گنجور

بخش ۴ - ۴ سعید بن مسیّب، رحمة اللّه علیه

و منهم: رئیس علما، و مقتدای فقها، سعید بن مسیب، رحمة اللّه علیه

عظیم الشأن و رفیع القدر بود و عزیز القوم و جمیل الصبر و وی را مناقب بسیار است در فنون علم از فقه و توحید و حقایق و تفسیر و شعر و لغت و غیر آن و گویند مردی عیّارنمای پارساطبع بود، نه پارسانمای عیّارطبع؛ و این طریقی ستوده است اندر این قصّه و محمود به نزدیک جملهٔ مشایخ، -رَضِيَ اللّهُ عنهم-.

و از وی روایت آرند گفت: «إرضَ بالیَسیرِ مِنَ الدّنیا مَع سلامةِ دینِکَ کما رَضِیَ قومٌ بِکثیرها مَعَ ذَهابِ دینِهم.»

راضی گرد به اندکی از دنیا با سلامت دینت؛ چنان‌که راضی شدند قومی به بسیاری آن و رفتن دین ایشان از ایشان؛ یعنی فقر با سلامت بهتر از غنای با غفلت؛ که فقیر چون اندر دل نگرد اندیشهٔ زیادت نیابد و اندر دست خود نگرد قناعت یابد و غنی اندر دل نگرد اندیشهٔ زیادتی دنیا یابد و اندر دست خود نگرد دنیای پُر شبهت بیند. پس رضای دوستان به خداوند بی غفلت، بهتر از رضای غافلان به دنیای پر غرور و آفت و حسرت و ندامت و زلت و معصیت.

پس چون بلا بیاید غافلان گویند: «الحمد للّه که بر تن نیامد»، و دوستان گویند: «الحمد للّه که بر دین نیامد.» اگر تن اندر بلا بود، چون دل اندر لقا بود، بلا بر تن خوش بود و چون دل اندر غفلت بود، اگرچه تن اندر نعمت بود، آن نعمت نبود، نقمت بود و به‌حقیقت رضا به قلیل دنیا، کثیر دنیا بود و رضا به کثیر دنیا، قلیل دنیا بود؛ از آن‌چه قلیل آن، چون کثیر آن است.

و از وی می‌آید -رَضِيَ الله عنه- که اندر مکّه نشسته بود، مردی به نزدیک وی آمد و گفت: «مرا خبر ده از حلالی که اندر او حرام نباشد و از حرامی که اندر او حلال نباشد.» وی گفت، -رَضِيَ الله عنه-: «ذِکْرُ اللّهِ حَلالٌ لیسَ فیه حَرامٌ و ذِکرُ غَیْرِه حرامٌ لیسَ فیه حَلالٌ.» یاد کرد حق تعالی حلالی است که در وی هیچ حرام نیست و یاد کرد دیگران غیر حلال است؛ از آن که اندر ذکر وی نجات است و در ذکر غیر وی هلاک. و اللّه اعلم بالصواب.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: رئیس علما، و مقتدای فقها، سعید بن مسیب، رحمة اللّه علیه
هوش مصنوعی: و از جمله آن‌ها: رئیس دانشمندان و پیشوای فقهاء، سعید بن مسیب، رحمت خدا بر او.
عظیم الشأن و رفیع القدر بود و عزیز القوم و جمیل الصبر و وی را مناقب بسیار است در فنون علم از فقه و توحید و حقایق و تفسیر و شعر و لغت و غیر آن و گویند مردی عیّارنمای پارساطبع بود، نه پارسانمای عیّارطبع؛ و این طریقی ستوده است اندر این قصّه و محمود به نزدیک جملهٔ مشایخ، -رَضِيَ اللّهُ عنهم-.
هوش مصنوعی: او شخصیت بزرگی با مقام والایی بود و مورد احترام مردم و شکیبا در برابر مشکلات. او دارای ویژگی‌های زیادی در حوزه‌های مختلف علمی از جمله فقه، توحید، حقایق، تفسیر، شعر، لغت و دیگر رشته‌ها بود. گفته می‌شود که او انسانی با طبع پاک و رفتار نیکو بود، نه تنها به ظواهر توجه داشت. این ویژگی‌ها در این زمینه ستوده شده و مورد تحسین تمامی مشایخ قرار گرفته است.
و از وی روایت آرند گفت: «إرضَ بالیَسیرِ مِنَ الدّنیا مَع سلامةِ دینِکَ کما رَضِیَ قومٌ بِکثیرها مَعَ ذَهابِ دینِهم.»
هوش مصنوعی: بپذیر که از دنیا به مقدار کم قانع باشی، در حالی که دینت را حفظ کنی، همان‌طور که گروهی از مردم از زندگی پر از دنیاست لذت می‌برند، در حالی که دین خود را از دست داده‌اند.
راضی گرد به اندکی از دنیا با سلامت دینت؛ چنان‌که راضی شدند قومی به بسیاری آن و رفتن دین ایشان از ایشان؛ یعنی فقر با سلامت بهتر از غنای با غفلت؛ که فقیر چون اندر دل نگرد اندیشهٔ زیادت نیابد و اندر دست خود نگرد قناعت یابد و غنی اندر دل نگرد اندیشهٔ زیادتی دنیا یابد و اندر دست خود نگرد دنیای پُر شبهت بیند. پس رضای دوستان به خداوند بی غفلت، بهتر از رضای غافلان به دنیای پر غرور و آفت و حسرت و ندامت و زلت و معصیت.
هوش مصنوعی: به اندک چیزهایی از دنیا که با سلامت دینت همراه است، راضی باش؛ همان‌طور که برخی افراد به چیزهای زیاد دنیا راضی شدند و دین خود را از دست دادند. به این معنا که فقر و سلامت بهتر از ثروت و غفلت است؛ زیرا فرد فقیر وقتی در دلش فکر به زیادت ندارد، می‌تواند در دست خود قناعت را پیدا کند. اما فرد ثروتمند غالباً به فکر افزایش دنیایش است و در دستش دنیایی پر از شبهه می‌بیند. پس خشنودی دوستان خداوند که بی‌غفلت هستند، بهتر از رضایت غافلان از دنیای پر از غرور، آفت، حسرت، ندامت، سقوط و گناه است.
پس چون بلا بیاید غافلان گویند: «الحمد للّه که بر تن نیامد»، و دوستان گویند: «الحمد للّه که بر دین نیامد.» اگر تن اندر بلا بود، چون دل اندر لقا بود، بلا بر تن خوش بود و چون دل اندر غفلت بود، اگرچه تن اندر نعمت بود، آن نعمت نبود، نقمت بود و به‌حقیقت رضا به قلیل دنیا، کثیر دنیا بود و رضا به کثیر دنیا، قلیل دنیا بود؛ از آن‌چه قلیل آن، چون کثیر آن است.
هوش مصنوعی: زمانی که بلا و مشکلاتی به سراغ انسان می‌آید، افرادی که غافل هستند می‌گویند: «خدا را شکر که به بدن آسیب نرسید»، اما دوستان به عمق مطلب می‌نگرند و می‌گویند: «خدا را شکر که به دین آسیب نرسید.» اگر بدن در سختی باشد ولی دل در خلوص و نزدیکی به خداوند، آن سختی بر بدن قابل تحمل است. ولی اگر دل در غفلت باشد، حتی اگر بدن در نعمت باشد، آن نعمت به شمار نمی‌آید و به نوعی مضر است. در واقع، راضی بودن به چیزهای کم در دنیا، در حقیقت باعث می‌شود که به چیزهای زیاد دست یابی. از طرف دیگر، راضی بودن به چیزهای زیاد و دنیوی، در حقیقت به معنای بی‌ارزشی آن چیزهاست؛ چون چیزهای کم می‌تواند به کثیر بودن معنا دهد.
و از وی می‌آید -رَضِيَ الله عنه- که اندر مکّه نشسته بود، مردی به نزدیک وی آمد و گفت: «مرا خبر ده از حلالی که اندر او حرام نباشد و از حرامی که اندر او حلال نباشد.» وی گفت، -رَضِيَ الله عنه-: «ذِکْرُ اللّهِ حَلالٌ لیسَ فیه حَرامٌ و ذِکرُ غَیْرِه حرامٌ لیسَ فیه حَلالٌ.» یاد کرد حق تعالی حلالی است که در وی هیچ حرام نیست و یاد کرد دیگران غیر حلال است؛ از آن که اندر ذکر وی نجات است و در ذکر غیر وی هلاک. و اللّه اعلم بالصواب.
هوش مصنوعی: روزی مردی به نزد امام آمد و از او خواست تا درباره چیزهایی که حلال هستند و هیچ حرامی در آنها نیست، و همچنین چیزهایی که حرام هستند و هیچ حلالی در آنها وجود ندارد، اطلاعاتی به او بدهد. امام پاسخ داد که ذکر خداوند حلالی است که در آن هیچ حرامی وجود ندارد و ذکر غیر خدا حرامی است که در آن هیچ حلالی نیست. به این ترتیب، او اشاره کرد که در ذکر خداوند نجات و در ذکر غیر او هلاکت وجود دارد.