گنجور

شمارهٔ ۱۱۹

پخته به حکمتی کنم، بادهٔ نارسای را
بر سر خم نهاده ام، خشت کلیسیای را
گر بودت به عاشقی، لخت دلی نیازکن
توشه ببند بر میان، نالهٔ ره گرای را
محمل لیلی از نظر رفت و نشان پی گم است
گوش به راه حیرتم، زمزمهٔ درای را
برهمنی کمینه ام، سجده بر صنمکده
چین بگشا ز ابروان، قبله من، خدای را
جام صبوح کش چو گل، تا که به جلوه آورد
مشرق چاک پیرهن، سینه دلگشای را
فصل بهار روی تو، کلک زبان بریده ام
نغمه شکسته در گلو، بلبل خوش نوای را
جلوه نو خطان حزین ، ازرخ ساده خوشتراست
غالیه ساز صفحه کن، خامهٔ مشک سای را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پخته به حکمتی کنم، بادهٔ نارسای را
بر سر خم نهاده ام، خشت کلیسیای را
هوش مصنوعی: من به خاطر حکمت خود، شراب ناپخته را بر لبهٔ کاسه گذاشته‌ام و آجر کلیسا را...
گر بودت به عاشقی، لخت دلی نیازکن
توشه ببند بر میان، نالهٔ ره گرای را
هوش مصنوعی: اگر در عشق به سر می‌بری، برای دل شکسته‌ات به دنبال نیاز باش. بار و بنه‌ات را بر دوش بندار و برای ناله و زاری در مسیر عشق آماده شو.
محمل لیلی از نظر رفت و نشان پی گم است
گوش به راه حیرتم، زمزمهٔ درای را
هوش مصنوعی: کاروان لیلی از دیدم دور شد و نشانی از او نیست. منتظر و سردرگم به صدای درای گوش می‌سپرم.
برهمنی کمینه ام، سجده بر صنمکده
چین بگشا ز ابروان، قبله من، خدای را
هوش مصنوعی: من یک برهمن کوچک هستم و در برابر معبداهایی که به معشوق مربوط می‌شود، سجده می‌کنم. ابروان معشوق من، به عنوان قبله و معبود من، در نظر من مقدس است.
جام صبوح کش چو گل، تا که به جلوه آورد
مشرق چاک پیرهن، سینه دلگشای را
هوش مصنوعی: نوشیدن لیوان شراب مانند گل است، تا زیبایی خورشید را که از چاک لباس نمایان است، به نمایش بگذارد و دل را شاد کند.
فصل بهار روی تو، کلک زبان بریده ام
نغمه شکسته در گلو، بلبل خوش نوای را
هوش مصنوعی: فصل بهار زیبایی توست، من زبانم بند آمده و نمی‌توانم به درستی سخن بگویم. صدای بلبل خوش‌نوا در گلویم به هم ریخته و قطع شده است.
جلوه نو خطان حزین ، ازرخ ساده خوشتراست
غالیه ساز صفحه کن، خامهٔ مشک سای را
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیبایی ظاهری و هنر نگارش دارد. شاعر می‌گوید که زیبایی چهرهٔ ساده و خوش‌خو، به مراتب دلنشین‌تر از نقش‌های پیچیده و غمگین است. او از کسی می‌خواهد که با استفاده از دوات مشکی، نوشته‌هایی زیبا و دل‌انگیز بر روی کاغذ خلق کند. این شعر بر اهمیت سادگی و زیبایی در هنر تأکید دارد و نشان می‌دهد که گاهی اوقات آنچه که ساده و صمیمی است، بیشتر ارزشمند است.