گنجور

شمارهٔ ۵۶

کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟
به جز شمعم که گاهی بر سر بالین شود پیدا
به گوش منصفان کافی بود صاحب طبیعت را
اگر در صد غزل یک مصرع رنگین شود پیدا
قیامت باشد آن روزی که خورشید و نگار من
ز یک سو آن شود طالع ز یک سو این شود پیدا
اگر از تیشه فرهاد کس آیینه‌ای سازد
عجب دارم در آن جز صورت شیرین شود پیدا
پریشان زلف و می در دست و مژگان بر سر شوخی
که را ماند به جا دین چون به این آیین شود پیدا؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟
به جز شمعم که گاهی بر سر بالین شود پیدا
هوش مصنوعی: در تنهایی‌ام، جایی نیست که یک دوست قدیمی پیدا شود. جز شمعی که بعضی وقت‌ها در کنارم روشن می‌شود.
به گوش منصفان کافی بود صاحب طبیعت را
اگر در صد غزل یک مصرع رنگین شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر تنها یک مصرع از صد غزل شاعر به خوبی و زیبایی نمایان گردد، برای قضاوت عادلانه درباره‌ی او کافی است که طبیعت و استعدادش را بشناسند.
قیامت باشد آن روزی که خورشید و نگار من
ز یک سو آن شود طالع ز یک سو این شود پیدا
هوش مصنوعی: روز قیامت، آن زمانی است که خورشید و معشوقه من از یک سمت پدیدار شوند و از سمتی دیگر، راز و حقیقت روشن شود.
اگر از تیشه فرهاد کس آیینه‌ای سازد
عجب دارم در آن جز صورت شیرین شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر کسی از تیشه فرهاد، که نماد سختی‌کشیدن و تلاش است، آیینه‌ای بسازد، جای تعجبی ندارد اگر در آن فقط چهره‌ای خوشایند و زیبا نمایان شود.
پریشان زلف و می در دست و مژگان بر سر شوخی
که را ماند به جا دین چون به این آیین شود پیدا؟
هوش مصنوعی: موی پریشان و می در دست و مژگان عاشقانه، این نشان‌دهنده‌ی زندگی شاد و پرشور است. در این حالتی که عشق و خوشی وجود دارد، آیا هنوز کسی باقی می‌ماند که اصول و ایمان خود را حفظ کند؟