شمارهٔ ۷۳
الم یأن للحباب أن یترحموا
و للنّاقضین العهد أن یتندّموا
الم یأتهم انباء من فات عهدهم
و فی صدره نار الاسی تتضرّم
فیالیت قومی یعلمون بما جری علی
مرتج منهم فیعفوا و یرحموا
حکی الدّمع منّی و الجوارح
و اضمرت فیا عجبا من صامت یتکلّم
اتی موسم النیّروز و اخضرّت الرّبی
و راوق مر و النّدامی ترنّموا
و یا من علا کلّ السّلاطین سطوه
ترنّم جزاک اللّه و الخیر تغنم
بنوا عمّنا حبّوا علینا بجرعه
و للفضل اسباب بها یتوسّم
شهور بها الاوطار تقضی من القضا
و فی شأننا عیش الرّبیع محّرم
لکلّ من الخّلان ذخر و نعمه
و للحافظ المسکین فقر و مغرم
اطلاعات
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الم یأن للحباب أن یترحموا
و للنّاقضین العهد أن یتندّموا
آیا وقت
آن نرسیده است که یاران مهربانی کنند و عهدشکنان پشیمان شوند؟
الم یأتهم انباء من فات عهدهم
و فی صدره نار الاسی تتضرّم
خبر کسی
که عهد و پیمان او شکسته و آتش اندوه در دلش بر افروخته، به گوش آنان
نرسیده است؟
فیالیت قومی یعلمون بما جری علی
مرتج منهم فیعفوا و یرحموا
ای کاش خویشان و یاران بر آنچه بدین/امید بسته به آنان،
گذشته است، میدانستند و عفو و ترحم میکردند.
حکی الدّمع منّی و الجوارح
و اضمرت فیا عجبا من صامت یتکلّم
اشک و جوارح من از اندوه
دلم حکایت دارد، شگفتا که بیزبان سخن میگوید؟!
اتی موسم النیّروز و اخضرّت الرّبی
و راوق مر و النّدامی ترنّموا
موسم نوروز فرا رسید و
دشت و دمن سبز شد. باده صاف و زلال گردید و مستان به ترنم آمدند.
و یا من علا کلّ السّلاطین سطوه
ترنّم جزاک اللّه و الخیر تغنم
ای که
در شکوه برتر از شاهانی! پاداش تو با خدا، به ترنم در آی و نیکی را مغتنم
شمار!
بنوا عمّنا حبّوا علینا بجرعه
و للفضل اسباب بها یتوسّم
یاران (پسر عموها)!جرعهای به ما بنوشانید (به جرعهای مهربانی
کنید) که میشود با اسباب به فضل و بزرگی رسید.
شهور بها الاوطار تقضی من القضا
و فی شأننا عیش الرّبیع محّرم
ماههایی هست که
آرزومندان در آنها به آرزوی خود میرسند، امّا عیش و نوش بهار بر ما حرام
است!
لکلّ من الخّلان ذخر و نعمه
و للحافظ المسکین فقر و مغرم
همهٔ دوستان گنج و نعمتی دارند، حافظ بیچاره مستمند و زیاندیده
است.