شمارهٔ ۹۹
ترا گهی که نظر بر من خراب افتد
دلم ز بسکه تپد در من اضطراب افتد
دلم بیاد لبت هر زمان شود بیخود
علی الخصوص زمانی که در شراب افتد
تو چون شراب خوری با رقیب خنده زنان
ز خنده تو نمک در دل کباب افتد
ز بهر جلوه چو خورشید من رود بر بام
بخانها همه از روزن آفتاب افتد
مگو: بدوزخ هجر افگنم هلالی را
روا مدار که بیچاره در عذاب افتد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا گهی که نظر بر من خراب افتد
دلم ز بسکه تپد در من اضطراب افتد
هوش مصنوعی: گاهی که نگاهت به من میافتد، دلم از شدت تپش به اضطراب میافتد.
دلم بیاد لبت هر زمان شود بیخود
علی الخصوص زمانی که در شراب افتد
هوش مصنوعی: دل من هر وقت به یاد لبهای تو بیتاب میشود، بهویژه زمانی که در حال نوشیدن شراب هستم.
تو چون شراب خوری با رقیب خنده زنان
ز خنده تو نمک در دل کباب افتد
هوش مصنوعی: تو با دوستت مانند کسی که مشغول نوشیدن شراب است، خوشحال و خندان هستی، اما خنده و شادی تو مانند نمکی است که به دل کباب میافتد و میتواند تلخیها را بیشتر کند.
ز بهر جلوه چو خورشید من رود بر بام
بخانها همه از روزن آفتاب افتد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخششی که دارم، مانند خورشید بر بام خانهها حاضر میشوم و نور من از روزنهها به داخل خانهها میتابد.
مگو: بدوزخ هجر افگنم هلالی را
روا مدار که بیچاره در عذاب افتد
هوش مصنوعی: نگو که من هلالی را به دوزخ جدایی میافکنم، چون این کار نادرست است و او بیچاره دچار عذاب میشود.

هلالی جغتایی