حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۶۱

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>صباح جمعه بُد و سادس ربیع نخست</p></div>
<div class="m2"><p>که از دلم رخ آن ماهروی شد زائل</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>به سال هفتصد و شصت و چهار از هجرت</p></div>
<div class="m2"><p>چو آب گشت به‌من حل حکایت مشکل</p></div></div>
<div class="b" id="bn3"><div class="m1"><p>دریغ و درد و تأسف کجا دهد سودی</p></div>
<div class="m2"><p>کنون که عمر به بازیچه رفت بی‌حاصل</p></div></div>

دیوان حافظ، قاسم انوار و شمس مغربی به خط میر علی کاتب سلطانی نسخه‌برداری شده در سال ۹۲۷ قمری » تصویر 473

کهن‌ترین نسخهٔ دیوان حافظ از کتابخانهٔ نور عثمانیه ۸۰۱ هجری - تصویر ۳۹

شمارهٔ ۶۲

صباح جمعه بد و سادس ربیع نخست
که از دلم رخ آن ماهروی شد زایل
به سال هفتصد و شصت و چهار از هجرت
چو آب گشت به من حل حکایت مشکل
دریغ و درد و تأسف کجا دهد سودی
کنون که عمر به بازیچه رفت بی حاصل

شمارهٔ ۶۰

شمارهٔ ۶۱

صباح جمعه بُد و سادس ربیع نخست

که از دلم رخ آن ماهروی شد زائل

به سال هفتصد و شصت و چهار از هجرت

چو آب گشت به‌من حل حکایت مشکل

دریغ و درد و تأسف کجا دهد سودی

کنون که عمر به بازیچه رفت بی‌حاصل

شمارهٔ ۶۱

اطلاعات