گنجور

بخش ۹۱ - پیدا کردن عجب و آفت آن

بدان که عجب از کارهای مذموم است و رسول(ص) گفت، «سه چیز مهلک است: بخل و هوا و عجب» و گفت، «اگر معصیت نکنید ترسم بر شما از چیزی که بتر است از گناه و معصیت و آن عجب است». و عایشه رضی الله عنه را گفتند، «مرد کی بدکردار باشد؟» گفت، «چون پندارد که نیکو کردار است و آن پندار عجب بود». ابن مسعود همی گوید رحمهم الله، «هلاک مرد اندر دو چیزی است: عجب و نومیدی». و از این سبب گفته اند که نومید اندر طلب سست بود. و معجب همچنین که پندارد که خود بی نیاز است از طلب.

و مطرف گوید، «همه شب بخسبم و بامداد شکسته و ترسان برخیزم و دوست تر دارم از آن که همه شب نماز کنم و بامداد تکبر و عجب کنم». و بشر بن منصور یکروز نماز بامداد دراز همی کرد. یکی به تعجب اندر عبادت وی نگریست. چون سلام باز داد گفت، «یا جوانمرد! تعجب مکن که ابلیس مدتهای دراز عبادت همی کرد و خاتمت وی دانی که چه بود».

و بدان که از عجب آفتها تولد کند. یکی کبر بود که خود را از دیگران بهتر داند و دیگر آن که گناهان خود را با یاد نیاورد و آنچه با یاد آورد به تدارک آن مشغول نشود و پندارد که خود آمرزیده است و اندر عبادت شکرگوی نباشد و پندارد که خود از آن بی نیاز است. و آفت عبادت خود بنداند و طلب نکند و پندارد که خود بی آفت است و هراس از دل وی بشود و از مکر حق تعالی ایمن بود و خویشتن را به نزد حق تعالی محلی شناسد به عبادتی که آن خود نعمت حق تعالی است بر وی و بر خویشتن ثنا گوید و تزکیت کند. چون به علم خویش معجب بود از کسی سوال نکند و اگر با وی به خلاف رای وی چیزی گویند نشنود و ناقص ماند و نصیحت کس نشنود.

بخش ۹۰ - علاج به تفصیل: اما علاج به تفصیل آن است که نگاه کند تا تکبر چه می کند؟ اگر به سبب نسب همی کند، باید که نسب خویش بداند که حق تعالی بیان کرده است و گفته، «و بدا خلق الانسان من طین، ثم جعل من سلاله من ما مهین» گفت، «اصل تو از خاک است و نسب از نطفه، پس نطفه پدر است و خاک جد». و از این دو خوارتر نیست. اگر گویی آخر پدر اندر میان است، میان تو پدر تو نطفه و علقه و مضغه و بسیاری رسواییهاست. چرا اندر این ننگری؟ و عجبتر آن که پدرت اگر خاک بیختی یا حجامی کردی تو از وی ننگ داشتی که او دست به خاک و خون کرده است و تو خود از خاک و خونی چرا فخر همی کنی؟بخش ۹۲ - حقیقت عجب و ادلال: بدان که هر که را حق تعالی نعمتی داد چون علم و توفیق عبادت و غیر آن و از زوال آن هراسان بود و همی ترسد که از وی بازستانند، این معجب نبود و اگر ترسان نباشد و بدان شاد بود از آن وجه که نعمت و عطیت حق تعالی است نه از آن وجه که صفت وی است، هم معجب نباشد اما اگر شاد بدان بود که صفت وی است و از آن غافل ماند که این نعمت حق تعالی است و از هراس آن خالی بود، این شادی بدین صفت عجب باشد، و اگر باز آن به هم خود را حقی داند بر خدای تعالی، و این عبادت خویش خدمتی پسندیده داند، این را ادلال گویند که خود را دالتی همی داند و چون کسی را چیزی دهد و آن عظیم بود اندر دل وی، معجب بود و اگر با آن به هم از وی خدمت و مکافات بیوسد ادلال این بود. و رسول(ص) گفت که «نماز کسی که بدان دالت کند از سر وی برنگذرد»، و گفت، «اگر همی خندی و به تقصیر خویش مقری، بهتر از آن که همی گریی و آن کاری دانی».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که عجب از کارهای مذموم است و رسول(ص) گفت، «سه چیز مهلک است: بخل و هوا و عجب» و گفت، «اگر معصیت نکنید ترسم بر شما از چیزی که بتر است از گناه و معصیت و آن عجب است». و عایشه رضی الله عنه را گفتند، «مرد کی بدکردار باشد؟» گفت، «چون پندارد که نیکو کردار است و آن پندار عجب بود». ابن مسعود همی گوید رحمهم الله، «هلاک مرد اندر دو چیزی است: عجب و نومیدی». و از این سبب گفته اند که نومید اندر طلب سست بود. و معجب همچنین که پندارد که خود بی نیاز است از طلب.
هوش مصنوعی: عجب یکی از ویژگی‌های ناپسند است. پیامبر(ص) فرمودند که سه چیز انسان را به هلاکت می‌کشد: بخل، هوای نفس و عجب. همچنین فرمودند که اگر شما مرتکب گناه نشوید، نگران چیزی باشید که بلکه بدتر از گناه است و آن عجب است. عایشه(رض) در پاسخ به این سوال که مرد بدکردار کیست، فرمودند که مرد بدکردار کسی است که فکر کند نیکوکار است و این فکر همان عجب است. ابن مسعود نیز می‌فرماید که هلاکت انسان در دو چیز است: عجب و ناامیدی. به همین دلیل گفته‌اند کسی که ناامید است، در جستجوی حق سست خواهد بود. همچنین کسی که به خود می‌گوید نیازی به جستجو ندارد، نیز گرفتار عجب است.
و مطرف گوید، «همه شب بخسبم و بامداد شکسته و ترسان برخیزم و دوست تر دارم از آن که همه شب نماز کنم و بامداد تکبر و عجب کنم». و بشر بن منصور یکروز نماز بامداد دراز همی کرد. یکی به تعجب اندر عبادت وی نگریست. چون سلام باز داد گفت، «یا جوانمرد! تعجب مکن که ابلیس مدتهای دراز عبادت همی کرد و خاتمت وی دانی که چه بود».
هوش مصنوعی: شخصی بیان می‌کند که تمام شب را می‌خوابد و صبح که بیدار می‌شود، احساس ناامنی و ترس دارد، اما این را بیشتر از این دوست دارد که تمام شب را عبادت کند و صبح دچار تکبر و خودبزرگ‌بینی شود. در یک روز، بشر بن منصور در حال نشستن برای نماز صبح بود و فردی به عبادت او با تعجب نگاه می‌کرد. هنگام سلام دادن به او، گفت: «ای جوانمرد! تعجب نکن، زیرا ابلیس هم مدت‌های طولانی عبادت می‌کرد و می‌دانی که پایان کار او چه شد».
و بدان که از عجب آفتها تولد کند. یکی کبر بود که خود را از دیگران بهتر داند و دیگر آن که گناهان خود را با یاد نیاورد و آنچه با یاد آورد به تدارک آن مشغول نشود و پندارد که خود آمرزیده است و اندر عبادت شکرگوی نباشد و پندارد که خود از آن بی نیاز است. و آفت عبادت خود بنداند و طلب نکند و پندارد که خود بی آفت است و هراس از دل وی بشود و از مکر حق تعالی ایمن بود و خویشتن را به نزد حق تعالی محلی شناسد به عبادتی که آن خود نعمت حق تعالی است بر وی و بر خویشتن ثنا گوید و تزکیت کند. چون به علم خویش معجب بود از کسی سوال نکند و اگر با وی به خلاف رای وی چیزی گویند نشنود و ناقص ماند و نصیحت کس نشنود.
هوش مصنوعی: بدان که یکی از خطرات بزرگ، عجب و خودپسندی است. فردی که به خود می‌بالد و خود را از دیگران بهتر می‌داند، دچار کبر می‌شود. او همچنین ممکن است از گناهان خود غافل باشد و هرگاه آنها را به یاد بیاورد، هیچ تلاشی برای جبران انجام ندهد و در عین حال خود را آمرزیده فرض کند. چنین فردی ممکن است در عبادت شکرگزاری نداشته باشد و فکر کند که به آن نیاز ندارد. این عجب او را از عبادت و درخواست کمک باز می‌دارد و خود را در امان از سختی‌ها تصور می‌کند. او ممکن است به عبادت خود مغرور شود و فراموش کند که این نیز از نعمت‌های خداست. او تنها به خود می‌بالد و از دیگران در مورد رفتارهایش سؤال نمی‌کند. اگر کسی نظر مخالفی به او بدهد، به آن توجه نمی‌کند و در نتیجه ناقص می‌ماند و نصیحت دیگران را نمی‌پذیرد.