گنجور

شمارهٔ ۱۲۰ - در توحید و مناجات گوید

بس مبارک بود چو فر همای
اول کارها به نام خدای
ذوالجلالی که پیک درگهش اند
ماه و خورشید آسمان فرسای
آنکه اندر خزان قدرت اوست
باد بر شاخ زعفران آلای
آنکه اندر بهار حکمت اوست
ابر در بوستان کهن پیرای
او پدید آورید در گیتی
مرگ جانکاه و عمر روح افزای
زوشد آبستن از لابت صبح
شب زنگی نمای و رومی زای
هرگهی بسته در رهش کمری
دل بریجای آمد و پای برجای
هر درختی ز جنبش بادی
خدمتش را نهاده سر بر پای
شخصها زو چو گنج پرگوهر
رویها زو چو باغ طبع گشای
از برون تن است روزی ده
وز درون دل است راه نمای
خواجه شاعران از اینجا گفت
«ای درون پرور برون آرای »
آفرید آدمی و آدم را
ساخت هشده هزار عالم را
کردگاری که قادرالذات است
عالم السر و الخفیات است
پادشاهی که از ره عظمت
بر درش صد هزار شه مات است
هر قدم راه او تراویح است
هر نفس یاد او تحیات است
روز و شب یاد کرد نعمتهاش
بندگان را بهینه طاعات است
شکر و تسبیح و امر و معرفتش
همه از جمله مهمات است
هرکه در «لااله الاالله »
شک کند لای اولش لات است
کرم او دهد هدایت تو
تا نگوئی مرا کرامات است
خدمت آن کریم کن که ازو
هر یکی را دهش مکافات است
از کریمی خروس را با او
به شب تیره در؛ مناجات است
ز آن قوامی ثنای او گوید
که از آن جانبش مراعات است
گنج توحید گشت دیوانش
زانکه بی طمطراق و طامات است
ای ترا یار نه و یار همه
وی یکی آفریدگار همه
ملکا شرمسار و پرگنهم
روی بر خاک درگه تو نهم
در فلک ننگرم به گوشه چشم
گر به چشم کرم کنی نگهم
به قیامت سپید رویم کن
گر به دنیا ز جهل دل سیهم
در پناه توام چو راه بود
دیو دنیا کجا برد ز رهم
با تو مانده میان خوف و رجا
این غم آلوده سینه تبهم
یا به عفوم برآوری بر تخت
یا به خشم اندر افکنی به چهم
گشته ام «ربنا ظلمنا» گوی
تا ز رحمت عفو کنی گنهم
کیست دنیا مرا چو در ره دین
چه دهم رنج بفکنم برهم
گفته ای از بزرگواری خویش
سر به خدمت بر آستانه نهم
بنده لرزان بود ز هیبت تو
چشم دارد همی به رحمت تو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس مبارک بود چو فر همای
اول کارها به نام خدای
هوش مصنوعی: بسیار خوش‌یمن بود که آغاز کارها به نام خدا بود.
ذوالجلالی که پیک درگهش اند
ماه و خورشید آسمان فرسای
هوش مصنوعی: وجودی با شکوه و عظمت که درگاه او به قدری نورانی است که ماه و خورشید در آسمان به آن می‌درخشند.
آنکه اندر خزان قدرت اوست
باد بر شاخ زعفران آلای
هوش مصنوعی: کسی که در زمان قدرتش همچون باد درختان زعفران را می‌آراید و زیبا می‌کند، در فصل پاییز نیز بر آن قدرت است.
آنکه اندر بهار حکمت اوست
ابر در بوستان کهن پیرای
هوش مصنوعی: کسی که در روزگار خویش جهان را با دانش و خرد خود زینت می‌دهد، همانند ابری است که بر باغی قدیمی سایه می‌افکند.
او پدید آورید در گیتی
مرگ جانکاه و عمر روح افزای
هوش مصنوعی: او در جهانی که ما می‌شناسیم، مرگ را به وجود آورده است که وحشت‌انگیز و دردناک است، و در عین حال زندگی را هم به گونه‌ای پدید آورده که روح را نیرو می‌بخشد و به آن زندگی می‌دهد.
زوشد آبستن از لابت صبح
شب زنگی نمای و رومی زای
هوش مصنوعی: صبح به همراه شب زنگی زایش کرده و روم را به دنیا می‌آورد.
هرگهی بسته در رهش کمری
دل بریجای آمد و پای برجای
هوش مصنوعی: هر بار که در مسیر او قدمی گذاشتم، قلبم در عشق به او شاد شد و پاهایم ثابت ماند.
هر درختی ز جنبش بادی
خدمتش را نهاده سر بر پای
هوش مصنوعی: هر درختی به خاطر وزش بادی، سرش را به نشانه احترام پایین آورده است.
شخصها زو چو گنج پرگوهر
رویها زو چو باغ طبع گشای
هوش مصنوعی: انسان‌ها به‌واسطه‌ی او مانند گنجینه‌های باارزش هستند و چهره‌هایشان مانند باغی سرسبز و دل‌انگیز است.
از برون تن است روزی ده
وز درون دل است راه نمای
هوش مصنوعی: زندگی، از جنبه‌های ظاهری و دنیوی خود، روزی و نعمت‌هایی به ما می‌دهد، اما در درون ما، دل و روح ما نیاز به راهنمایی و آگاهی دارند که از عمق وجود ناشی می‌شود.
خواجه شاعران از اینجا گفت
«ای درون پرور برون آرای »
هوش مصنوعی: ای بزرگ و سخن‌سنج، تو که در دل‌ها می‌پرورانی، باعث زیبایی‌های بیرونی نیز هستی.
آفرید آدمی و آدم را
ساخت هشده هزار عالم را
هوش مصنوعی: آفرینش انسان و شکل‌گیری او به گونه‌ای است که به وجود آمدن هزاران جهان دیگر نیز وابسته به اوست.
کردگاری که قادرالذات است
عالم السر و الخفیات است
هوش مصنوعی: آفریننده‌ای وجود دارد که همه چیز را می‌داند و قادر به انجام هر چیزی است. او به رازها و امور پنهانی آگاهی دارد.
پادشاهی که از ره عظمت
بر درش صد هزار شه مات است
هوش مصنوعی: پادشاهی که به خاطر جلال و بزرگی‌اش، هزاران فرمانروای دیگر در مقابل درگاهش به زانو درآمده‌اند.
هر قدم راه او تراویح است
هر نفس یاد او تحیات است
هوش مصنوعی: هر قدمی که در مسیر او بردارید، مانند نمازهای شب است و هر نفسی که می‌کشید، به یاد او است و مانند درود و سلام بر اوست.
روز و شب یاد کرد نعمتهاش
بندگان را بهینه طاعات است
هوش مصنوعی: خداوند به طور مداوم بندگانش را به خاطر نعمت‌ها یاد می‌کند و بهترین عبادت و خدمت به او، سپاسگزاری و یادآوری این نعمت‌هاست.
شکر و تسبیح و امر و معرفتش
همه از جمله مهمات است
هوش مصنوعی: مراقبت از شکرگزاری، ذکر گفتن و اطاعت از دستورات او، همه از موضوعات اساسی و مهم زندگانی است.
هرکه در «لااله الاالله »
شک کند لای اولش لات است
هوش مصنوعی: هرکس در کلمه «لااله الاالله» تردید داشته باشد، در واقع در اولین بخش آن، با انکار رو به‌رو شده است.
کرم او دهد هدایت تو
تا نگوئی مرا کرامات است
هوش مصنوعی: خوبی و محبت او به تو کمک می‌کند تا به راه راست هدایت شوی، به طوری که دیگر نیازی به گفتن معجزات او نخواهی داشت.
خدمت آن کریم کن که ازو
هر یکی را دهش مکافات است
هوش مصنوعی: به آن انسان بزرگوار خدمت کن که هر کسی را به خاطر عملش جزا و پاداش می‌دهد.
از کریمی خروس را با او
به شب تیره در؛ مناجات است
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، با وجود اینکه زندگی سخت و تیره است، با رحمت و لطف یک شخص مهربان، خروش و صدای بلند برمی‌آید؛ این خود نشانه‌ای از دعا و طلب یاری است.
ز آن قوامی ثنای او گوید
که از آن جانبش مراعات است
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ویژگی‌های خاص و ثنای او صحبت می‌کند، از جانب او نیز باید مراقبت و توجه خاصی داشته باشد.
گنج توحید گشت دیوانش
زانکه بی طمطراق و طامات است
هوش مصنوعی: گنج توحید به دلیل عدم شوکت و زرق و برق، به آسانی قابل دست‌یابی و فهم است.
ای ترا یار نه و یار همه
وی یکی آفریدگار همه
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو همپای من و همیار همه انسان‌ها هستی و تنها خداوندی که همه چیز را خلق کرده، تو را آفریده است.
ملکا شرمسار و پرگنهم
روی بر خاک درگه تو نهم
هوش مصنوعی: ای ملک، با شرم و عذاب وجدان روی زمین درگاه تو را به زمین می‌گذارم.
در فلک ننگرم به گوشه چشم
گر به چشم کرم کنی نگهم
هوش مصنوعی: من به آسمان نگاه نمی‌کنم؛ هرگاه به گوشه چشمت بیفکنم، اگر با نگاهی مهربان به من توجه کنی، نگاهم کوی تو را خواهد دید.
به قیامت سپید رویم کن
گر به دنیا ز جهل دل سیهم
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا به خاطر جهل و نادانی دلم تیره و تار است، ای کاش در قیامت چهره‌ام سفید و نورانی شود.
در پناه توام چو راه بود
دیو دنیا کجا برد ز رهم
هوش مصنوعی: من تحت حفاظت تو هستم، مانند راهی که دیو دنیا نمی‌تواند مرا از آن منحرف کند.
با تو مانده میان خوف و رجا
این غم آلوده سینه تبهم
هوش مصنوعی: این بیت احساس درونی فردی را بیان می‌کند که در میان نگرانى و امید مانده است. او از غم و اندوهی که در قلبش دارد رنج می‌برد و این احساسات متضاد ذهن او را در حال پریشانی قرار داده است.
یا به عفوم برآوری بر تخت
یا به خشم اندر افکنی به چهم
هوش مصنوعی: یا به لطف و بخششت به من مقام و احترام می‌دهی، یا با خشم و غضب خود مرا به ذلت و سقوط می‌رسانی.
گشته ام «ربنا ظلمنا» گوی
تا ز رحمت عفو کنی گنهم
هوش مصنوعی: من به درگاهت تضرع می‌کنم که ما ظلم و گناه کردیم، پس از رحمتت ما را ببخش و عفو کن.
کیست دنیا مرا چو در ره دین
چه دهم رنج بفکنم برهم
هوش مصنوعی: کیست که در دنیا به من اهمیت می‌دهد؟ وقتی در مسیر ایمان هستم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ آیا باید رنج‌ها و سختی‌ها را بر خود هموار کنم؟
گفته ای از بزرگواری خویش
سر به خدمت بر آستانه نهم
هوش مصنوعی: تو به من می‌گویی که به خاطر بزرگواری خودم، سر به خدمت تو می‌گذارم و به در خانه‌ات می‌آیم.
بنده لرزان بود ز هیبت تو
چشم دارد همی به رحمت تو
هوش مصنوعی: بنده به خاطر عظمت تو ترسیده است و با امید به رحمت تو چشم دوخته است.