غزل شمارهٔ ۱۸۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش لیلا توکل
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش شاپرک شیرازی
حاشیه ها
ترک ما سوی کسی نمینگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال
به نقل از شرح مرحوم حسینعلی هروی:
خواهی که بر نخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
رود در مصرع نخست به معنی رودخانه و در مصرع دوم به معنی فرزند است
=========================
گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی
ما نیستیم معتقد شیخ خود پسند
در برخی نسخهها چنین است:
گر طیره مینمایی و گر طعنه میزنی
مانیستیم معتقد شیخ خود پسند
طیره به معنای آشفته، عصبانی و طیره نمودن به معنای تحریک کردن به عصبانیت و غضبناک کردن
بازار شوق گرم شد آن .... کجاست؟
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
شمعقد : 5 نسخه (801، 813، 824، 843، 874) خانلری، عیوضی
سرو قد : 6 نسخه (819، 821، 823، 825، 827، 836، 862 و 1 نسخۀ بیتاریخ) قزوینی، خرمشاهی
شمعرخ : 4 نسخه (1 نسخۀ متأخّر: 857 و سه نسخۀ بیتاریخ) نیساری، سایه
غزل 173 مندرج در 40 نسخه است با وجود این دکتر نیساری جزو غزلها نیاورده لذا در "دفتر دگرسانیها در غزلیات حافظ" نیست. از این رو فقط ضبط نسخههای کهن و برخی نسخ دیگر را دارم. "شمعقد" شاذ و نایاب ولی تشبیهی جدید است که با "آتش روی" و گرمی "بازار شوق" تناسب دارد. "سرو قد" ضبط مختار نسخۀ رکن الدین همایون فرّخ به تاریخ مشکوک 805، رونوشتی از "لسان الغیب" نسخۀ فریدون میرزای تیموری مکتوب در قرن دهم (اصل نسخه مورخ 907 که اکنون گم شده است) و نسخهای به قلم وصال شیرازی است ولی بیارتباط با مضمون مصرع دوم است. "شمعرخ" نیز ضبط نسخ کهن و مهم نیست. ضبط مختار "شرح سودی"، یک رونوشت دیگر از "لسان الغیب" نسخۀ فریدون میرزای تیموری مکتوب در قرن دهم (اصل نسخه مورخ 907 که اکنون گم شده است) و نسخۀ علینقی شیرازی.
دو ضبط ضعیف دیگر:
ماهرخ : 1 نسخه (894)
سبزهقد : نسخۀ باباشاه اصفهانی مورخ 1012 هجری قمری
*************************************
*************************************
ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
پسته ی تو به معنای دهان تنگ است . خنده زده استهزا ،مسخره کردن وتحقیرکردنست . حدیث : قصه ، سرگذشت ، ای معشوقه ی من که دهان تنگ تو ارزش قندراازبین می برد.دهان تنگ توآنقدرشیرین است که قصه ی شیرینی قندرا بی ارزش ساخته وبه فراموشی سپرده است.آرزوی دیدن لبخند تو رادارم برای رضای خدا یک لبخند بزن.یک شکربخند باحدیث قند آرایه ی شیرین ومناسبی بوجودآورده است.معشوق اگر به اندازه ی یک دانه شکر (بسیاراندک)هم بخندد بازهم شیرینی وحدیث قندرا ازبین می برد.
بگشا پسته ی خندان وشکر ریرزی کن
خلق را ازدهن خویش میندازبه شک
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن می شود بلند
طوبی درختی ست در بهشت که گویندآنقدربلنداست که سایه آن تمام بهشت را فرا گرفته است
نیارد : قادرنبود،نتواند
قدوقامت تو آنقدر بلند است که طوبی با همه ی بلندی قدش درمقابله ومقایسه باتو کم می آورد.نمی تواند دم از بلندی قامت تو بزند. من هم اگر بخواهم از قدوقامت تو سخن بگویم وآن راتوصیف وتعریف کنم اطاله ی کلام پیدامی شودوسخن طولانی می گردد .
تو وطوبا وما وقامت یار فکرهرکس به قدرهمت اوست
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
رود درمصرع اول به معنی رودخانه و رود درمصرع دوم به معنی فرزند دلبند(پسر) ،
چنانچه می خواهی رودخون ازچشمانت جاری نگردد، به ادعای وفاداری فرزندان مردم دل مبند وتکیه مکن،زیرا به یقین او وفادارنخواهدماند وتو دل آزرده خواهی گشت.
ازآن دمی که زچشمم برفت رودعزیز
کناردامن من همچورودجیحون است
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
جلوه می نمایی: متجلّی می گردی ، خودنمایی می کنی ،
خطاب به شیخ وزاهد است:ای شیخ خود پسند ،هرچندکه جلوه گری کنی (ازخودبه حیله ونیرنگ،کرامات نشان دهی) وباتظاهروریاخودراپیش ماصالح وشایسته وانمودکنی ومارا فریب دهی. وهرچندکه به ما طعنه بزنی و مارابه گنهکاربودن متهم کنی، ما پیرو تونیستیم ونخواهیم بود.هرکاری انجام دهی ما به صالح بودن تو اعتقادی نداریم .
ماشیخ وواعظ کمترشناسیم
یاجام باده یاقصه کوتاه
ز آشفتگیّ حال من آگاه کی شود
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
چگونه می تواند پریشانی مرا دریابدوازآشفتگی ِ حال من آگاه گرددکسی که با دیدن گیسوی بلند یار دلش اسیر نمی گردد .
عقل اگرداندکه دل دربندزلفش چون خوشست
عاقلان دیوانه گردند ازپی زنجیرما
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
اشتیاق و آرزومندیِ من برایِ دیدار روی دوست فزونی یافت آن یار بلند قد کجاست تا جان خود را همچون سپند در آتش رویش بسوزانم . جانم را بلاگردانش کنم .
جان عشاق سپندِرخ خودمی دانست
وآتش چهره بدین کاربرافروخته بود
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو ؟! خدارا به خود مخند
وقتی یار ما به خنده وتبسم سخن می گوید، ای پسته تو کیستی؟ تو را بخدا ؛ دیگر تو لبخند نزن وادعامکن که آبروی خود را خواهی برد.
گرچه ازکبرسخن بامن درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد
حافظ ؛ چو ترک غمزه ی ترکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو ؟ خوارزم یا خجند
خوارزم : ناحیه ای در سفلای رود جیحون که مهد قوم آریا بوده است. خجند : قصبه ای بر کنار رود سیحون که آن را عروس دنیا خوانند ، امروزه شهری است بزرگ در ترکمنستان
حافظ تو که از غمزه (شیوه )ی ترکان (زیبارویان) پرهیز نمی کنی و دل نمی کنی،دانی جایگاه تو کجاست ؟توبایددر خوارزم و خجند که سرزمین ترکان زیباروی است مسکن گزینی.
اگرچه مرغ زیرک بودحافظ درهواداری
به تیرغمزه صیدش کردچشم آن کمان ابرو
بیت یکی مانده به آخر: جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
تو دیگه این وسط چی می گی ای پسته؟ تو رو خدا الکی برای خودت دهنتو باز نکن (نخند)
یا تعبیر دیگر: تو رو خدا خودتو مسخره ی عام و خاص نکن (جماعتو به خودت نخندون)
تعبیر دوم البته تعبیر دقیقی نیست از مصراع. اما جالب به نظرم آمد.
در درک معنای رود در مصرع دوم این بیت:
«خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند»
میتوان رود را به معنای فرزند گرفت چرا که حافظ در بیت دیگری نظیر این تعبیر را بهکار برده است:
«میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگر گوشه مردم دادم»
در این بیت نیز خون گریستن را حاصل دل دادن و به شاهدی گرفتن کس و دلبند مردم میداند.
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست؟..
بازار شوق که همیشه گرمه! سرو قدی هم در کار نیست!!
******************************
شرح غزل شماره 180 حافظ
******************************
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
(مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
******************************
1- ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
***
معانی لغات:
شکر خندیدن . [ ش َ ک َ خ َ دی دَ ] (مص مرکب ) خنده ٔ شیرین وشکرین کردن . به لطف و دلکشی متبسم شدن : رخی از آفتاب اندوه کش ترشکر خندیدنی از صبح خوشتر. نظامی .و رجوع به شکرخندی و شکرخند و شکرخنده شود.
******
معنی معمول: ای دلبری که لب خندان تو،بر داستان شیرینی قند به تمسخر خنده میزند،آرزومند خندهیتو هستم،به خاطر خدا یک شکر بخند! پسته،استعاره از دهان یار است به اعتبار این که پستهی بازرا پستهی خندان میگویند.حدیث قند،یعنی حدیث و داستان شیرین بودن قند،داستانی کهمیخواهد شیرین بودن قند را بازگو و اثبات کند.خندیدن به اندازهی یک شکر،کاربرد وابستهیعددی ویژهای است که بعدها در شعر سبک هندی،مخصوصا غزل بیدل دهلوی رواج و گسترشیافت مانند:صد دشت مجنون،صد کوه فرهاد.
**********************************
2- طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند
******
معنی معمول: درخت بهشتی طوبی با همه موزونی خود نمیتواند در برابر قامت زیبای تو خودنمایی و جلوهگری کند،از این داستان بگذرم که سخن به درازا میکشد
**********************************
3- خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
***
معانی لغات:
رود : اینجادر مصرع دوم بمعنی فرزند و بمعنی آب جاری در کانال طبیعی (رودخانه) در مصرع اول
رود خون و رود در مصرع دوم جناس تام هستند.
****
معنی معمول: اگر میخواهی اشک خونین-مانند رود-از چشمانت جاری نشود،به وفاداری فرزند مردم دل نبند.
**********************************
4- گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
***
معانی لغات:
جلوه گری :خود نمایی
****
معنی معمول: چه جلوهگری کنی و چه طعنه و سرزنش روا داری،ما به زاهد خودپسند و خودبین اعتقادی نداریم. یعنی عکس العمل تو تأثیری در اعتقاد ما ندارد .
**********************************
5- ز آشفتگی حال من آگاه کی شود
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
***
معانی لغات:
کمند :اینجا اشاره به زلف یار است و با آشفتگی در بیت اول تناسب دارد.
****
معنی معمول: کسی که دلش گرفتار کمند عشق (زلف یار ) نشده،پریشانی حال مرا چگونه در مییابد؟
**********************************
6- بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
****
معنی معمول: بازار اشتیاق و محبت گرم است.آن دلبر سرو قد کجاست تا من جان خود را-مانند سپندی که در آتش میسوزد-فدای چهرهی زیبا و آتشگون او کنم؟ یعنی در این بازار گرم محبت،ممکن استکسی به چهرهی زیبا و قد سروگون او چشم زخمی بزند و بنابراین باید سپندی بر آتش افکند و منحاضرم که جانم را سپند روی او کنم.در مصراع دوم چهرهی معشوق را به آتش مانند کرده است.بنابراین جان را سپند روی آتشین کردن،یعنی جان را فدای روی معشوق کردن.
**********************************
7- جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند
***
معنی معمول: ای پستهی خندان،جایی که یار ما لبخند شیرین میزند،تو کیستی؟به خاطر خدا مخند،که به خود میخندی! به خود خندیدن،به کنایه یعنی:خود را مسخره کردن یا مورد مضحکه قرار دادن.
**********************************
8- حافظ چو ترک غمزه ترکان نمیکنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند
***
معنی معمول:
ای حافظ توکه نازوغمزهی ترکان را رها نمیکنی(دل بستهی غمزهی ترکان هستی )میدانی جایت کجاست؟شهر خوارزم یا خجند! شهرهای خوارزم و خجند،از شهرهای معروفترکستان بوده،که به داشتن خوبرویان معروف بوده است.کلمهی ترکان در این بیت،ایهام دارد: 1 -زیبارویان، 2 -مردم ترک نژاد.در عین حال،هر دو معنی در این جا منظور نظر تواند بود.میگوید:تو کهدلبستهی غمزهی ترکان زیبارو هستی،جایت خوارزم یا خجند است
**********************************
تهیه تدوین:جاوید مدرس (رافض)
معنی بیت اول تا سوم یا هر کدومش بنویسین
نیاز دارم واسه مدرسه تا امشب
معنی شده نه یک بار چند بار
کلاس فردا برگزار نمیشود معلم خسته تر از پراید است.
بگو تفسیر عرفانی میخواهم تا یک لشکر عارف مشدی قلم و قمه را از غلاف دل برکشند.
فال هم داریم با ابجد و ایستگاه صلواتی
شنبه آرایه هاش رو میخوام لطفا بنویسین برام
نسخه قزوینی واقعا نسبت به سایه و خانلری و آقای قمشه ای خیلی ضعیف تره،، بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست،،، سرو قد اشتباست،، چون جان بر روی آتش رو میخواد سپند بشه و اینکه گرما و شوق و گرمی ربطی به سرو نداره،، سرو برای بالا بلندی و،،، است،، بازار شوق گرم شد آن شمع قد (یا شمع رخ در بعضی نسخه ها) درست تر و منطقی تر و متناسب تر به نظر میرسد،،، و گر طیره می نمایی و گر طعنه میزنی از لحاظ آوایی و ارتباط خیلی درست تر از جلوه می نمایی و طعنه میزنی هست،، البته خب نسخه قزوینی نسخه ای هست که اکثر خوانش ها از روی اون انجام شده،، ولی خانلری نشر خوارزمی و حافظ به سعی سایه، ازش به مراتب بهتر و قوی ترن
این غزل را "در سکوت" بشنوید
محبوبم! دهان چون پستهات(نمکین و تنگ)داستان شیرینی قند را برچیده است.مشتاق آن شیرینیام، به خاطر خدا یک شکر( واحد اندازه گیری نظیر یک کوچه راه در شعر صائب)بخند!
۲-درخت بهشت هم نمیتواند در برابر قامت زیبایت سخنی و ادعایی بکند، ازین حکایت بگذریم که تفصیلش به درازا میکشد.
۳- اگر میخواهی از چشمانت اشک خونین جاری نشود، دل در عشق فرزند مردم نبند!
۴- ای رقیب! اگر به خود مینازی یا سرزنش عشقمان را میکنی، ما به شیخ خودپسند باوری نداریم(خانلری: طیره مینمایی- مرد خودپسند)
۵- آنکه اسیر کمند عشق نشده از آشفتگیام کی آگاه خواهد شد؟!
۶- اکنون بازار شوقم به معشوق گرم شده، آن قامتموزون کجاست، تا جانم را بر آتش چهرهاش سپند کنم.
۷-آنجا که شیرین دهن من خندههای شیرین آغازد، ای پسته، تو که هستی! به خاطر خدا به خودت نخند!( این بیت در خانلری نیست)
۸- حافظ، حال که از غمزه زیبایی ترکان دل نمیکنی، جای تو در خوارزم(خیوه:سرزمینی بزرگ در ازبکستان و ترکمنستان، در کنار دریاچه آرال) یا خجند( دومین شهر بزرگ تاجیکستان)است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح