گنجور

شمارهٔ ۸۱

دلم در سینه چون ساغر بجوش است
بیا ساقی که مینا در خروش است
ز خون ماست یا خون حریفان
که لعلش باده رنگ و باده نوش است
هجوم آور شد آنسان لشکر غم
که می نیز از حبابش درع پوش است
ز پند حضرت پیر خرابات
هنوزم این حدیث اندر بگوش است
که زیر چرخ جای عافیت نیست
وگر باشد بکوی میفروش است
ببین آئین درویشی ز ساغر
که سر تا پا دهان دائم خموش است
ز بانگ قهقهه مینا توان یافت
که میخانه پر از بانگ سروش است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.