گنجور

شمارهٔ ۱۱۸

مزار فیض بخش ماست گلگشت چمن ما را
رگ ابر بهاران است هر تار کفن ما را
به خاک آستانی آشنا گردید پیشانی
اگر غربت جدا افکند از خاک وطن ما را
مپرس از دل، کباب در نمک خوابانده ای دارم
جگر خون گشتگان بینند در شور سخن ما را
به انس شاهدان غیب، حاصل شد دل آسایی
چو وحشت برد بیرون زین پریشانی انجمن ما را
حزین امّید می باشد به این عجزی که می بینی
نگاهی از سیه چشمان صحرای ختن ما را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مزار فیض بخش ماست گلگشت چمن ما را
رگ ابر بهاران است هر تار کفن ما را
هوش مصنوعی: مزار ما مکانی پر برکت و زیبا همچون گلزار است و رگبار بهاری زندگی را به ما می‌بخشد. هر رشته‌ای از کفن ما، نشانی از ارتباط ما با این زندگی و زیبایی‌هاست.
به خاک آستانی آشنا گردید پیشانی
اگر غربت جدا افکند از خاک وطن ما را
هوش مصنوعی: اگر پیشانی‌ام به خاک آستانی آشنا برسد، حتی اگر غربت مرا از خاک وطنم دور کند، باز با آن آشنا می‌شوم.
مپرس از دل، کباب در نمک خوابانده ای دارم
جگر خون گشتگان بینند در شور سخن ما را
هوش مصنوعی: دل را از تو کار و سخن نمی‌پرسیم، زیرا در دل خود کبابی دارم که در نمک خوابیده است. کسانی که جگر سوخته دارند، می‌توانند در سخنان ما شوری و شوریدگی را مشاهده کنند.
به انس شاهدان غیب، حاصل شد دل آسایی
چو وحشت برد بیرون زین پریشانی انجمن ما را
هوش مصنوعی: با حضور دلنشین تماشاگران ناپیدا، آرامشی برای دل به دست آمد و مانند ترسی که از این آشفتگی و بی‌نظمی به سراغ ما آمده، خارج شدیم.
حزین امّید می باشد به این عجزی که می بینی
نگاهی از سیه چشمان صحرای ختن ما را
هوش مصنوعی: حزین، امیدی به این ناتوانی که می‌بینی دارد، نگاهی از چشمان تیره اهالی صحرای ختن به ما می‌افتد.