گنجور

شمارهٔ ۱۲۳

پس از ما تیره‌روزان روزگاری می‌شود پیدا
قفای هر خزان، آخر بهاری می‌شود پیدا
مکش ای طور با افسرده‌حالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری می‌شود پیدا
سرت گردم، دل آشفته ما را چه می‌کاوی؟
درین گنجینه، داغ بی‌شماری می‌شود پیدا
پس از فرهاد باید قدر این جان‌سخت دانستن
که بعد از روزگاری، مردِ کاری می‌شود پیدا
ز هر تن‌پروری جان‌بازی ما برنمی‌آید
به عمری از حریفان، خون‌قماری می‌شود پیدا
چنین گر، گریهٔ مستانه را خواهم فرو خوردن
مرا از هر بُنِ مو، چشمه‌ساری می‌شود پیدا
من خونین‌جگر از بس که با خود داغ او بردم
کنی هرجا به خاکم، لاله‌زاری می‌شود پیدا
به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگین‌دل
مرا در آشیان هم مشت خاری می‌شود پیدا
به هر بزمی که از صهبای غم ساغر به کف گیرم
ز مژگانِ ترم سرمایه‌داری می‌شود پیدا
فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان امّا
بهار رفته بعد از انتظاری می‌شود پیدا
حزین ار خویشتن را از میان گم‌گشته انگاری
در این دریای بی‌پایان، کناری می‌شود پیدا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس از ما تیره‌روزان روزگاری می‌شود پیدا
قفای هر خزان، آخر بهاری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: پس از ما، روزهای سختی برای مردم خواهد بود. هر فصلی که سرد و بی‌روح به نظر می‌رسد، در نهایت زمانی خواهد رسید که بهار و زیبایی دوباره خود را نشان می‌دهد.
مکش ای طور با افسرده‌حالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: ای کوه، با حال ناامیدان دعوی نکن، چرا که حتی در خاکستر ما هم نشانه‌ای از شعله‌ی زندگی پیدا می‌شود.
سرت گردم، دل آشفته ما را چه می‌کاوی؟
درین گنجینه، داغ بی‌شماری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: به تو خیلی اهمیت می‌دهم، چرا دل پریشانی مرا بیشتر زیر سوال می‌بری؟ در این دل پر از احساسات، زخم‌ها و دردهای فراوانی وجود دارد که به راحتی نمایان می‌شوند.
پس از فرهاد باید قدر این جان‌سخت دانستن
که بعد از روزگاری، مردِ کاری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: بعد از فرهاد، باید به ارزش و اهمیت سخت‌کوشی و استقامت پی ببریم، زیرا پس از گذشت زمان، کسی که واقعا می‌تواند به کارهای بزرگ بپردازد، شناسایی خواهد شد.
ز هر تن‌پروری جان‌بازی ما برنمی‌آید
به عمری از حریفان، خون‌قماری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: ما به دلیل عشق ورزیدن و جان‌فشانی نمی‌توانیم از تمام کسانی که در زندگی با ما هستند، برآییم؛ زیرا این عشق و فداکاری مانند قمار خونی است که در طول عمر، درد و رنجی به همراه خواهد داشت.
چنین گر، گریهٔ مستانه را خواهم فرو خوردن
مرا از هر بُنِ مو، چشمه‌ساری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر بخواهم گریه و شوق خود را پنهان کنم، احساس می‌کنم درون من چشمه‌ای جاری می‌شود که از هر تار موی من بیرون می‌زند.
من خونین‌جگر از بس که با خود داغ او بردم
کنی هرجا به خاکم، لاله‌زاری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: من به دلیل غم و درد زیادی که با خود حمل می‌کنم، هر جا که بروم، زمین سرسبز و پر از لاله‌ای می‌شود.
به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگین‌دل
مرا در آشیان هم مشت خاری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: ای سنگین‌دل! با بی‌نیازی‌ات به من بی‌توجهی نکن، زیرا ناراحتی من در قلبم به وضوح نشان داده می‌شود، حتی در جایی که آرامش دارم.
به هر بزمی که از صهبای غم ساغر به کف گیرم
ز مژگانِ ترم سرمایه‌داری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: هر کجا که دور هم جمع می‌شویم و از غم می‌نوشم، اشک‌هایم به روشنی نشان می‌دهد که چقدر درگیر مسایل مادی هستم.
فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان امّا
بهار رفته بعد از انتظاری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: فراموش نخواهند کرد زیبایی آن درخت زیبا، اما بعد از یک دوره انتظار، نشانه‌های بهار خود را نشان می‌دهد.
حزین ار خویشتن را از میان گم‌گشته انگاری
در این دریای بی‌پایان، کناری می‌شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر حزین، خود را در این دریای بی‌پایان گم‌شده ببیند، در نهایت یک کناره و نقطه امن برایش پیدا خواهد شد.

حاشیه ها

1401/03/02 02:06
سید احسان حسینی

حزین گر خویشتن را از میان کمگشته پنداری

درین دریای بی پایان، کناری می شود پیدا