شمارهٔ ۳۰۲
ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن
بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن
از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن
یا بده داد من درویش، یا بیداد کن
خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده
از فراموشان، بهر نوعی که خواهی، یاد کن
دل نه صد چاکست؟ آخر مرهم لطفی بنه
رحمتی فرما و این ویرانه را آباد کن
ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد
تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن
ناصحا، من عاشقم، این پند را دادن چه سود؟
گر توانی ترک این سودای مادرزاد کن
بر سر کویش، هلالی، صبر را بنیاد نیست
چون درین کو آمدی، کار دگر بنیاد کن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن
بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن
هوش مصنوعی: ای معلم، دل غمگین من را شاد کن؛ من در این مدت بندهوار بودم، حالا یک لحظه آن سرو (دختری) را آزاد کن.
از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن
یا بده داد من درویش، یا بیداد کن
هوش مصنوعی: ای سلطان زیبا، از وضعیت گدا و نیازمند غافل نشو. یا به من کمک کن و حقم را بده، یا اگر نمیخواهی، با ظلم و بیداد هم برخورد کن.
خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده
از فراموشان، بهر نوعی که خواهی، یاد کن
هوش مصنوعی: هر طور که میخواهی، چه با ارسال پیغام و چه با دادن دشنام، از کسانی که فراموش شدهاند، یاد کن.
دل نه صد چاکست؟ آخر مرهم لطفی بنه
رحمتی فرما و این ویرانه را آباد کن
هوش مصنوعی: دل تو به اندازهای زخم خورده و پاره پاره است که امیدوارم با مهربانی و رحمتت، این ویرانی را ترمیم کنی و به آن زندگی دوباره ببخشی.
ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد
تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن
هوش مصنوعی: ای دل، این درد و رنج پنهان مرا دیوانه کرده است. دیگر نمیتوانم سکوت کنم، باید از این پس فریاد بزنم.
ناصحا، من عاشقم، این پند را دادن چه سود؟
گر توانی ترک این سودای مادرزاد کن
هوش مصنوعی: ای ناصح، من عاشق هستم و از اینکه بخواهی به من پند بدهی فایدهای ندارد. اگر میتوانی، این عشق جاودانه را از من بگیر.
بر سر کویش، هلالی، صبر را بنیاد نیست
چون درین کو آمدی، کار دگر بنیاد کن
هوش مصنوعی: در کنار محبوب خود، انتظار و صبر جایی ندارد. وقتی که به اینجا آمدی، باید کار دیگری را آغاز کنی.

هلالی جغتایی