برگردان به زبان ساده
حکایت کرد مرا دوستی که دل در متابعت او بود و جان در مشایعت او، که وقتی از اوقات که شب جوانی مظلم و غاسق بود و درخت کودکی راسخ و باسق .
هوش مصنوعی: دوستی برایم حکایت کرد که به محبت او دل سپرده بود و زندگیام را در کنار او میگذراندم. او درباره زمانهایی صحبت میکرد که شبهای جوانی تاریک و دلگیر بود و درختی کهنه و بزرگ در آنجا وجود داشت.
باغ جوانی از شکوفه طرب تازه بود و ریاحین عیش بی حد و اندازه، خواستم که بر امهات بلاد گذری کنم و اختبار را اختیار سفری پیش گیرم، با یاران یکتا و اخوان صفا مشورتی کردم، هر یک سفری را تعیین و عزیمتی را تحسین کردند.
هوش مصنوعی: باغ جوانی پر از شکوفههای خوشبو و گلهای شاداب بود. تصمیم گرفتم که به شهرهای مختلف سفر کنم و علاوه بر این، با دوستان خوب و همدل خود مشورت کردم. هر یک از آنها سفری را پیشنهاد کردند و به مقصدهای مختلفی اشاره کردند که از آنها استقبال کردند.
یکی گفت: سفر تجارت سفری مبارک و میمونست و حرکتی محمود و موزون، احوال دنیا بدو مرتب شود و مرد در وی مجرب و مهذب گردد صید منال ازو در شست آید و مال حلال از وی بدست.
هوش مصنوعی: یکی گفت: سفر برای تجارت سفری خوشایند و خوشبخت است و حرکتی شایسته و متعادل به شمار میآید. با سفر، اوضاع دنیا مرتبتر خواهد شد و فرد در این مسیر تجربه و تربیت خواهد یافت. از طریق این سفر، به دست آوردن مایحتاج زندگی میسر میشود و میتوان از راه حلال درآمد کسب کرد.
دیگری گفت: سفر حج باید کرد و اندیشه مهم دین باید خورد که مسلمانی را رکنی از ارکان است و پایه ای از پایه های ایمان، ادای فرضی مبرم است و قضای قرضی محکم.
هوش مصنوعی: یکی دیگر گفت: رفتن به سفر حج ضروری است و باید به مسائل مهم دین توجه کرد، زیرا حج یکی از ارکان اصلی اسلام به شمار میآید و پایهای اساسی از ایمان مسلمانان است. انجام دادن این فریضه واجب و برآورده کردن این دین نسبت به آن بسیار حائز اهمیت است.
دیگری گفت که: این کار زهاد و عبادست و سفر جوانان سفر جهاد، خاصه اکنون که صبح اسلام شام شده است و نفیر غزو عام ثغر روم را خرقی افتاده و سد مسلمانی ثلمه ای پدید آمده، فحول رجال بدان طرف میتازد و شبان ابطال بدان شهادت می نازند، زنان آن نواحی بدوک و سوزن کارزار می کنند و کودکان آن طرف به نی و چوب پیکار می جویند.
هوش مصنوعی: یکی دیگر گفت: این کار مربوط به زهد و عبادت است، اما سفر جوانان به مقاصد جهاد ضرورت دارد، به ویژه اکنون که صبح اسلام در شام فروغ خود را از دست داده و هشدارها در مورد غزوه به ثغور روم بلند شده است. در این وضعیت، مردان رزمجو به آن سمت هجوم میبرند و جوانان شجاع برای شهادت تلاش میکنند. زنان در آن مناطق در ساخت و آمادهسازی تجهیزات جنگی کوشش میکنند و کودکان نیز با چوب و نی به نبرد میپردازند.
اگر خطر کنی بدان طرف باید رفت و اگر سفر کنی کسب آن شرف باید کرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی موفق شوی، باید ریسک کنی و به جلو بروی. همچنین اگر قصد سفر کردن داری، باید برای به دست آوردن تجربه و دانشی که به تو اعتبار میبخشد، تلاش کنی.
گر قصد کنی بکوی او باید کرد
ور آب خوری ز جوی او باید خورد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به سراغ او بروی، باید راهش را انتخاب کنی و اگر میخواهی از آب بنوشی، باید از جوی او استفاده کنی.
که سفر تجارت کار بخیلانست و اختیار حج پیشه علیلان، کشتن در مصاف دیگر است و گشتن در طواف دیگر، مئزر احرام گشادن دیگر و مغفر اقدام بر سر نهادن دیگر، از زیارت مشعرالحرام و رکن و مقام تا وقوف بمقتل الاجسام و مسقط اللهام تفاوتهاست، نه هر که پای گام زدن آرد دست حسام زدن دارد و نه هر که در مسالک گام تواند زد در مهالک اقدام تواند نمود.
هوش مصنوعی: سفر تجارت برای افرادی است که خود را درگیر دنیا کردهاند و انتخاب حج برای کسانی است که به معنویت و روحانیت اهمیت میدهند. در جنگ و نبرد، مرگ با مراسمی خاص همراه است و در طواف، حال و هوای دیگری حاکم است. احرام پوشیدن و استفاده از کلاه خاص در این سفر نیز معانی و رموز ویژهای دارد. از زیارت مشعرالحرام و رکن و مقام تا توقف در محلهای مقدس، تفاوتها و مراحل مختلفی وجود دارد. همه کسانی که برای پیشرفت تلاش میکنند، لزوماً در میدانهای سخت و خطرناک موفق نخواهند بود و تنها به خاطر حضور در مسیرهای مورد نظر، نمیتوانند در شرایط دشوار بایستند و اقدام کنند.
نه هر که گام تواند زدن ببیدا در
سنان و تیغ تواند زدن بهیجا در
هوش مصنوعی: هر کس نمیتواند به راحتی در میدان جنگ قدم بردارد و از سلاحها استفاده کند، بلکه شجاعت و مهارت واقعی نیاز است تا در چنین مواقعی توانایی خود را نشان دهد.
بسوی معرکه غزو مرد وار بتاز
که زن چو مرد باستد بصحن بطحا در
هوش مصنوعی: به میدان جنگ برو و با شجاعت مبارزه کن، زیرا زن نیز چون مرد در میدان نبرد حاضر میشود.
چون این شرح و تفصیل شنیدم و این ترجیح و تفضیل دیدم عزم غزو درست کردم و از هرات قصد بست نمودم، تیغ یمانی بر میان و عقیله ای زیرران، درع داودی در بر و مغفر عادی، بر سر، کمندی تابدار در بازو و پرندی آبدار در پهلو و سپری مکی در پشت و نیزه خطی در مشت، با آفتاب هم سنان و با باد هم عنان؛
هوش مصنوعی: پس از شنیدن این توضیحات و مشاهده این تفاوتها، تصمیم گرفتم که به جنگ بروم و از هرات به سمت بست حرکت کنم. تیغ یمانی به کمرم بسته بود و عقیلهای زیر رانم داویدی پوشیده بود. بر تن درعی از جنس داود و بر سرم مغفری از جنس عادی قرار داشت. یک کمند تابدار بر بازو داشتم و همچنین پرندهای آبدار در کنارم بود. سپری مکی بر پشت و نیزهای در دست داشتم. با آفتاب همزمان و باد همراهم بودن.
بدین نمط و نسق، من الفلق الی الغسق در رفقه تازیان با جماعت غازیان میراندم و قوارع قرآن مجید می خواندم، بآمد و شد مسا و صباح و اختلاف غدو و رواح به ثغر هند رسیدم و همهمه مراکب تازیان و دندنه مواکب غازیان بشنیدم
هوش مصنوعی: به این ترتیب، من از سپیدهدم تا شب به همراه یاران عرب در جمع سوارکاران میرفتم و آیات قرآن را میخواندم. با آمدن و رفتن صبح و عصر و تغییر مکان به مرز هند رسیدم و صدای همهمه اسبان عرب و نعره سواران را شنیدم.
مجاهدان راه حق، خدای را شکر کردند و آواز الله اکبر برمیآورند دل بر شربت تیغ آب دار و ضربت رمح جان سپار نهادند و دست اخوت ایمان در گردن وداع جان کردند.
هوش مصنوعی: مبارزان راه حق خدا را سپاس گفتند و با صدای الله اکبر، خود را به خطر انداختند. آنها با شجاعت و جرأت، جان خود را در میدان نبرد نهادند و دست دوستی و برادری را به گردن یکدیگر انداختند.
یعانق بعضهم بعضا وداعا
وداع مفارق عدم اجتماعا
هوش مصنوعی: عدهای به هم میپیوندند، و در حالی که وداع میکنند، جدایی را تجربه میکنند و دیگر نمیتوانند دوباره جمع شوند.
فما من واصل الا و یوما
یشیعه ید الدنیا خداعا
هوش مصنوعی: هیچ کس به حقیقتی نمیرسد مگر اینکه یک روز دنیا او را فریب میدهد.
دیگر روز که جهاد اکبر و التقاء لشگر خاسته بود و من رکبة اللیل الداجی الی رقبة الصباح المفاجی در استعداد اسباب پیکار وکارزار بودم و لحظه ای در آن شب دراز نغنودم؛
هوش مصنوعی: روزی دیگر که جنگ بزرگ آغاز شده بود و لشکر آماده نبرد بود، من در دل شب تاریک تا سپیدهدم در حال آماده شدن برای جنگ و نبرد بودم و لحظهای در آن شب طولانی خوابم نبرد.
تا آن زمان که الحان اذان از زبان بآذان و خروش خروس به الحان کوس به گوش پیوست و ندای حی علی الفلاح با غناء هلموا الی الراح جمع شد و زاغ خدور رواح در سلسله کافور ریاح صباح آویخت و شیطان شب از سلطان روز بگریخت.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای اذان از دهان مؤذن و صدای خروس همراه با نواهای زنگ آغاز صبح به گوش رسید و ندای «بیایید به سوی کامیابی» با آواز شاد «بیایید به سوی نوشیدنی» به هم پیوست و پرنده سیاه در کنار بوی خوش صبحگاه آویزان شد و شیطان شب از قدرت روز فرار کرد.
فلاح الصبح مبتسم الثنایا
و عاد اللیل مقصوص الجناح
هوش مصنوعی: صبح با لبخندی دلنشین آغاز میشود و شب با حالتی شکستۀ آرام به پایان میرسد.
و طار غراب اوکار الدیاجی
اذا ما حل بازی الصباح
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا میرسد، کلاغها به لانههای تاریک خود باز میگردند.
برخاستم و نماز را بیاراستم با جمع قوافل فرایض و نوافل بگزاردم و روی به ترتیب کار و تعبیه و تدبیر کارزار آوردم، یکی سنان رومی میزدود و دیگری عنان عقیلی می گشود، چون تنگ بر تازیان ننگ کردیم و رای و عزم جنگ نمودیم.
هوش مصنوعی: از جا برخاستم و نماز را با تمام شرایط و آدابش به جا آوردم. سپس به برنامهریزی و سازماندهی کارها و آمادهسازی برای جنگ پرداختم. یکی از افراد سنان رومی را برمیداشت و دیگری افسار عقیلی را آزاد میکرد. وقتی که فشار بر دشمنان را زیاد کردیم، تصمیم به جنگ گرفتیم و ارادهام را به کار گرفتم.
سلسله صفها بهم پیوسته گشت و رکاب مبارزان در هم بسته، صرصر حدثان در تنسم آمد و اسنان سنان در تبسم، لب اجل بر چهره امل خندیدن گرفت و چشم روزگار بر مبارزان گریستن، خون در رگها به جوش آمد و سر بر تنها در خروش، باز اجل پر برگشاد و مرغ امل سر بنهاد، لب تیغ با سرها در اسرار آمده و زبان سنان با جان و روان در گفتار و پیکار شده.
هوش مصنوعی: سلسلهای از صفوف به هم پیوسته تشکیل شد و سربازان به هم پیوستند. بادی سخت و سرد به تنم وزید و آهنگ خوشی بر لبانم نشسته بود. ناگهان نشانههایی از مرگ بر چهره امید ظاهر شد و زمان بر مبارزان اشک میریخت. خون در رگها به شدت به جوش آمد و همگان به خروش درآمدند. بار دیگر مرگ بلافاصله سر خود را باز کرد و امید از حرکت ایستاد. تیغها با سرها در رازهای نهان درگیر شدند و زبان شمشیرها در میدان نبرد با روح و جان در گفتگو بود.
پیک قضا بداد بتن ها پیام مرگ
شد استوار در هدف جان سهام مرگ
هوش مصنوعی: پیام قضا به تنها رسید و آنها را از مرگ آگاه کرد. در این میان، هدف زندگی، مرگ را بهطور جدی در نظر گرفته است.
ساقی مرد افکن احداث روزگار
اندر فکند باده باقی بجام مرگ
هوش مصنوعی: ای ساقی، مرگ به مانند شرابی است که روزگار را به چالش میکشد. بادهای از زندگی باقی بگذار و آن را در جام مرگ بریز.
پس چون خطوط صفها متوازی شد و اطراف معرکه متساوی گشت، رجال قتال بر جای خود بایستادند و دل بر قضای مبرم آسمانی و حکم محکم ربانی بنهادند
هوش مصنوعی: وقتی که خطوط جنگ به طور موازی در آمد و محیط نبرد نیز متوازن شد، جنگجویان در جای خود ثابت ماندند و ایمان خود را به سرنوشت قطعی آسمانی و فرمان استوار الهی سپردند.
جوانی دیدم بلند قد ملیح خد، لطیف لهجت، ظریف بهجت، قایم در میان دو صف، نیزه خطی به کف و تیغ هندی به کتف، ندا میداد و بزبان فصیح می گفت:
هوش مصنوعی: جوانی را دیدم که قد بلند و خوشهیکل بود و لهجهاش لطیف و صحبتهایش دلنشین بود. او در میان دو صف ایستاده بود و نیزهای در دست داشت و شمشیر هندیای بر دوششان بود. او فریاد میزد و به زبان واضح و فصیح صحبت میکرد.
یا شبان العجم و العرب و یا فتیان الحسب و النسب، یا معشر الشاهدین و المجاهدین الصابرین الزاهدین، ان المصرع المهیب مقامکم و الموت الزوام امامکم و الطعن الشدید طعامکم و الضرب الفجیع ادامکم، اعلموا انی امینکم و نصیحکم و فی هذا الداء العضال مسیحکم، لا تتأخروا فیخذل طریحکم و لا تهربوا فیقتل جریحکم و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم، کم من دماء فی هذالسبیل اریقت و کم من نفس الی مصرعها سیقت فاقتدوا بالشهداء الغابرین و اعلموا انما الدنیا طریق العابرین و اصبروا ان الله مع الصابرین
هوش مصنوعی: ای کسانی که از اقوام و نژادهای مختلف هستید، ای جوانان با اصل و نسب، ای جمعیت شاهدان و مجاهدان صبور و زاهد، بدانید که اینجا محل مرگ است، و مرگ همواره در پیش روی شماست. زخمهای شدید غذای شما و ضربههای دردناک سرمایه شماست. بدانید که من امانتدار و مشاور شما هستم و در این بیماری سخت، مایه نجات شما هستم. عقبنشینی نکنید که دشمن شما را شکست میدهد و فرار نکنید که مجروح شما کشته میشود. درگیر نشوید که شکست خواهید خورد و قدرت شما از بین میرود. چندین خون در این راه ریخته شده و چندین نفر به سوی مرگ رفتهاند، پس از شهیدان گذشته پیروی کنید و بدانید که این دنیا تنها مسیری برای گذران است و صبر کنید، زیرا خداوند با صبرکنندگان است.
پس سیاقت سخن بگردانید و سلسله نظم بجنبانید، لحم ملیح را در عظم بربست و نثر فصیح را در نظم پیوست، دُر منظوم را برفشاند و این قطعه را بخواند:
هوش مصنوعی: سخن خود را به خوبی تنظیم کنید و نظم کلمات را به حرکت درآورید. زیبایی کلام را در کنار قدرت بیان قرار دهید و نثر زیبا را به شعر پیوند بزنید. جواهرات کلامی را به نمایش بگذارید و این متن را بخوانید:
یا رفقة السیف الیمانی الخضیب
و زمرة الرمح الاصم المصیب
هوش مصنوعی: ای همراهان، ای سلاحهای برنده و تیز که با خون رنگین شدهاید و ای دسته جمعی از نیزههای بیهمتا و دقیق!
قوموا بحق الدین مستقبلا
و حققوا قول طرید غریب
هوش مصنوعی: برای دفاع از دین به پا خیزید و سخن مهاجر تنها را به حقیقت پیوندید.
و ثبتوا و احتملوا و اصبروا
علی الفراع المدمیات الخضیب
هوش مصنوعی: و استقامت داشته باشید، و صبر کنید بر چیزهایی که ممکن است شما را دچار چالش کند و به شما آسیب برساند.
لا تنزلو الرعب قلوا لکم
فانما الحرب سجال القلیب
هوش مصنوعی: ترسی به خود راه ندهید، زیرا جنگ سرنوشتش در دستان شماست و همواره بالا و پایین میرود.
و ارتقبوا فتحا قریب الجنی
فان عون الله نعم الرقیب
هوش مصنوعی: منتظر پیروزی و گشایشی نزدیک باشید؛ زیرا یاری خداوند بهترین نگهبان است.
و بادروا بالملتقی بالکم
نصر من الله و فتح قریب
هوش مصنوعی: سریع به سوی همدیگر بروید، که پیروزی از جانب خداوند نزدیک است.
پس مخاطبه کرخیان به معاتبه بلخیان بدل کرد و خطیب وار ثنائی بگفت و عندلیب وار نوائی بزد، چون ادباء طبع را بساخت و این قطعه برین گونه پرداخت.
هوش مصنوعی: پس سخنرانی کرخیان به گفتگو با بلخیان تبدیل شد و او مانند یک خطیب شیرینی سخن گفت و همانند یک بلبل نغمهای شیرین سر داد، زیرا که ادبا توانایی خود را به نمایش گذاشتند و این بخش را به این صورت تنظیم کردند.
روز جنگ است جنگ باید کرد
کوشش نام و ننگ باید کرد
هوش مصنوعی: این روز، روز نبرد است و باید به جنگ پرداخت. باید تلاش کرد، چه برای نام نیک و چه برای دوری از ننگ.
تا شود عرصه مراد فراخ
ننگ بر اسب تنگ باید کرد
هوش مصنوعی: برای اینکه میدان خواستههایمان گسترش یابد، باید از شرمه و سرافکندگی که چون زین بر اسب تنگ جای گرفته، رها شویم.
وقت جوشش شتاب باید جست
گاه کوشش درنگ باید کرد
هوش مصنوعی: زمانی که کارها به اوج خود میرسند، باید تلاش و فعالیت بیشتری کرد، اما در مواقعی که اوضاع آرام است، باید صبر و تامّل نمود.
شکم گاو و پشت ماهی را
ز اشگ شمشیر رنگ باید کرد
هوش مصنوعی: برای تزئین شکم گاو و پشت ماهی باید از رنگی مشابه رنگ اشک شمشیر استفاده کرد.
دست پیکار روز کوشش و کار
در دهان نهنگ باید کرد
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت و پیروزی در مسیری دشوار، باید با شجاعت و اراده قوی وارد عمل شد و از موانع بزرگ نترسید.
هر دم از خون ادیم خاکی را
چون ادیم پلنگ باید کرد
هوش مصنوعی: هر لحظه باید خون خاکی را مانند خون پلنگ به کار گرفت.
ادهم و اشهب مراکب را
نعل بر بند و تنگ باید کرد
هوش مصنوعی: اسبهای سیاه و خاکستری را باید زین کرد و مهارشان را محکم بست.
چون این قطعه یاران را بشنوانید عنان مرکب سخن بگردانید و گفت: والله انی فی الاخوة مطابقکم و الی هذا الخیر مسابقکم، پس فرق اسلام از عجمی و شامی و هاشمی و هشامی هر که بودند تن به داور قضا بدادند و روی به زمره اعداء نهادند، تقدیر دامن یکی از بمذبح میرسانید و یکی را در مشرح می خوابانید، شدت کارزار به غایت کشید و حدت پیکار به نهایت رسید.
هوش مصنوعی: با شنیدن این بخش، یاران شروع به سخن گفتن کردند و گفتند: "به خدا قسم، من در دوستی با شما مشترک هستم و در این کار نیکو با شما رقابت میکنم." پس کسانی که به اسلام ایمان آوردند، چه ایرانی، چه شام، چه هاشمی و چه هشامی، همگی تسلیم قضا و قدر شدند و به صف دشمنان پیوستند. تقدیر یکی از آنها را به قربانگاه میبرد و دیگری را در میدان نبرد بر زمین میافکند. شدت نبرد به اوج خود رسید و میزان جنگ به شدت تمام افزایش یافت.
فمهنم من یفتخر و منهم من یرثی و منهم من ینتصر و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، آن روز از کاهل صباح تا سافل رواح در بلای آن خطر بودیم و در غلوای آن کر و فر بماندیم و یک لحظه از جنگ نیاسودیم.
هوش مصنوعی: بعضی از افراد به خود می بالند، برخی دیگر حسرت می خورند، عدهای پیروز میشوند و برخی به پایان زندگی خود رسیدند و عدهای نیز در انتظارند. در آن روز از صبح زود تا غروب تحت تاثیر آن خطر بودیم و در هیاهوی آن وضعیت سخت، بدون توقف در جنگ حاضر بودیم.
چون حبشی شب پای در نهاد و رومی روز رخت بر نهاد، کواکب ثواقب آسمانی سر از روزن دخانی برداشت و چون دست بنات النعش در گردن گردون حمایل شد و پرده دار ظلام میان کفر و اسلام حایل گشت؛ من در ثنای آن گیرو دار و در ضمن آن بیکار و کارزار در اندیشه بازیافت آن جوان می بودم و شمایل او را با خود می ستودم.
هوش مصنوعی: وقتی عدهای از حبشیها در شب به میدان آمدند و رومیها در روز رفتند، ستارههای درخشان آسمان از افق نمایان شدند. زمانی که دستهای صورت فلکی «بنات النعش» بر گردن آسمان قرار گرفت و پرده تاریکی میان کفر و اسلام فاصل شد، من در جستوجوی آن جوان بودم و در حالی که بیکار و در چالشهای زندگی غرق بودم، به یاد او میافتادم و زیباییهایش را با خود میستودم.
چون شباهنگ بغروب آهنگ کرد و مشاطه دهر جبین صباح را رنگ کرد، با باد صبحدم در تک و پوی شدم و به قدم عشق در جستجوی آمدم، از آن مقصود جز سپوی و سنگ ندیدم و از آن مفقود جز بوی و رنگ نیافتم.
هوش مصنوعی: هنگامی که ستاره شب به غروب نزدیک شد و آرایشگر دنیا صورت صبح را رنگ زد، من با وزش نسیم صبحگاهی در حال حرکت بودم و به دنبال عشق راه افتادم. اما در این مسیر چیزی جز غبار و سنگ نیافتم و از آنچه گم شده بود، تنها بوی خوش و رنگ زیبا را حس کردم.
معلوم من نشد که سرانجام او چه بود؟
وز تلخ و شور در قدح جام او چه بود؟
هوش مصنوعی: نمیدانم پایان ماجرا چه شد و آن بخار تلخ و شور در لیوان او چه بود؟
از دست ساقیان تعدی روزگار
حظ دهان و مدخر کام او چه بود؟
هوش مصنوعی: از دست ساقیان و به خاطر روزگار، چه فایدهای به کام و نوشیدن لذت میرسد؟