گنجور

بخش ۲۶ - فصل (حیلت پسندیده و ناپسندیده در دروغ گفتن)

بدان که چون بزرگان را حاجت افتاده است به دروغ، حیلت کرده اند و به الفاظ راست طلب کرده اند، چنان که آن کس چیزی دیگر فهم کند که مقصود بود و آن را معاریض گویند چنان که مطرف اندر پیش امیری شد. وی گفت، «چرا کمتر همی آیی؟» گفت، «تا از نزدیک امیر شده ام پهلو از زمین برنگرفته ام، الا آنچه حق تعالی نیرو داده است تا وی پندارد که بیمار بوده است» و آن سخن راست بود. و شعبی را چون کسی طلب کردی بر در سرای، کنیزک را گفتی تا دایره ای بکشیدی و آن کنیزک پای اندر میان نهادی و گفتی که اندر اینجا نیست و یا گفتی که اندر مسجد طلب کن. و معاذ چون از عمل بازآمدی زن وی را گفتی، «چندین همل بکردی، ما را چه آوردی؟» گفتی، «نگاهبانی با من بود. هیچ چیز نتوانستم آوردن» یعنی حق تعالی و زن پنداشتی که با وی عمر مشرفی فرستاده بود. آن زن به خانه عمر شد و عتاب کرد که معاذ امین بود به نزد رسول (ص) و به نزدیک ابوبکر چرا با وی مشرف فرستادی؟ عمر معاذ را بخواند و قصه پرسید. چون بگفت بخندید و چیزی به وی داد تا به آن زن دهد.

و بدان که این نیز آن وقت روا بود که حاجت باشد. چون حاجت نبود مردمان را اندر غلط افکندن روا نبود، اگرچه لفظ راست باشد.

عبدالله بن عتبه رحمه الله علیه همی گوید، با پدر به هم اندر نزدیک عمر عبدالعزیز شدم. چون بیرون آمدم جامه ای نیکو داشتم. مردمان گفتند که خلعت امیرالمومنین است. گفتم حق تعالی امیرالمومنین را جزای خیر دهاد. پدر مرا گفت، «زینهار، ای پسر دروغ مگو مانند دروغ نیز مگو». یعنی این مانند دروغ است، اما به غرض این اندک مباح شود چون طیبت کردن و دل کسی خوش کردن. چنان که رسول(ص) گفت، پیرزن اندر بهشت نشود و تو را بر بچه شتر نشانم و اندر چشم شوهر تو سپیدی است اما اگر اندر وی ضرری باشد روا نبود، چنان که کسی را اندر جوال کند چنان که گوید زنی اندر تو رغبت کرده است تا وی دل بر آن بنهد و امثال آن.

اما اگر ضرری نبود و برای مزاح دروغی بگوید به درجه معصیت نرسد، ولیکن از درجه کمال ایمان بیفتد که رسول(ص) همی گوید، «ایمان مردم را تمام نشود تا آنگاه که خلق را آن پسندد که خود را و از مزاح دروغ دست بدارد»، از این جنس باشد آن که بسیاری گویند برای دلخوشی صدبار تو را طلب کردم و به خانه آمدم. این به درجه حرامی نرسد که داند که از این تقدیر عدد نباشد، اما اگر بسیار طلب نکرده باشد دروغ بود. و این که عادت بود که گویند که چیزی بخور، گوید نمی بایدم. این نشاید چون شهوت اندر وی بود.

و رسول(ص) قدحی شیر با زنان داد شب عروسی عایشه رضی الله عنه گفتند، «ما را همی نباید». گفت، «دروغ و گرسنگی به هم جمع مکنید». گفتند، «یا رسول الله این مقدار دروغ بود و دورغ نویسند؟» گفت، «دروغکی نویسند که دروغکی است».

سعید بن مسیب را درد چشم بود و چیزی در گوشه چشم وی گرد آمده بود. گفتند، «اگر پاک کنی چه باشد؟» گفت، «طبیب را گفته ام که دست فراچشم نکنم. آنگاه دروغ گفته باشم». عیسی (ع) همی گوید، «از کبایر یکی آن است که حق تعالی را خواند به دروغ که خدای داند که چنین است و نه چنان باشد». و رسول(ص) گفته است که هر که بر خواب دروغ گوید وی اندر قیامت تکلیف کنند تا گره بر دانه جو زند و نتواند.

آفت دوازدهم (غیبت است)

و این نیز بر زبان غالب است و هیچ کس الا ماشاالله از این خلاص نیابد و وبال عظیم است. و حق تعالی این را در قرآن مانند همی کند به کسی که گوشت برادر مرده بخورد. و رسول(ص) گفت، «دور باشید از غیبت که غیبت از زنا بدتر است که توبه از زنا بپذیرند و از غیبت فرانپذیرند تا آن کس بحل نکند» و گفت، «شب معراج به قومی بگذشتم که گوشت از روی خویش به ناخن فرود می آوردند. گفتم اینان که اند؟ گفتند، «آنانند که غیبت کنند مردمان را».

سلیمان جابر رحمهم الله می گوید، «رسول را گفتم مرا چیزی بیاموز که مرا دست گیرد. گفت کار خیر حقیر مدار اگر همه آن بود که از دلو خویش آب فراکوزه کسی کنی و یا برادر مسلمان پیشانی گشاده دار و چون از پیش تو برخیزد غیبت مکن». و حق تعالی به موسی (ع) وحی فرستاد که هر که غیبت کرد و توبه نکرد و بمیرد، اولین کسی باشد اندر دوزخ شود و هر که توبه کرد و بمیرد بازپسین کسی باشد که اندر بهشت شود». و جابر همی گوید، «با رسول خدا اندر سفر بودیم. بر دو گور بگذشت. گفت این هر دو اندر عذابند یکی برای غیبت و یکی آن که جامه از بشنج بول نگاه نداشتی آنگاه چوبی تر به دو پاره کرد و به سر گور ایشان به زمین فرو برد و گفت تا این خشک نشود عذاب ایشان سبکتر بود».

و چون مردی اقرار داد به زنا او را سنگسار فرمود. یکی گفت دیگری را که چنان که سنگ را نشانند وی را بنشاندند. پس رسول(ص) به مرداری بگذشت گفت، «بخورید این مردار را». گفتند، «مردار چگونه خوریم؟» گفت،«آنچه از گوشت آن برادر می خورید بتر از این است و گنده تر از این است در معصیت» و صحابه به روی گشاده یکدیگر را دیدند و غیبت یکدیگر نکردندی و این از فاضلترین عبادات دانستندی و خلاف این از نفاق شمردندی.

و قتاده رحمهم الله همی گوید، «عذاب قبر سه قسم است، یک ثلث آن از غیبت است و یم ثلث آن سخن چیدن و یک ثلث جامه از بول نگاه نداشتن» و عیسی (ع) با حواریان بر سگی مردار بگذشت گفتند، «این گنده چیزی است!» عیسی(ع) گفت، «آن سپیدی دندان وی سخت نیکو چیزی است» ایشان را بیاموخت که از هر چه بینند آن گویند که نیکوتر است. خوکی بر عیسی(ع) بگذشت. گفت، «برو به سلامت». گفتند، «یا روح الله! خوک را هم چنین می گویی؟» گفت، «زبان خود را خو فرا نکنم جز فراخیر». و علی بن الحسین رضی الله عنه یکی را دید که غیبت همی کرد. گفت، «خاموش که این نان خورش سگان دوزخ است».

بخش ۲۵ - فصل (دروغ مصلحت آمیز): بدان که دروغ از آن حرام است که در دل اثر کند و صورت دل کدر و تاریک کند، ولیکن اگر بدان حاجت افتد و بر قصد مصلحت گوید و آن را کاره بود، حرام نبود. برای آن که چون کاره باشد دل از وی اثر نپذیرد و چون بر قصد خیر گوید دل تاریک نشود. و شک نیست که چون مسلمانی از ظالمی بگریزد نشاید که راست بگوید که کجاست، بلکه دروغ اینجا واجب بود.بخش ۲۷ - فصل (گونه های غیبت): بدان که غیبت آن بود که حدیث کسی کنی اندر غیبت وی که اگر بشنود وی را کراهیت آید اگرچه راست گفته باشی و اگر دروغ گفته باشی آن را زور و بهتان گویند و هرچه به نقصان کسی بازگردد و آن گویی غیبت است، اگرچه اندر نسبت و جامه و اندر ستور اندر سرای و اندر کردار وی گویی، اما آنچه در تن گویی، چنان که گویی دراز است و سیاه است و در نسب چنان که گویی که وی هندوبچه است و حمامی بچه است و جولاهه بچه است و در خلق گویی بدخوی و متکبر و دراز زبان و بددل و عاجز و امثال این و اندر فعل گویی دزد است و خائن و بی نماز و رکوع و سجود تمام نکند. و قرآن خطا خواند و جامه پاک ندارد و زکوه ندهد و حرام خورد و زبان نگاه ندارد و بسیار خورد و بسیار خسبد و نه به جای خویش نشیند و اندر جامه ای که وی دارد گویی آستین فراخ و دراز دامن است و شوخکن جامه است و اندر جمله رسول (ص) گفت، «هرچه گویند که کسی را کراهیت آید و چون بشنود، آن غیبت است اگرچه راست است».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که چون بزرگان را حاجت افتاده است به دروغ، حیلت کرده اند و به الفاظ راست طلب کرده اند، چنان که آن کس چیزی دیگر فهم کند که مقصود بود و آن را معاریض گویند چنان که مطرف اندر پیش امیری شد. وی گفت، «چرا کمتر همی آیی؟» گفت، «تا از نزدیک امیر شده ام پهلو از زمین برنگرفته ام، الا آنچه حق تعالی نیرو داده است تا وی پندارد که بیمار بوده است» و آن سخن راست بود. و شعبی را چون کسی طلب کردی بر در سرای، کنیزک را گفتی تا دایره ای بکشیدی و آن کنیزک پای اندر میان نهادی و گفتی که اندر اینجا نیست و یا گفتی که اندر مسجد طلب کن. و معاذ چون از عمل بازآمدی زن وی را گفتی، «چندین همل بکردی، ما را چه آوردی؟» گفتی، «نگاهبانی با من بود. هیچ چیز نتوانستم آوردن» یعنی حق تعالی و زن پنداشتی که با وی عمر مشرفی فرستاده بود. آن زن به خانه عمر شد و عتاب کرد که معاذ امین بود به نزد رسول (ص) و به نزدیک ابوبکر چرا با وی مشرف فرستادی؟ عمر معاذ را بخواند و قصه پرسید. چون بگفت بخندید و چیزی به وی داد تا به آن زن دهد.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی بزرگان به نیازی دچار می‌شوند، گاهی به دروغ متوسل می‌شوند و با کلمات راستین منظور دیگری را می‌فهمانند. این کار را معاریض می‌نامند. به عنوان مثال، شخصی به امیری نزدیک شد و گفت: «چرا کمتر پیش من می‌آیی؟» طرف پاسخ داد: «من از زمانی که به نزد تو آمده‌ام از زمین پا برنداشته‌ام، جز به اندازه‌ای که خداوند به من توان داده تا تو فکر کنی بیمار هستم» که این نیز حقیقت داشت. در مورد شعبی، وقتی کسی را در دم در می‌خواست، به کنیزکی گفت که دایره‌ای بکش و او پایش را در وسط دایره قرار دهد و به این ترتیب بگوید که شخص در اینجا نیست. همچنین وقتی معاذ از کار خود برگشت، همسرش از او پرسید: «چندین بار دور زدی، چه چیزی برای ما آوردی؟» و او پاسخ داد: «نگهبانی با من بود و نتوانستم چیزی بیاورم» و در واقع منظورش خداوند بود و همسرش فکر کرد که او با عمر در جلسه‌ای بوده است. او به عمر گفت که معاذ نزد رسول خدا (ص) و ابوبکر امین بوده، پس چرا او را با عمر فرستادی؟ عمر معاذ را فراخواند و از ماجرا پرسید و وقتی معاذ داستان را گفت، خندید و به او چیزی داد تا به همسرش بدهد.
و بدان که این نیز آن وقت روا بود که حاجت باشد. چون حاجت نبود مردمان را اندر غلط افکندن روا نبود، اگرچه لفظ راست باشد.
هوش مصنوعی: باید بدانید که این فقط در زمان‌هایی که نیاز باشد، درست است. زمانی که نیازی وجود نداشته باشد، فریب دادن مردم جایز نیست، حتی اگر حرف درست باشد.
عبدالله بن عتبه رحمه الله علیه همی گوید، با پدر به هم اندر نزدیک عمر عبدالعزیز شدم. چون بیرون آمدم جامه ای نیکو داشتم. مردمان گفتند که خلعت امیرالمومنین است. گفتم حق تعالی امیرالمومنین را جزای خیر دهاد. پدر مرا گفت، «زینهار، ای پسر دروغ مگو مانند دروغ نیز مگو». یعنی این مانند دروغ است، اما به غرض این اندک مباح شود چون طیبت کردن و دل کسی خوش کردن. چنان که رسول(ص) گفت، پیرزن اندر بهشت نشود و تو را بر بچه شتر نشانم و اندر چشم شوهر تو سپیدی است اما اگر اندر وی ضرری باشد روا نبود، چنان که کسی را اندر جوال کند چنان که گوید زنی اندر تو رغبت کرده است تا وی دل بر آن بنهد و امثال آن.
هوش مصنوعی: عبدالله بن عتبه از پدرش نقل می‌کند که در نزدیکی زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز، او لباس زیبایی به تن داشت و مردم فکر می‌کردند این لباس هدیه‌ای از طرف امیرالمومنین است. او این موضوع را با قدردانی بیان کرد و گفت که امیدوار است خداوند پاداش خوبی به امیرالمومنین بدهد. اما پدرش به او توصیه کرد که اینگونه دروغ نگوید و تصریح کرد که هرچند این عمل ممکن است به نیت خوشحال کردن دیگران مجاز باشد، اما دروغ گفتن در اصول اخلاقی پذیرفته نیست. او توضیح داد که اگر دروغ گفتن به کسی آسیبی بزند، نمی‌توان آن را توجیه کرد.
اما اگر ضرری نبود و برای مزاح دروغی بگوید به درجه معصیت نرسد، ولیکن از درجه کمال ایمان بیفتد که رسول(ص) همی گوید، «ایمان مردم را تمام نشود تا آنگاه که خلق را آن پسندد که خود را و از مزاح دروغ دست بدارد»، از این جنس باشد آن که بسیاری گویند برای دلخوشی صدبار تو را طلب کردم و به خانه آمدم. این به درجه حرامی نرسد که داند که از این تقدیر عدد نباشد، اما اگر بسیار طلب نکرده باشد دروغ بود. و این که عادت بود که گویند که چیزی بخور، گوید نمی بایدم. این نشاید چون شهوت اندر وی بود.
هوش مصنوعی: اگر ضرری به وجود نیاید و کسی به عنوان شوخی دروغی بگوید، این کار به حد گناه نمی‌رسد، اما باعث کاهش کمال ایمان فرد می‌شود. پیامبر(ص) نیز فرموده‌اند که ایمان مردم کامل نمی‌شود تا زمانی که علاقه‌مند به دیگران باشند همانطور که به خودشان هستند و از دروغ‌های شوخی دوری کنند. به همین شکل، بسیاری از افراد ممکن است بگویند که بارها شما را خواسته‌ام و به خانه‌تان آمده‌ام. این کار به حد حرام نمی‌رسد، زیرا فرد می‌داند که این تعداد دقیق نیست؛ اما اگر واقعاً درخواست‌های زیادی نکرده باشد، دروغ گفته است. همچنین، اگر کسی عادت به گفتن این جمله داشته باشد که نمی‌خواهم چیزی بخورم، در صورتی که در دلش شهوتی هست، این عمل ناپسند است.
و رسول(ص) قدحی شیر با زنان داد شب عروسی عایشه رضی الله عنه گفتند، «ما را همی نباید». گفت، «دروغ و گرسنگی به هم جمع مکنید». گفتند، «یا رسول الله این مقدار دروغ بود و دورغ نویسند؟» گفت، «دروغکی نویسند که دروغکی است».
هوش مصنوعی: در شب عروسی عایشه، پیامبر (ص) یک ظرف شیر به زنان تقدیم کرد و گفتند که آیا این کار نباید صورت گیرد. ایشان پاسخ دادند که نباید دروغ و گرسنگی را نزدیک هم بیاورید. زنان پرسیدند که آیا این مقدار دروغ گفته می‌شود و آیا نویسندگان دروغ در این باره حرفی خواهند زد؟ پیامبر (ص) فرمودند که بعضی دروغ‌هایی وجود دارد که در واقع دروغ نیستند.
سعید بن مسیب را درد چشم بود و چیزی در گوشه چشم وی گرد آمده بود. گفتند، «اگر پاک کنی چه باشد؟» گفت، «طبیب را گفته ام که دست فراچشم نکنم. آنگاه دروغ گفته باشم». عیسی (ع) همی گوید، «از کبایر یکی آن است که حق تعالی را خواند به دروغ که خدای داند که چنین است و نه چنان باشد». و رسول(ص) گفته است که هر که بر خواب دروغ گوید وی اندر قیامت تکلیف کنند تا گره بر دانه جو زند و نتواند.
هوش مصنوعی: سعید بن مسیب به مشکل درد چشم دچار بود و در گوشه چشمش چیزی جمع شده بود. به او گفتند، «اگر آن را پاک کنی چه خواهد شد؟» او پاسخ داد، «به پزشک گفته‌ام که به چشمم دست نزنم. در غیر این صورت، دروغ گفته‌ام». عیسی (ع) می‌گوید، «از گناهان بزرگ این است که به خداوند دروغ بگویید و بگویید که او می‌داند که چیزی درست است در حالی که واقعاً چنین نیست». همچنین رسول (ص) فرموده‌اند که هر کس درباره خواب خود دروغ بگوید، در قیامت مجبور می‌شود گره‌ای بر دانه‌ای جو بزند و نمی‌تواند این کار را انجام دهد.
آفت دوازدهم (غیبت است)
هوش مصنوعی: غیبت یکی از مشکلات اخلاقی و اجتماعی است که به معنای سخن گفتن درباره دیگران به‌طور منفی در غیاب آن‌ها می‌باشد. این عمل می‌تواند به ایجاد کینه و تنش در روابط اجتماعی منجر شود و باعث آسیب به شخصیت و اعتبار دیگران گردد. غیبت نه تنها روحیه فردی را خدشه‌دار می‌کند، بلکه می‌تواند بر سلامت جامعه نیز تأثیر منفی بگذارد. به همین دلیل، پرهیز از غیبت و حفظ حرمت افراد دیگر، از اصول مهم اخلاقی به شمار می‌آید.
و این نیز بر زبان غالب است و هیچ کس الا ماشاالله از این خلاص نیابد و وبال عظیم است. و حق تعالی این را در قرآن مانند همی کند به کسی که گوشت برادر مرده بخورد. و رسول(ص) گفت، «دور باشید از غیبت که غیبت از زنا بدتر است که توبه از زنا بپذیرند و از غیبت فرانپذیرند تا آن کس بحل نکند» و گفت، «شب معراج به قومی بگذشتم که گوشت از روی خویش به ناخن فرود می آوردند. گفتم اینان که اند؟ گفتند، «آنانند که غیبت کنند مردمان را».
هوش مصنوعی: غیبت از مسائلی است که بسیار رواج دارد و کسی نمی‌تواند به راحتی از آن خلاص شود. این عمل عواقب سنگینی دارد و خداوند در قرآن آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه کرده است. پیامبر خدا نیز فرمودند که باید از غیبت دوری کرد، زیرا غیبت بدتر از زنا است؛ چرا که توبه از زنا پذیرفته می‌شود، اما توبه از غیبت زمانی امکان‌پذیر است که فردی که مورد غیبت واقع شده، عذرخواهی کند. همچنین پیامبر در شب معراج به گروهی برخورد که گوشتی از بدن خود می‌خوردند و وقتی علت را پرسیدند، به آنها گفتند که این افراد کسانی هستند که به غیبت دیگران مشغولند.
سلیمان جابر رحمهم الله می گوید، «رسول را گفتم مرا چیزی بیاموز که مرا دست گیرد. گفت کار خیر حقیر مدار اگر همه آن بود که از دلو خویش آب فراکوزه کسی کنی و یا برادر مسلمان پیشانی گشاده دار و چون از پیش تو برخیزد غیبت مکن». و حق تعالی به موسی (ع) وحی فرستاد که هر که غیبت کرد و توبه نکرد و بمیرد، اولین کسی باشد اندر دوزخ شود و هر که توبه کرد و بمیرد بازپسین کسی باشد که اندر بهشت شود». و جابر همی گوید، «با رسول خدا اندر سفر بودیم. بر دو گور بگذشت. گفت این هر دو اندر عذابند یکی برای غیبت و یکی آن که جامه از بشنج بول نگاه نداشتی آنگاه چوبی تر به دو پاره کرد و به سر گور ایشان به زمین فرو برد و گفت تا این خشک نشود عذاب ایشان سبکتر بود».
هوش مصنوعی: سلیمان جابر می‌گوید: «به پیامبر گفتم، چیزی به من بیاموز که مرا هدایت کند. او گفت، کارهای خیر کوچک را دست کم مگیر، حتی اگر فقط از چاه خود آب بکشی و به کسی ببخشی یا به برادر مسلمان خود خوش‌آمد بگویی و وقتی او رفت، پشت سرش غیبت نکن.» سپس خداوند به موسی وحی فرستاد که هر کسی که غیبت کند و توبه نکند و بمیرد، اولین کسی است که به جهنم می‌رود و هر که توبه کند و بمیرد، آخرین کسی خواهد بود که به بهشت می‌رسد.» جابر همچنین می‌گوید: «زمانی که با پیامبر در سفر بودیم، از کنار دو قبر عبور کردیم. پیامبر گفت، این دو نفر در عذاب هستند: یکی به خاطر غیبت و دیگری به خاطر این که وضعیت خود را در کارهای ناپسند رعایت نکرده است. سپس چوبی را به دو نیم کرد و به روی قبر آنها گذاشت و گفت تا این چوب خشک نشده، عذاب آنها کمتر خواهد بود.»
و چون مردی اقرار داد به زنا او را سنگسار فرمود. یکی گفت دیگری را که چنان که سنگ را نشانند وی را بنشاندند. پس رسول(ص) به مرداری بگذشت گفت، «بخورید این مردار را». گفتند، «مردار چگونه خوریم؟» گفت،«آنچه از گوشت آن برادر می خورید بتر از این است و گنده تر از این است در معصیت» و صحابه به روی گشاده یکدیگر را دیدند و غیبت یکدیگر نکردندی و این از فاضلترین عبادات دانستندی و خلاف این از نفاق شمردندی.
هوش مصنوعی: وقتی مردی به زنا اقرار کرد، او را سنگسار کردند. یکی از حاضران به دیگری گفت که باید او را بنشاند. پس رسول اکرم به مرداری که در آنجا بود اشاره کرد و گفت: «این مردار را بخورید». حاضران گفتند: «چگونه می‌توانیم مردار بخوریم؟» ایشان پاسخ دادند: «آنچه از گوشت برادر خود می‌خورید بدتر و پلیدتر از این عمل در گناه است». صحابه در آن زمان با روی خوش یکدیگر را می‌دیدند و به غیبت یکدیگر نمی‌پرداختند و این را از بهترین عبادات می‌دانستند، در حالی که غیبت و بدگویی را نفاق تلقی می‌کردند.
و قتاده رحمهم الله همی گوید، «عذاب قبر سه قسم است، یک ثلث آن از غیبت است و یم ثلث آن سخن چیدن و یک ثلث جامه از بول نگاه نداشتن» و عیسی (ع) با حواریان بر سگی مردار بگذشت گفتند، «این گنده چیزی است!» عیسی(ع) گفت، «آن سپیدی دندان وی سخت نیکو چیزی است» ایشان را بیاموخت که از هر چه بینند آن گویند که نیکوتر است. خوکی بر عیسی(ع) بگذشت. گفت، «برو به سلامت». گفتند، «یا روح الله! خوک را هم چنین می گویی؟» گفت، «زبان خود را خو فرا نکنم جز فراخیر». و علی بن الحسین رضی الله عنه یکی را دید که غیبت همی کرد. گفت، «خاموش که این نان خورش سگان دوزخ است».
هوش مصنوعی: وقتاده رحمهم الله می‌گوید که عذاب قبر به سه بخش تقسیم می‌شود: یک سوم به خاطر غیبت، یک سوم به خاطر صحبت در مورد دیگران و یک سوم به دلیل عدم نگهداری از لباس در برابر نجاست. عیسی (ع) همراه حواریانش از کنار یک سگ مرده عبور کرد و آنها گفتند: «این حیوان بدبو چیزی نیست!» عیسی (ع) جواب داد: «سفیدی دندانش بسیار خوب است.» او به آنها آموخت که در مورد هر چیزی که می‌بینند، آنچه را که خوب‌تر است بیان کنند. همچنین زمانی که خوکی بر عیسی (ع) گذشت، او گفت: «به سلامت برو.» حواریان پرسیدند: «ای روح خدا! آیا به خوک هم چنین می‌گویی؟» او پاسخ داد: «زبانم را در بدگویی از دیگران درگیر نخواهم کرد، جز در مورد خوبی‌ها.» علی بن حسین رضی الله عنه نیز فردی را دید که در حال غیبت بود و گفت: «سکوت کن، زیرا این نوع غذا، خوراک سگان دوزخ است.»