گنجور

شمارهٔ ۴۸

ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست
زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست
تو میروی بمسجد و من سوی میفروش
ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست
گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب
عذب است اگر عذاب کند حق، عذاب نیست
من سالها بمسجد و میخانه بوده ام
جز در سرای پیر مغان، فتح باب نیست
تا چند بیم میدهی از دوزخ و عقاب
افزون ز صحبت تو بدوزخ عقاب نیست
آن مژده ای که عقده ای از دل گشایدت
جز بانگ چنگ و نغمه ساز و رباب نیست
از ما و شیخ فصل خصومت کجا شود
زیرا که گوش شیخ بفصل الخطاب نیست
من دفتر و و کتاب بسی درس گفته ام
این علم، علم دفتر و بحث و کتاب نیست
از ما حساب کار چه جوئی، تو شیخ شهر!
امروز اگر بزعم تو روز حساب نیست
درویشرا نصیبه بجز نیستی کجاست؟
از ما مجو زکوه که ما را نصاب نیست
ننهاده شه بملک خرابات باج و خرج
آری خراج در خور شهر خراب نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست
زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست
هوش مصنوعی: ما از اینکه در شهر، سوال و جواب کنیم، بی‌نیازیم چون در میان ما، حساب و کتابی وجود ندارد.
تو میروی بمسجد و من سوی میفروش
ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست
هوش مصنوعی: تو به مسجد می‌روی و من به سمت می‌فروشی می‌روم. ای نور چشمم، جای گله و شکایت نیست.
گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب
عذب است اگر عذاب کند حق، عذاب نیست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که اگر خداوند بخواهد تو را تنبیه کند، نوشیدن شراب با طعم خوش نیز می‌تواند عذاب به حساب آید. اما اگر خداوند عذابی بکند، آن عذاب واقعاً عذاب نخواهد بود.
من سالها بمسجد و میخانه بوده ام
جز در سرای پیر مغان، فتح باب نیست
هوش مصنوعی: سال‌ها در مسجد و میخانه بوده‌ام، اما در خانه پیر مغان (عارف) هیچ در و ورودی وجود ندارد، یعنی به اینجا راهی نیست.
تا چند بیم میدهی از دوزخ و عقاب
افزون ز صحبت تو بدوزخ عقاب نیست
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر می‌خواهی با حرف‌های خود به من ترس از آتش جهنم و عذاب بدهی؟ صحبت با تو برای من از هر عذابی بدتر است.
آن مژده ای که عقده ای از دل گشایدت
جز بانگ چنگ و نغمه ساز و رباب نیست
هوش مصنوعی: آن خبری که می‌تواند غم‌واندوهت را از بین ببرد، تنها از صدای چنگ و نغمه ساز و رباب به دست می‌آید.
از ما و شیخ فصل خصومت کجا شود
زیرا که گوش شیخ بفصل الخطاب نیست
هوش مصنوعی: ما و شیخ در مورد اختلافاتمان کجا می‌توانیم به نتیجه برسیم، چون شیخ به حقایق و دلایل درست گوش نمی‌دهد.
من دفتر و و کتاب بسی درس گفته ام
این علم، علم دفتر و بحث و کتاب نیست
هوش مصنوعی: من کتاب و دفتر زیادی درسی را مطالعه کرده‌ام، اما این دانش تنها محدود به اطلاعات موجود در کتاب‌ها و بحث‌ها نیست.
از ما حساب کار چه جوئی، تو شیخ شهر!
امروز اگر بزعم تو روز حساب نیست
هوش مصنوعی: ای شیخ شهر! چه نیازی به حساب و کتاب با ما داری؟ امروز اگر از نظر تو روزی برای حسابرسی نیست، پس چرا به ما اهمیت می‌دهی؟
درویشرا نصیبه بجز نیستی کجاست؟
از ما مجو زکوه که ما را نصاب نیست
هوش مصنوعی: درویشان تنها نصیبشان نیستی است، پس از ما چیزی نخواهید زیرا ما هم چیزی نداریم.
ننهاده شه بملک خرابات باج و خرج
آری خراج در خور شهر خراب نیست
هوش مصنوعی: شاه در شهر خرابات هیچ باجی نمی‌گیرد و هزینه‌ای هم از آنجا نمی‌خواهد، زیرا مالیات اینجا به اندازه‌ای نیست که به شهر خراب شده تعلق بگیرد.