گنجور

شمارهٔ ۲۷۴

من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم
لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم
ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر
تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم
من همان روز که افسون تو دیدم گفتم
که: ببیداری شبهای غم افسانه شوم
از در خانقه و مدرسه کارم نگشود
بعد ازین خاک نشین در می خانه شوم
در سرم هست که: چون خاک شود قالب من
بهوای لب میگون تو پیمانه شوم
نرگس مست ترا خواب صبوح این همه چیست؟
خیز، تا کشته آن نرگس مستانه شوم
بی مه خویش، هلالی، چه کنم عالم را؟
گنج چون نیست، چرا ساکن ویرانه شوم؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم
لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم
هوش مصنوعی: من به یارم وفادارم و هرگز نمی‌خواهم از او دور شوم، اما از روزی می‌ترسم که دیوانه‌وار به رفتارم ادامه دهم.
ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر
تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم
هوش مصنوعی: ای آسمان، نور شب را که روشنی‌بخش من است به سمت من بیاور تا دور آن بچرخم و مانند پروانه شوم.
من همان روز که افسون تو دیدم گفتم
که: ببیداری شبهای غم افسانه شوم
هوش مصنوعی: روزهایی که جادوی چشمانت را دیدم، فکر کردم که دیگر در شب‌های غمگین به خواب نخواهم رفت و افسانه‌ای از درد و اندوه خواهم بود.
از در خانقه و مدرسه کارم نگشود
بعد ازین خاک نشین در می خانه شوم
هوش مصنوعی: بعد از این که نتوانستم از در خانقاه و مدرسه بهره‌مند شوم، تصمیم دارم که به فرشته‌ای در میخانه روی آورم و خودم را به خاک‌نشینی و زندگی دنیوی بسپارم.
در سرم هست که: چون خاک شود قالب من
بهوای لب میگون تو پیمانه شوم
هوش مصنوعی: در ذهنم می‌گذرد که وقتی بدنم به خاک تبدیل شود، به خاطر زیبایی و شیرینی لب‌های تو، جان دوباره‌ای پیدا کنم.
نرگس مست ترا خواب صبوح این همه چیست؟
خیز، تا کشته آن نرگس مستانه شوم
هوش مصنوعی: نرگس زیبا، چرا اینقدر مست و خواب‌آلودی؟ بلند شو تا من هم به خاطر زیبایی این نرگس دیوانه‌وار عاشق شوم.
بی مه خویش، هلالی، چه کنم عالم را؟
گنج چون نیست، چرا ساکن ویرانه شوم؟
هوش مصنوعی: بدون وجود دوست، هلالی، چه باید با این دنیا بکنم؟ وقتی که گنجی ندارم، چرا در ویرانی بمانم؟