گنجور

شمارهٔ ۹۱

خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را
باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را
حجت ناطق منم، کوری دعوی گران
تیغ زبانم گرفت، خطه تخییل را
چون عرق افشان شود، کلک گهر ریز من
با خوی خجلت بشو، حاصل تحصیل را
کودک تی تی کنی! قافیه سنجی بهل
چون به سخن بنگری، صاحب انجیل را؟
جوهریانت مباد، سخرهٔ گیتی کنند
در صف گوهر مکش، مهرهٔ سجیل را
محفل طور است این، شمع مزار تو چیست؟
جانب ایمن مبر، بیهده قندیل را
شوق چو سیمرغ را، بال گشاید بر اوج
در بر خفاش نه، بال ابابیل را
صعوه مسکین کجا، قله ی قاف ازکجا؟
پشّه چه پهلو زند، طنطنهٔ پیل را
ذره چه شوخی کند، با علم آفتاب؟
قطره هماورد نیست، بارقهٔ نیل را
چون لب داوود دل، لحن زبور آورد
بر لب زنبور زن، طعنهٔ تنکیل را
پیش حزین از سخن، عرض تجمّل مکن
تحفه به خاقان مبر، موزه و زنبیل را

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را
باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را
هوش مصنوعی: قلم به حالت افکندگی بود، اما ناگهان شروع به نوشتن آیات وحی کرد و صدای شیپوره سرافیل را به گوش رساند.
حجت ناطق منم، کوری دعوی گران
تیغ زبانم گرفت، خطه تخییل را
هوش مصنوعی: من به عنوان دلیل قابل قبول و آشکار، می‌گویم که در مخالفت با کسانی که ادعای کوری می‌کنند، تندی و قاطعیت سخن من مانند شمشیر است و به دنیای خیال حمله می‌کند.
چون عرق افشان شود، کلک گهر ریز من
با خوی خجلت بشو، حاصل تحصیل را
هوش مصنوعی: وقتی که عرق از چهره‌ام می‌ریزد، قلم من که گوهرهای اندیشه را به‌دست می‌آورد، با احساس شرم و خجالت به بیان حاصل تلاش‌هایم می‌پردازد.
کودک تی تی کنی! قافیه سنجی بهل
چون به سخن بنگری، صاحب انجیل را؟
هوش مصنوعی: کودک را نوازش کن! اشعار را با دقت بررسی کن، چون وقتی به کلام نگاه می‌کنی، به صاحب کتاب آسمانی می‌رسی؟
جوهریانت مباد، سخرهٔ گیتی کنند
در صف گوهر مکش، مهرهٔ سجیل را
هوش مصنوعی: مبادا که جواهرات تو به تمسخر دنیا گرفته شوند، مبادا که در صف جواهرات، مهره‌ای از خاک را بکشانی.
محفل طور است این، شمع مزار تو چیست؟
جانب ایمن مبر، بیهده قندیل را
هوش مصنوعی: اینجا مانند محفل کوه طور است، اما شمعی که در آرامگاه تو روشن کرده‌اند، چه کارایی دارد؟ به سوی امن و آرامش نرو، چرا که این چراغ بیهوده است.
شوق چو سیمرغ را، بال گشاید بر اوج
در بر خفاش نه، بال ابابیل را
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق مانند سیمرغی پرواز می‌کند و به اوج می‌رسد، اما این احساس در مقایسه با خفاش که در تاریکی پرواز می‌کند، متفاوت است. ابابیل در اینجا نماد دیگری از پرندگان است که در آسمان، با بال‌های خود سیر و حرکت می‌کند. به عبارتی دیگر، شوق واقعی باید به سمت بلندی‌ها و روشنایی‌ها پرواز کند.
صعوه مسکین کجا، قله ی قاف ازکجا؟
پشّه چه پهلو زند، طنطنهٔ پیل را
هوش مصنوعی: پرنده‌ای ساده و بی‌خبر چگونه می‌تواند به قله‌ی بلند کوهی برسد؟ و چه جایگاهی دارد که بخواهد در کنار عظمت فیل قرار بگیرد؟
ذره چه شوخی کند، با علم آفتاب؟
قطره هماورد نیست، بارقهٔ نیل را
هوش مصنوعی: ذره‌ای کوچک نمی‌تواند با نور خورشید شوخی کند. همچنین، قطره‌ای نمی‌تواند در مقابل درخشش آبی نیل بایستد.
چون لب داوود دل، لحن زبور آورد
بر لب زنبور زن، طعنهٔ تنکیل را
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که شخصی به مانند داوود، با زبانش آهنگ دل‌نواز و زیبا را به دنیا می‌آورد. او همچنان، با اشاره به زنبور عسل، به طعنه‌ای ملایم به کسانی که در پی تشخیصی عمیق‌تر هستند، می‌زند. در واقع، این بیان به نوعی تضاد بین زیبایی و طعنه را نشان می‌دهد و از هماهنگی میان کلام و احساس صحبت می‌کند.
پیش حزین از سخن، عرض تجمّل مکن
تحفه به خاقان مبر، موزه و زنبیل را
هوش مصنوعی: سعی نکن در حضور حزین با حرف‌های زیاد خود را به نمایش بگذاری و هدایای بیهوده به پادشاه نبر. در واقع، نشان نده که چقدر چیزهای زاید و کم‌ارزشی برای ارائه داری.