گنجور

شمارهٔ ۳ - فی مدیح الرسول صلی الله علیه و آله و سلم

نادمت اهل الحمی یوما بذی سلم
فارفتهم و ندیمی بعدهم ندم
عاشرتهم غانما بالطیب و الطرب
هاجرتهم نادما بالهم و السدم
اصبحت من وصلهم فی‌الروح و الفرح
امسیت من هجرهم فی‌الضر و السقم
فی ربعهم عشت ملتذا بصحبتهم
والدهر یعتقب اللذات بالالم
حاشای ما کنت من یختار فرقتهم
لکن قضاء جری فی اللوح بالقلم
فلیس لی منیه منذ افتقدتهم
الا ملاقاتهم فی ذلک الحرم
ما بال عینی تذری من تذکرهم
بمدمع هطل کالغیث منسجم
کالمزن تهمی بوبل معذق و دق
متی تشاهد و مض البرق من اضم
حاولت املی کتابا کی اشیر بما
قلبی یقاسیه فی نبذ من الکلم
من ذکرهم هملت عینی فما نزلت
علی الرقیمه حرف غیر منعجم
مهما و طئت ربی نجد و تربته
مالی تسابق راسی مسرعا قدم
یا حبذا الربع و الاطلال و الدمن
من ارض نجد سقاه الله من دیم
فیالها تربه کالمسک طیبة
جادت علیه الغوادی اجود الرهم
کانها رفرف خضر قد انبسطت
تحت القر تفل و الریحان و العنم
متی تهب صبا نجد بریلها
یستنشق المسک منها کل ذی خشم
طوبی لصاد تروی من مناهلها
فی الحر مغترفا من مائها الشیم
فلو غسلت العظام البالیات به
تعود منه حیوة الاعظم الرمم
قد کان سکانها مستانسین بها
فی ارغد العیش محفوفین با النعم
فالدهر غافصهم فیها و اجلاهم
عنها و فرقهم بالاهل و الحشم
بیوتهم قد حوت صفرا بلا اهل
خیامها قد خلت من ساکن الخیم
اضحت مساکن سادات اولی خطر
ظلت منازل اشراف ذوی همم
مأوی الثعالب و الذئبان الضبع
مثوی الرفاقیف و الغربان و الرخم
فاقفرت دورهم حتی کان بها
مستأنسا بعد لم یسکن و لم یقم
و سد باب لدار ترب سدته
کانت مناص و جوه العرب و العجم
دار لال رسول الله مقفرة
بنائها اسست بالجود و الکرم
داریباهی بها جبریل مفتخرا
لوعد فیها من الحجاب و الخدم
عفت رسوم مغاینهم و لولاهم
رب‌الخلیقة خلق‌الخق لم یرم
قلوبهم من سلاف العلم طافحة
تفض منها و تجری صفوة الحکم
وجوههم عن جمال‌الحق حاکیه
عن درک انوارهم طرف العقول عمی
ما للقدیم شبیه حادث لکن
حدوثهم اشبه الاشیاء بالقدم
یا فجعتی حین ما اصغی مصائبهم
ما لا یطاق لسانی ذکرها و فمی
اوذوا و قد صبروا فی کل ماظلموا
والله من ظالمیهم خیر منتقم
یعجل الله فی اظهار قائمهم
حتی یزیج ظلام الاعصر الدهم
و یملاء الارض عدلا بعد ماملئت
ظلماء ظلم علی الافاق مرتکم
یا سادتی یا موالی الکرام بکم
رجاء عبد کثیرالذنب مجترم
قد اصبحت لممی بیضاء فی سرف
والوجه کالقلب مسود من اللمم
ظهری انحنی و انثنی من حمل اوزار
صغارها کالجبال الشم فی‌العظم
مالی سوی حبکم والاعتصام بکم
مطفی لحدة نار اوقدت جرمی
فحبکم لمضیق اللحد مدخری
و بغض اعدائکم فی‌الحشر معتصمی
لو لم ینلنی شراب من شفاعتکم
یا حر قلب من‌الحرمان مضطرم
اتیتکم بمدیح لایلیق بکم
و هل یلیق بکم ما اسود من قلمی
کلا هل یتاتی نشر مدحتکم
من اعجمی بنظم غیر منتظم
هیهات و البلغاء الماد حون وان
اطروا بکل لسان عد فی بکم
لا من مدبحی و لکن من مواهبکم
ارجو الحمایه یوما للعصاه حمی
و کل ذی و طراعیت مذاهبه
لورام ابواب اهل الجود لم یلم
صلی علیکم باذکاها و اطیبها
رب البرایا صلوة غیر منحسم
ما انضرت ارض نجد من غمایمها
خضر المرابع و الاطلال و الاکم
و استطربت سجعا فیها حمایمها
مغردات علی اغصان بالنغم

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نادمت اهل الحمی یوما بذی سلم
فارفتهم و ندیمی بعدهم ندم
هوش مصنوعی: شبی به خاطر عشق به همه آنها یاد تو را زدم و بعد از آن همراهانم را به یاد تو به یاد آوردند.
عاشرتهم غانما بالطیب و الطرب
هاجرتهم نادما بالهم و السدم
هوش مصنوعی: من با دوستانم در لذت و شوق بودم، اما اکنون با حسرت و اندوه به یادشان می افتم.
اصبحت من وصلهم فی‌الروح و الفرح
امسیت من هجرهم فی‌الضر و السقم
هوش مصنوعی: من در صبح از پیوستگی و عشق آنها شاد و سرحال هستم، اما در شب به خاطر دوری و درد و بیماری احساس بدبختی می‌کنم.
فی ربعهم عشت ملتذا بصحبتهم
والدهر یعتقب اللذات بالالم
هوش مصنوعی: در بین این گروه، من زندگی را در کنار آنها با لذت تجربه کردم، اما زمان همیشه لذت‌ها را با درد عوض می‌کند.
حاشای ما کنت من یختار فرقتهم
لکن قضاء جری فی اللوح بالقلم
هوش مصنوعی: ما هرگز نمی‌خواستیم از آن‌ها جدا شویم، اما تقدیر این‌گونه نوشته شده بود که ما جدا شویم.
فلیس لی منیه منذ افتقدتهم
الا ملاقاتهم فی ذلک الحرم
هوش مصنوعی: از زمانی که آن‌ها را گم کرده‌ام، هیچ آرزویی برای مرگ ندارم جز اینکه دوباره آن‌ها را در آن sanctuary (مقدس) ملاقات کنم.
ما بال عینی تذری من تذکرهم
بمدمع هطل کالغیث منسجم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به شدت احساساتش را بیان می‌کند. او می‌گوید که وقتی به یاد محبوبش می‌افتد، چشمانش پر از اشک می‌شود و این اشک‌ها مانند بارانی منسجم و پیوسته می‌ریزد. به عبارتی، یادآوری محبوب او را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و احساساتی عمیق را در او برمی‌انگیزد.
کالمزن تهمی بوبل معذق و دق
متی تشاهد و مض البرق من اضم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که در آن، شخص احساس می‌کند که همچون یک شیء تابناک در میان تاریکی‌ها و چالش‌ها درخشان است. او در پی کشف حقیقتی می‌باشد که شاید در آغاز قابل مشاهده نبود، اما به سرعت در ذهنش روشن می‌شود. همه اینها حس شگفتی و زیبایی را در دل بیننده ایجاد می‌کند.
حاولت املی کتابا کی اشیر بما
قلبی یقاسیه فی نبذ من الکلم
هوش مصنوعی: به زحمت و کوشش، قصه‌ها و نوشته‌هایم را به این خاطر نوشتم که احساسات قلبم را با کلمات بیان کنم.
من ذکرهم هملت عینی فما نزلت
علی الرقیمه حرف غیر منعجم
هوش مصنوعی: من نام آنها را به خاطر دارم، اما هیچ حرفی بر سنگ نوشته‌ای که به جا مانده، نیافتم که غیر از آنچه در دل دارم باشد.
مهما و طئت ربی نجد و تربته
مالی تسابق راسی مسرعا قدم
هوش مصنوعی: بیت بیانگر احساس عمیق وابستگی به سرزمین نجد و خاک آن است. گویا شاعر با شوق و عشق به سوی زادگاهش می‌شتابد و این زمین را به عنوان جایی ارزشمند می‌داند که همواره قلبش را به خود جلب می‌کند. لازم به ذکر است که این عشق و شور می‌تواند به دلایل فرهنگی، تاریخی یا عاطفی باشد.
یا حبذا الربع و الاطلال و الدمن
من ارض نجد سقاه الله من دیم
هوش مصنوعی: چه خوب است آن دیار با خانه‌ها و ویرانه‌هایش، از سرزمین نجد که خداوند آن را با باران‌هایش سیراب کرده است.
فیالها تربه کالمسک طیبة
جادت علیه الغوادی اجود الرهم
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به این است که خاک (تربت) خوشبو و عطرآگین است و همچون مشک معطر است. همچنین به این موضوع پرداخته می‌شود که این خاک، در جوانب مختلف زندگی، مانند یک چیز با ارزش و با عطری دل‌انگیز عمل می‌کند.
کانها رفرف خضر قد انبسطت
تحت القر تفل و الریحان و العنم
هوش مصنوعی: مانند پرچم سبز که در زیر آسمان گسترده شده و با عطر گل‌ها و باغ‌ها آمیخته است.
متی تهب صبا نجد بریلها
یستنشق المسک منها کل ذی خشم
هوش مصنوعی: کی می‌دانی که نسیم صبا از ناحیه نجد وزیده می‌شود و همهٔ اهل کینه و خشم، عطر دل‌انگیز آن را استشمام می‌کنند؟
طوبی لصاد تروی من مناهلها
فی الحر مغترفا من مائها الشیم
هوش مصنوعی: درخت طوبی به کسی که از چشمه‌هایش در گرما و تندی آب برمی‌دارد، می‌بالد.
فلو غسلت العظام البالیات به
تعود منه حیوة الاعظم الرمم
هوش مصنوعی: اگر استخوان‌های فرسوده را بشویید، زندگی تازه‌ای از آن مردگان برمی‌خیزد.
قد کان سکانها مستانسین بها
فی ارغد العیش محفوفین با النعم
هوش مصنوعی: ساکنان این سرزمین در خوشی و راحتی زندگی می‌کردند و در میان نعمت‌ها و فراوانی‌ها احاطه شده بودند.
فالدهر غافصهم فیها و اجلاهم
عنها و فرقهم بالاهل و الحشم
هوش مصنوعی: سرنوشت آنها را در این زمینه غافلگیر کرد و به دور از آن نگه داشت، و آنها را از خانواده و نزدیکانشان جداسازی کرد.
بیوتهم قد حوت صفرا بلا اهل
خیامها قد خلت من ساکن الخیم
هوش مصنوعی: خانه‌هایشان مانند زرداب است، بدون ساکن و بدون زندگی که در چادرهایشان بماند.
اضحت مساکن سادات اولی خطر
ظلت منازل اشراف ذوی همم
هوش مصنوعی: جایگاه خاندان‌های بزرگ در زندگی به قدری روشن و مشخص است که در سایه تلاش‌ها و همت‌های افراد برجسته و با اراده قرار دارد.
مأوی الثعالب و الذئبان الضبع
مثوی الرفاقیف و الغربان و الرخم
هوش مصنوعی: مکان زندگی روباه‌ها و گرگ‌ها، آرامگاه دوستان و حضوری از کلاغ‌ها و قناری‌ها است.
فاقفرت دورهم حتی کان بها
مستأنسا بعد لم یسکن و لم یقم
هوش مصنوعی: جمع شدیم دور هم، تا جایی که به نظر می‌رسید، اینجا کسی قرار دارد، در حالی که نه سکونت داشت و نه ایستاده بود.
و سد باب لدار ترب سدته
کانت مناص و جوه العرب و العجم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که درب خانه‌ای که در آن به تربیت و پرورش انسان‌های برجسته و با فرهنگ پرداخته شده، به روی دیگران بسته است. این خانه، محیطی بوده که افراد با ویژگی‌های خوب و با لیاقت از عرب و عجم در آن پرورش یافته‌اند.
دار لال رسول الله مقفرة
بنائها اسست بالجود و الکرم
هوش مصنوعی: خانه‌ای که پیامبر خدا در آن قرار دارد، خالی و بی‌برکت نیست، زیرا بنیان آن با generosity و بخشش بنا شده است.
داریباهی بها جبریل مفتخرا
لوعد فیها من الحجاب و الخدم
هوش مصنوعی: اگر تو را ببینم، از قدرت و بزرگی خود فخر می‌کنم، زیرا در آن وعده‌گاه، از حجاب و خدمتگزاران بهره‌مند خواهی بود.
عفت رسوم مغاینهم و لولاهم
رب‌الخلیقة خلق‌الخق لم یرم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ارزش‌ها و رفتارهای افراد اشاره می‌کند که باعث می‌شود جامعه‌ای با اصول و آداب نیکو شکل بگیرد. اگر این افراد نبودند، آفرینش و خلقت به شکل مطلوب خود ادامه نمی‌یافت. به عبارت دیگر، وجود این افراد باعث حفظ و استمرار نظم و زیبایی در جهان است.
قلوبهم من سلاف العلم طافحة
تفض منها و تجری صفوة الحکم
هوش مصنوعی: دل‌های آن‌ها پر از علم ناب است که از آن ریشه می‌دواند و جوشش می‌کند، همچون عصاره‌ای از حکمت.
وجوههم عن جمال‌الحق حاکیه
عن درک انوارهم طرف العقول عمی
هوش مصنوعی: چهره‌های آن‌ها از زیبایی حقیقت حکایت می‌کند و درک نورهای ایشان، در افکار دیگران، ناتوان است.
ما للقدیم شبیه حادث لکن
حدوثهم اشبه الاشیاء بالقدم
هوش مصنوعی: قدیم‌ها به حادثه‌ها شباهتی ندارند، اما به طوری که حادثه‌ها به هم شبیه هستند، نو بودن آنها بیشتر به قدیم‌ها شباهت دارد.
یا فجعتی حین ما اصغی مصائبهم
ما لا یطاق لسانی ذکرها و فمی
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم دردم را بیان کنم، اما زبانم یاری نمی‌کند و توانایی گفتن مصائبی که بر آن‌ها رفته را ندارم.
اوذوا و قد صبروا فی کل ماظلموا
والله من ظالمیهم خیر منتقم
هوش مصنوعی: آنها صبر کردند و در برابر ظلم‌هایی که به آن‌ها شد، تسلیم نشدند. خداوند بهترین انتقام‌گیرنده از ظالمین است.
یعجل الله فی اظهار قائمهم
حتی یزیج ظلام الاعصر الدهم
هوش مصنوعی: خداوند به زودی ظهور قائمشان را به تأخیر نمی‌اندازد، تا اینکه تاریکی‌های این دوران متراکم برطرف شود.
و یملاء الارض عدلا بعد ماملئت
ظلماء ظلم علی الافاق مرتکم
هوش مصنوعی: زمین را از عدل پر خواهد کرد بعد از آن که از ظلم و ستم پر شده بود و این عدالت به دوردست‌ها خواهد رسید.
یا سادتی یا موالی الکرام بکم
رجاء عبد کثیرالذنب مجترم
هوش مصنوعی: ای بندگان مهربان و بزرگوار، امید دارم که با وجود گناهان فراوانی که دارم، به من نیکی کنید و مرا درک کنید.
قد اصبحت لممی بیضاء فی سرف
والوجه کالقلب مسود من اللمم
هوش مصنوعی: من اکنون با دست‌هایم که سفید و تمیز است در حال کارم، اما چهره‌ام مانند قلبی سیاه و آلوده به لکه‌هاست.
ظهری انحنی و انثنی من حمل اوزار
صغارها کالجبال الشم فی‌العظم
هوش مصنوعی: من در زمانی از روز به وضعیتی خمیده و تحت فشار قرار گرفتم، گویی در حال حمل بارهایی سنگین و کوچک هستم که به اندازه کوه‌های بلند بر دوش من سنگینی می‌کند.
مالی سوی حبکم والاعتصام بکم
مطفی لحدة نار اوقدت جرمی
هوش مصنوعی: دارایی‌ام را برای عشق شما و برای پناه بردن به شما فدای آتش خشم و گناهی می‌کنم که در دل دارم.
فحبکم لمضیق اللحد مدخری
و بغض اعدائکم فی‌الحشر معتصمی
هوش مصنوعی: محبت شما برایم همچون وسیله‌ای است که در تنگناهای قبر به درد من می‌خورد و دشمنی با دشمنانتان برای من در روز قیامت پناهگاهی است.
لو لم ینلنی شراب من شفاعتکم
یا حر قلب من‌الحرمان مضطرم
هوش مصنوعی: اگر از شفاعت شما، لباسی از شراب نصیبم نشود، قلب من از محرومیت به شدت در آتش است.
اتیتکم بمدیح لایلیق بکم
و هل یلیق بکم ما اسود من قلمی
هوش مصنوعی: شما آن چنان بزرگ و باعظمت هستید که من نمی‌توانم به اندازه شایستگی‌تان از شما تمجید کنم، آیا چیزی که بتواند به مقام شما نزدیک شود، وجود دارد؟
کلا هل یتاتی نشر مدحتکم
من اعجمی بنظم غیر منتظم
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که ستایش شما به زبان غیر عربی و به صورت نامرتب به زبان بیاورم؟
هیهات و البلغاء الماد حون وان
اطروا بکل لسان عد فی بکم
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نخواهید شد، زیرا در شرایط سخت و دشوار، تمام سخن‌وران را جمع می‌کنید و با کلمات زیبا بیان می‌کنید که به هیچ وجه کم نخواهید آورد.
لا من مدبحی و لکن من مواهبکم
ارجو الحمایه یوما للعصاه حمی
هوش مصنوعی: من به خاطر قربانی‌هایتان به شما مراجعه نمی‌کنم، بلکه امیدوارم که یک روز از بخشش‌هایتان حمایت دریافت کنم تا عصیان‌گران را در امان نگه دارید.
و کل ذی و طراعیت مذاهبه
لورام ابواب اهل الجود لم یلم
هوش مصنوعی: هر کس که در دلسوزی و خوش‌رویی کوشیده باشد، دربی از درهای بخشش و generosity باز نخواهد ماند.
صلی علیکم باذکاها و اطیبها
رب البرایا صلوة غیر منحسم
هوش مصنوعی: سلام بر شما با بهترین و نیکوترین آفریده‌ها، ای پروردگار جهانیان، سلامتی‌ای که هرگز قطع نمی‌شود.
ما انضرت ارض نجد من غمایمها
خضر المرابع و الاطلال و الاکم
هوش مصنوعی: زمین نجد، پس از بارش باران، به زیبایی خود جلوه‌گر می‌شود و مراتع، خرابی‌ها و تپه‌ها را با سبزی و طراوتی دل‌انگیز می‌پوشاند.
و استطربت سجعا فیها حمایمها
مغردات علی اغصان بالنغم
هوش مصنوعی: من از آواز خوش پرندگان که در شاخه‌ها می‌خواندند لذت بردم.