ، القَلْبُ، و أنا أحِبُّ أن أری رجلاً یصفُ أیْشٍ الْقَلْبُ، أوکیفَ القَلْبُ، فلاأری.»

از وقت آدم علیه السّلام باز، مردمان می‌گویند: دل، دل، و من دوست می‌دارم که مردی بینم که مرا بگوید که دل چیست و یا چگونه است، و نمی‌بینم. و عوام آن گوشت پاره را دل خوانند، و آن مر مجانین و صبیان را و اطفال و مغلوبان را باشد؛ اما بی دل باشند. پس دل چه باشد که ازدل به‌جز عبارت نمی‌شنویم؟ یعنی اگر عقل را دل خوانیم آن نه دل است، و اگر روح را دل گوییم آن نه دل است، و اگر علم را دل گوییم آن نه دل است. پس همه شواهد حق را قیام به دل و ازوی به‌جز عبارتی موجود نه.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: شاهد محققان، و دلیل مریدان، ابوالحسن علی بن محمد الاصفهانی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: از جمله: شاهد محققان و دلیل پیروان، ابوالحسن علی بن محمد اصفهانی، رحمت خدا بر او.
و نیز علی بن سهل گویند.
هوش مصنوعی: و همچنین علی بن سهل گفته است.
وی از کبار مشایخ بود. جنید را بدو مکاتبت لطیف است و عمرو بن عثمان به زیارت وی به اصفهان شد و وی صاحب ابوتراب بود وقرین جنید. مخصوص است وی به طریق ستوده اندر تصوّف به رضا و ریاضت و محفوظ از فِتن و آفت و زبانی نیکو اندر حقایق و معاملت و بیانی لطیف اندر دقایق و اشارت.
هوش مصنوعی: او از جمله مشایخ بزرگ بود. با جنید از طریق مکاتبه ارتباط داشت و عمرو بن عثمان برای زیارت او به اصفهان آمد. او به ابوتراب شناخته می‌شد و هم‌نشین جنید بود. او در مسیر ریاضت و خودسازی در تصوف، ویژگی‌های خاصی داشت و از فتنه‌ها و آسیب‌ها مصون بود. زبانی نیکو در بیان حقایق و روابط داشت و در دقایق و نکات بسیار لطیف و دقیق صحبت می‌کرد.
از وی می‌آید که گفت: «الحُضورُ أَفْضَلُ مِنَ الیقینِ، لأنَّ الْحُضورَ وَطَناتٌ و الیقینَ خَطراتٌ.» حضور به حق فاضل‌تر از یقین از حق؛ از آن که حضور اندر دل متوطن باشد و غفلت بر آن روا نباشد، و یقین خاطری بود که گه بیاید و گه بشود. پس حاضران اندر پیشگاه باشند و موقنان بر درگاه و اندر غیبت و حضور بابی مفرد بیاریم اندر این کتاب.
هوش مصنوعی: حضور بهتر از یقین است، زیرا حضور در دل انسان جای می‌گیرد و نمی‌توان در آن غفلت کرد. اما یقین مثل یک فکر است که ممکن است گهگاه بیاید و گاهی هم برود. بنابراین، کسانی که در حضور حق هستند، در جایگاه ویژه‌ای قرار دارند، در حالی که موقنان در بیرون از آن جایگاهند. به همین دلیل، در این کتاب به موضوع غیبت و حضور به طور جدی خواهیم پرداخت.
وی گفت، رحمةاللّه علیه: «مِنْ وَقتِ آدَمَ إلی قِیام السّاعَةِ، النّاسُ یقولونَ: القَلْبُ، القَلْبُ، و أنا أحِبُّ أن أری رجلاً یصفُ أیْشٍ الْقَلْبُ، أوکیفَ القَلْبُ، فلاأری.»
هوش مصنوعی: او گفت: «از زمان آدم تا قیامت، مردم همیشه درباره‌ دل صحبت می‌کنند، اما من دوست دارم که کسی بیاید و بگوید دل چیست یا چگونه است، ولی من هیچ‌گاه چنین چیزی را نمی‌بینم.»
از وقت آدم علیه السّلام باز، مردمان می‌گویند: دل، دل، و من دوست می‌دارم که مردی بینم که مرا بگوید که دل چیست و یا چگونه است، و نمی‌بینم. و عوام آن گوشت پاره را دل خوانند، و آن مر مجانین و صبیان را و اطفال و مغلوبان را باشد؛ اما بی دل باشند. پس دل چه باشد که ازدل به‌جز عبارت نمی‌شنویم؟ یعنی اگر عقل را دل خوانیم آن نه دل است، و اگر روح را دل گوییم آن نه دل است، و اگر علم را دل گوییم آن نه دل است. پس همه شواهد حق را قیام به دل و ازوی به‌جز عبارتی موجود نه.
هوش مصنوعی: از زمان حضرت آدم، مردم اغلب به موضوع دل اشاره می‌کنند، و من آرزو دارم مردی را ببینم که برایم توضیح دهد دل چیست و چه ویژگی‌هایی دارد، اما هنوز کسی را نیافتم که بتواند. بسیاری از مردم، دل را به معنای یک تکه گوشت در بدن می‌دانند، و این نگاه به دل مربوط به دیوانگان، کودکان و افرادی است که تحت تأثیر هستند؛ اما این‌ها واقعاً دل ندارند. پس دل چه چیزی است وقتی که ما جز عبارت‌ها از آن نمی‌شنویم؟ اگر بخواهیم عقل را دل بنامیم، این درست نیست. اگر روح را دل بدانیم، آن نیز درست نیست. همچنین، اگر علم را دل تصور کنیم، باز هم در این صورت دل نخواهد بود. در واقع، تمامی نشانه‌های حق تنها از طریق دل فهمیده می‌شود و به جز کلمات، چیزی دیگری در این زمینه وجود ندارد.