گنجور

بخش ۴۴ - فصل (در شرایط ستدن مال از سلطان)

اگر سلطانی مالی به نزدیک عالمی فرستد تا تفرقه کند بر خیرات، اگر داند که آن را مالکی است معین، نشاید که تفرقه کند البته، بلکه باید گفت تا به خداوند دهد و اگر مالک پدیدار نباشد، گروهی از علما امتناع کرده اند از ستدن و تفرقه کردن و نزدیک ما اولیتر آن بود که از ایشان بستاند و تفرقه کند بر خیرات تا از دست ایشان بیرون شود و آلت ظلم ایشان نگردد و تا درویشان را راحتی بود که حکم این مال آن است که به درویشان باید داد، ولیکن به سه شرط بود:

شرط اول آن که به سبب ستدن وی سلطان اعتقاد نکند که مال وی خود حلال است و اگر نبودی وی نستدی که آن دلیر گردد بر کسب حرام و شر این از خیر تفرقه بیش بود.

شرط دوم آن که این عالم در محل آن نباشد که دیگران در فراستدن وی به وی اقتدا کنند و از تفرقه کردن وی غافل مانند، چنان که گروهی حجت گرفته اند شافعی مال خلفا فراستد و از این غافل باشند که وی آن همه تفرقه کردی. وهب بن منبه و طاووس هردو در نزدیک برادر حجاج شدند. بامدادی سرد بود و طاووس پند می داد وی را. بفرمود تا طیلسانی بر کتف طاووس افکندند و طاووس سخن می گفت و می جنبید تا آن طیلسان از وی بیفتاد. برادر حجاج بدانست. خشمگین شد و چون بیرون آمدند وهب گفت، «یا طاووس، اگر این طیلسان بستدی و به درویشی دادی بهتر از آن بود که او را به خشم آوردی». گفت، «ایمن نبودم بدانکه کس به من اقتدا کند و مال ایشان بستاند و نداند که من به درویشی دادم».

شرط سیم آن که دوستی آن ظالم در دل تو پدید آید و به سبب آن که مال به تو فرستاد تا تفرقه کنی که دوستی ظالمان سبب معصیتها بود که سبب مداهنت بود و سبب آن باشد که بر مرگ و عزل وی اندوهگین شوی و به سبب زیادت حشمت و ولایت وی شاد شوی. و برای این گفت رسول (ص) که بارخدایا هیچ فاجر را دست مده تا با من نیکویی کند که آن گاه دل من به وی میل کند. و این برای این گفت که دل به ضرورت میل کند به هرکه نیکویی کند با تو. خدای تعالی می گوید، «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتسکم النار» و بعضی از خلفا ده هزار درم به نزدیک مالک دینار فرستاد. همه تفرقه کرد که یک درم بازنگرفت. محمد بن واسع بدید، گفت، «راست بگوی تا دل تو هیچ میلی گرفت به دوستی وی بدین سبب؟» گفت، «گرفت». گفت، «از این می ترسیدم، آخر شومی آن مال کار خویش کرد با تو.»

و یکی از بزرگان بصره مال سلطان بستدی و تفرقه کردی. وی را گفتند، «نترسی که دوستی ایشان در دل تو بجنبد؟» گفت، «اگر کسی دست من بگیرد و در بهشت برد آنگاه که معصیت کند، وی را دشمن دارم و آن کس دشمن دارم که ورا مسخر کرد تا دست من بگرفت و در بهشت برد. چون کسی را این قوت بود، باکی نبود اگر مال ایشان تفرقه کند».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر سلطانی مالی به نزدیک عالمی فرستد تا تفرقه کند بر خیرات، اگر داند که آن را مالکی است معین، نشاید که تفرقه کند البته، بلکه باید گفت تا به خداوند دهد و اگر مالک پدیدار نباشد، گروهی از علما امتناع کرده اند از ستدن و تفرقه کردن و نزدیک ما اولیتر آن بود که از ایشان بستاند و تفرقه کند بر خیرات تا از دست ایشان بیرون شود و آلت ظلم ایشان نگردد و تا درویشان را راحتی بود که حکم این مال آن است که به درویشان باید داد، ولیکن به سه شرط بود:
هوش مصنوعی: اگر یک سلطان مالی را نزد یک عالم بفرستد تا آن مالی را بین خیرات تقسیم کند، اگر بداند که آن مال متعلق به شخص خاصی است، نباید این کار را انجام دهد؛ بلکه باید اجازه بگیرد که آن مال را به صاحبش بدهد. اما اگر مالک مشخصی وجود نداشته باشد، برخی از علما از قبول و تقسیم این مال خودداری کرده‌اند. در نظر ما بهتر است که از این علما درخواست شود تا آن مال را تقسیم کنند تا دیگر به دست آنان نیفتد و به عنوان وسیله ظلم استفاده نشود. این امر به نفع بی‌نیازان خواهد بود، اما این تقسیم باید تحت سه شرط انجام گیرد.
شرط اول آن که به سبب ستدن وی سلطان اعتقاد نکند که مال وی خود حلال است و اگر نبودی وی نستدی که آن دلیر گردد بر کسب حرام و شر این از خیر تفرقه بیش بود.
هوش مصنوعی: شرط اول این است که به خاطر دریافت مال از سلطان، عقیده‌اش این نباشد که این مال حلال است. در غیر این صورت، اگر اعتقادی به حلال بودن نداشته باشد، ممکن است به سمت کسب درآمد از راه‌های نادرست و حرام گرایش پیدا کند که این وضعیت بدتر از مشکلات و تفرقه‌های دیگر خواهد بود.
شرط دوم آن که این عالم در محل آن نباشد که دیگران در فراستدن وی به وی اقتدا کنند و از تفرقه کردن وی غافل مانند، چنان که گروهی حجت گرفته اند شافعی مال خلفا فراستد و از این غافل باشند که وی آن همه تفرقه کردی. وهب بن منبه و طاووس هردو در نزدیک برادر حجاج شدند. بامدادی سرد بود و طاووس پند می داد وی را. بفرمود تا طیلسانی بر کتف طاووس افکندند و طاووس سخن می گفت و می جنبید تا آن طیلسان از وی بیفتاد. برادر حجاج بدانست. خشمگین شد و چون بیرون آمدند وهب گفت، «یا طاووس، اگر این طیلسان بستدی و به درویشی دادی بهتر از آن بود که او را به خشم آوردی». گفت، «ایمن نبودم بدانکه کس به من اقتدا کند و مال ایشان بستاند و نداند که من به درویشی دادم».
هوش مصنوعی: شرط دوم این است که فرد عالم در شرایطی نباشد که دیگران بتوانند از او پیروی کنند و به راحتی به تفرقه‌افکنی او غافل شوند. برخی افراد، به غلط از عالم شافعی به‌عنوان دلیل استفاده می‌کنند و فراموش می‌کنند که او همواره تفرقه ایجاد کرده است. وهب بن منبه و طاووس هر دو نزد برادر حجاج ظاهر شدند. یک صبح سرد، طاووس مشغول نصیحت او بود. برادر حجاج از او خواسته بود تا عبا یا طیلسانی بر دوش طاووس بگذارند. طاووس در حال سخن گفتن و حرکت بود که آن طیلسان از دوشش افتاد. برادر حجاج به این وضعیت پی برد و خشمگین شد. بعد از خروج، وهب به طاووس گفت: «اگر این طیلسان را برمی‌داشتی و به درویشی می‌دادی، بهتر بود تا اینکه او را خشمگین می‌کردی.» طاووس پاسخ داد: «من مطمئن نبودم که آیا کسی به من اقتدا کند و اموال آنها را بگیرد و در عین حال ن sabeد که من آن را به درویشی بخشیدم.»
شرط سیم آن که دوستی آن ظالم در دل تو پدید آید و به سبب آن که مال به تو فرستاد تا تفرقه کنی که دوستی ظالمان سبب معصیتها بود که سبب مداهنت بود و سبب آن باشد که بر مرگ و عزل وی اندوهگین شوی و به سبب زیادت حشمت و ولایت وی شاد شوی. و برای این گفت رسول (ص) که بارخدایا هیچ فاجر را دست مده تا با من نیکویی کند که آن گاه دل من به وی میل کند. و این برای این گفت که دل به ضرورت میل کند به هرکه نیکویی کند با تو. خدای تعالی می گوید، «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتسکم النار» و بعضی از خلفا ده هزار درم به نزدیک مالک دینار فرستاد. همه تفرقه کرد که یک درم بازنگرفت. محمد بن واسع بدید، گفت، «راست بگوی تا دل تو هیچ میلی گرفت به دوستی وی بدین سبب؟» گفت، «گرفت». گفت، «از این می ترسیدم، آخر شومی آن مال کار خویش کرد با تو.»
هوش مصنوعی: شرط این است که دوستی با ظالم در دل تو شکل نگیرد و به خاطر اینکه او مالی برای تو فرستاد، سبب نشود که تو در پی تفرقه‌افکنی باشی. دوستی با ظالمان می‌تواند باعث ارتکاب معصیت شود و موجب مداهنت (آشتی با گناه) گردد. این کار می‌تواند تو را به این فکر بیندازد که از مرگ و برکناری او ناراحت شوی و به خاطر قدرت و ثروت او خوشحال شوی. رسول الله (ص) فرموده‌اند که خدایا هیچ فاجر یا بدکاری را به من نیکی نرسان، زیرا این باعث می‌شود که دل من به او متمایل شود. و این برای این است که قلب انسان به طور طبیعی به کسی گرایش پیدا می‌کند که با او نیکی کند. خداوند می‌فرماید که نباید به کسانی که ظلم کرده‌اند، متمایل شوید؛ در غیر این صورت، آتش شما را خواهد سوزاند. یکی از خلفا ۱۰ هزار درم به نزد مالک دینار فرستاد و او همه آن پول را تفرقه کرد و یک درم هم نگرفت. محمد بن واسع این را دید و از او پرسید که آیا دلش به دوستی با آن شخص متمایل شده است یا نه؟ او جواب داد که بله، متمایل شده است. محمد بن واسع گفت: «من از این می‌ترسیدم، زیرا پول‌های او اثر بدی بر تو گذاشته‌اند.»
و یکی از بزرگان بصره مال سلطان بستدی و تفرقه کردی. وی را گفتند، «نترسی که دوستی ایشان در دل تو بجنبد؟» گفت، «اگر کسی دست من بگیرد و در بهشت برد آنگاه که معصیت کند، وی را دشمن دارم و آن کس دشمن دارم که ورا مسخر کرد تا دست من بگرفت و در بهشت برد. چون کسی را این قوت بود، باکی نبود اگر مال ایشان تفرقه کند».
هوش مصنوعی: یکی از شخصیت‌های بزرگ بصره به مال سلطان رحم نکرد و آن را تقسیم کرد. وقتی از او پرسیدند که آیا نمی‌ترسد دوستی آنها در دلش رخنه کند؟ پاسخ داد که اگر کسی دست او را بگیرد و به بهشت ببرد، اما در این حال معصیت کند، او را دشمن خواهد داشت و همچنین دشمن کسی است که او را مسخر کرد تا دستش را بگیرد و به بهشت ببرد. او معتقد بود که وقتی چنین قدرتی وجود دارد، نگرانی از تقسیم مال آنها وجود ندارد.