گنجور

شمارهٔ ۱۰۳ - در موعظت و نصیحت گوید

مکن دین در سر دنیا ز خودرائی و نادانی
که این اقطاع شیطانی است و آن املاک یزدانی
درین ویرانه دیوان بی فرمان فرو منشین
که تا خود را در آن ایوان سلیمان وار بنشانی
کمین سازان شهوانی ترا در راه و توزیشان
به عقل از جان نه آگاهی به شخص از جامه عریانی
چراغ عقل روشن کن که اندر جستن مقصد
رهی تاریک داری پیش و درتاریک ویرانی
از این خون خوار محبس سالخورده رخت بیرون بر
که برنامد به گیتی در به نیکی نام زندانی
برین زندانی چو زندانی منه امروز باری دل
که تا فردا از آن خوش بوستانی دادبستانی
ز عشق خان و مان کردن شدستی واله ای مسکین
تو را تا خان و مان این است بی خانی و بی مانی
چلیپا کرده شهوت را و زنار هوی بسته
چو رهبانان درین دیرینه دیر تیز دورانی
ز هول مرگ نندیشی که من خود مرد سلطانم
شود سلطان جانت مرگ اگر خود حال سلطانی
اجل چون کوس بنوازد کجا فریادرس باشد
سپهبد را سپهداری جهانبان را جهانبانی
چو ناوکهای ربانی روان گردد چه برخیزد
ز جوشنهای سلطانی و خفتانهای خاقانی
هزیمت رفتگان لشکر مرگند از این عالم
جهانداران و جباران تورانی و ایرانی
به رسم و فعل فرعونان چرا گشتستی ای نادان
اگر در لشکر ایمان کنی موسی عمرانی
کنی موسی عمرانی به لشکرگاه ایمان در
ولی همراه موسی نیستی همکار ثعبانی
به ظاهر آیت خیری به باطن آلت شری
به رخ موسی و هارونی به دل فرعون و هامانی
تو را تا سرسپید آمد سیه دل گشتی از غفلت
بسان دیو ظلمانی شدی ای پیر نورانی
نماند مرد شادان دل به روز آفت پیری
نباشد باغ آبادان به وقت باد ابانی
نفیر از دست ما پیران که مردم را بریم از ره
رفیق جمع گمراهان دلیل راه نادانی
به ره گم کردن مردم همی چون نیک بندیشم
چه این پیران نورانی چه غولان بیابانی
ز بهر تیرگی دادند ما را خلعت پیری
به دست زاغ بفرستند منشور زمستانی
ز راه ریشخند و روی استهزا سخن گوئی
اگر بینی یکی زین سهل جانب مرد سلمانی
مسلمانی مسلم نیستت زیرا که در دنیا
که با پرهیز سلمانی که با ملک سلیمانی
به امر دیو آز اندر مجو ملک سلیمان را
اگر مرد سلیمانی چرا پس دیو فرمانی
مسلمانی ز تو رنجور کی گشتی به گیتی در
ولیکن خواجه را رنجه نمی دارد مسلمانی
ز هر مردم فزون دارد هنرها مردم دینی
ز هر یاقوت به گیرد بها یاقوت رمانی
قناعت چون جهانبانیست او را حرص چون درمان
مده گر نیستی نادان جهانبانی به دربانی
نیفشانند بر تو جان به عقبی در نکورویان
اگر تو دست چون مردان به دنیا برنیفشانی
ز نادانی خورد اندوه دنیا مرد دنیائی
ز بدبختی کشد پالان محنت اسب پالانی
به بدسختن ترازووار داری خاطر و دل را
چرا میزان طاعت نیستی معیار عصیانی
سرای حرص و شهوت کردی آبادان عجب خلقی
که هم معیار عصیانی و هم معمار شیطانی
نکردی شرع را فرمان و دیوان را سیه کردی
از آن کار گزاف توست نه شرعی نه دیوانی
به حشر اندر سر از تاج سرافرازی برافرازد
کرا تابان بود داغ پشیمانی ز پیشانی
اگر خواهی که کم بینی خمار درد جاویدان
مخور در خوردن سِیْکی به نقل الا پشیمانی
به طاعت کردن یزدان ز دوزخ بازخر خود را
درین معنی تأمل کن حقیقت دان که ارزانی
اگر تو قیمت طاعت ندانی بس عجب ناید
چه دانی قیمت طاعت که قدر خود نمی دانی
به طاعت رنج بر خود نه گرت ناز ابد باید
میسر کی شود هرگز تن آسانی به آسانی
شدستی بر گنه چیره که جبارم بیامرزد
بکن درمان از این بهتر که فردا صعب درمانی
مکن با ایزد بی چون چنین یکباره گستاخی
که آنگاهی عتابش را تحمل کرد نتوانی
گرت جنت همی باید زکوة از مال بیرون کن
توانی خواستن مهمان ندانی کرد مهمانی
ربا دادن زنا کردن چه معنی دارد ای ویحک
به سامانتر بزی باری نه تو مردی به سامانی؟
ربا دادن چرا باید ندانی در جهان کاری
که ایزد را بیازاری و خلقان را برنجانی
به آزار خدای و خلق و رنج نفس و درد دل
بسی گرد آری از هر سو فذلک رایگان مانی
نه پیغمبر نه اهل البیت نه اصحاب کردند این
عجب کاری است کار تو ندانم تا کرا مانی
به هنگام گنه کردن چو خورشید به پیدائی
به وقت توبه آوردن چو سیمرغی به پنهانی
نداند مفسد بدبخت چون مصلح نکو گوئی
ندانی باشه بدخوی چون بلبل خوش الحانی
ندانی علمها خواندن توانی عیبها جستن
نه از مردان برهانی ز نامردان بهتانی
به سال و ماه در هرگز نخوانی سبعی از قرآن
ولیکن هر شب و هر روز نقش مردمان خوانی
به سیرت غدر و تلبیسی به خصلت فسق و تزویری
به فکرت حیلت و زرقی به خاطر مکر و دستانی
ریاورز و نفاق اندوز و پرتزویر و بی حاصل
رباخوار و خدای آزار ومؤمن سوز و کسلانی
اگر ایمان قوی داری میندیش از گنه کاری
چه گر نااهل کرداری هم آخر ز اهل ایمانی
همی ترس از گنه لیکن امید از فضل او مگسل
که بس باشد تو را شحنه درین ره فضل یزدانی
دلی گرترسد ازدوزخ به دوزخ کی شود خسته
کسی گر بد نیندیشد به بد کی باشد ارزانی
قوامی قوت دین را به زهد اندر قیامت کن
که تا روز قیامت جان ز قوم نار برهانی
تو را آراست است امروز مهمانخانه خاطر
که بر خوان عبارتها به طبع خوش نمکدانی
در اصل از نانبا زادی ولیکن زاد نام از تو
به حکمت پایه نامی به نسبت مایه نانی
شگفتا نانبائی را که هست اندر ضمیر تو
ز استادان گردونی و مزدوران ارکانی
ز طبع آبی فرو ریزی خمیر از دل برانگیزی
به فکرت آرد دربیزی به خاطر گنده گردانی
چو آرد اجرام گردون را ببیز اندر ضمیر دل
که با پرویزن پروین برین پیروزه دوکانی
ز بیاعان اندیشه همی خر گندم معنی
درین دوکان جسمانی همی پز نان روحانی
مگردان چون سنائی رخ ز گفتار بداندیشان
که ایشان جمله ناجنس اند و تو نز جنس ایشانی
خراسان و عراق امروز اقطاع دو شاعر شد
قوامی را عراقی دان سنائی را خراسانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن دین در سر دنیا ز خودرائی و نادانی
که این اقطاع شیطانی است و آن املاک یزدانی
هوش مصنوعی: دنیا را فراموش نکن و فریب خودخواهی و نادانی را نخور؛ زیرا این بخش‌های دنیوی به وسوسه‌های شیطانی تعلق دارند، در حالی که املاک و نعمت‌های واقعی از جانب خداوند هستند.
درین ویرانه دیوان بی فرمان فرو منشین
که تا خود را در آن ایوان سلیمان وار بنشانی
هوش مصنوعی: در این خرابه که بی‌نظم و بی‌سر و سامان است، ننشین. زیرا که تنها زمانی می‌توانی مانند سلیمان در آن مکانی فاخر و با شکوه بنشینی که خود را در آن به درستی و شایستگی آماده کنی.
کمین سازان شهوانی ترا در راه و توزیشان
به عقل از جان نه آگاهی به شخص از جامه عریانی
هوش مصنوعی: دشمنان هوس باز تو در مسیر تو کمین کرده‌اند و تو به خاطر عقل و شعور خود از وضعیت واقعی و برهنگی روحی‌ات آگاه نیستی.
چراغ عقل روشن کن که اندر جستن مقصد
رهی تاریک داری پیش و درتاریک ویرانی
هوش مصنوعی: عقل خود را روشن کن تا بتوانی در راهی که تاریک و پرخطر است، به دنبال هدف خود بروی و از ویرانی ناخوشایند دوری کنی.
از این خون خوار محبس سالخورده رخت بیرون بر
که برنامد به گیتی در به نیکی نام زندانی
هوش مصنوعی: از این زندان کهن و پر از زخم و درد رها شو، چرا که در این دنیا، نام خوب زندانی به نام نیکی ثبت خواهد شد.
برین زندانی چو زندانی منه امروز باری دل
که تا فردا از آن خوش بوستانی دادبستانی
هوش مصنوعی: اگر امروز در این زندان احساس سنگینی کنی، نگران نباش؛ چون فردا دل تو را به باغی زیبا و خوشبو خواهد برد که از آن بهره‌مند خواهی شد.
ز عشق خان و مان کردن شدستی واله ای مسکین
تو را تا خان و مان این است بی خانی و بی مانی
هوش مصنوعی: از عشق، تو خان و مان خود را رها کردی، ای بیچاره! تو با این کار به چه چیزی رسیدی؟ در واقع، بی‌خانمانی و بی‌مردمک بودن، نتیجه این عشق است.
چلیپا کرده شهوت را و زنار هوی بسته
چو رهبانان درین دیرینه دیر تیز دورانی
هوش مصنوعی: با رغبت و اشتیاق به گناه و هوس رسیده و همچون رهبانان در این معبد قدیمی، خود را از دنیای مادی و آرزوها جدا کرده‌اند.
ز هول مرگ نندیشی که من خود مرد سلطانم
شود سلطان جانت مرگ اگر خود حال سلطانی
هوش مصنوعی: از ترس مرگ نگران نباش، زیرا من خود در مرگ هستم. اگر تو حال سلطانی را درک کنی، مرگ می‌تواند سلطان جان تو شود.
اجل چون کوس بنوازد کجا فریادرس باشد
سپهبد را سپهداری جهانبان را جهانبانی
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ فرا می‌رسد، کسی نمی‌تواند به فریاد فرمانده کمک کند؛ حتی قدرت‌مندان و رهبری جهان نیز در برابر آن powerless هستند.
چو ناوکهای ربانی روان گردد چه برخیزد
ز جوشنهای سلطانی و خفتانهای خاقانی
هوش مصنوعی: وقتی اراده الهی به حرکت درآید، دیگر زره‌های سلطنت و لباس‌های اشرافی چه وزنی خواهند داشت؟
هزیمت رفتگان لشکر مرگند از این عالم
جهانداران و جباران تورانی و ایرانی
هوش مصنوعی: کسانی که از این دنیا رفتند، شکست خوردگان لشکر مرگ هستند؛ چه آنانی که در این عالم فرمانروایی کردند و چه کسانی که جبار و زورگو بودند، چه از توران باشند و چه از ایران.
به رسم و فعل فرعونان چرا گشتستی ای نادان
اگر در لشکر ایمان کنی موسی عمرانی
هوش مصنوعی: ای نادان، چرا مانند فرعون‌ها رفتار می‌کنی؟ اگر به سپاه ایمان بپیوندی، مانند موسی به بنای عمرانی خواهی رسید.
کنی موسی عمرانی به لشکرگاه ایمان در
ولی همراه موسی نیستی همکار ثعبانی
هوش مصنوعی: شما در ارتش ایمان به مانند موسی به کار می‌پردازید، اما در این مسیر، همراه موسی نیستید و همکار ثعبانی (موریانه) هم نیستید.
به ظاهر آیت خیری به باطن آلت شری
به رخ موسی و هارونی به دل فرعون و هامانی
هوش مصنوعی: به ظاهر ممکن است نشانه‌های خوب و مثبت دیده شوند، اما در باطن می‌توانند منجر به کارهای بد و ناپسند شوند. در حالی که موسی و هارون به صورت خیر و نیکو به نظر می‌رسند، در دل فرعون و هامان نیت‌های بد و شری وجود دارد.
تو را تا سرسپید آمد سیه دل گشتی از غفلت
بسان دیو ظلمانی شدی ای پیر نورانی
هوش مصنوعی: به خاطر غفلت و نادانی، قلبت تیره و تار شده و مانند دیو سیاه گشته‌ای؛ در حالی که تو باید مانند یک پیر نورانی باشی و به سوی روشنی بروی.
نماند مرد شادان دل به روز آفت پیری
نباشد باغ آبادان به وقت باد ابانی
هوش مصنوعی: در روزهای پیری، شادابی و خوشحال بودن سخت است و باغی که در گذشته سرسبز و پرثمر بوده، در زمان طوفان و مشکلات، دیگر نمی‌تواند همان‌طور باقی بماند.
نفیر از دست ما پیران که مردم را بریم از ره
رفیق جمع گمراهان دلیل راه نادانی
هوش مصنوعی: صدای ما سالخوردگان، مردم را از راه درست منحرف می‌کند و آن‌ها را به سوی گروهی گمراه می‌برد، در حالی که نشانه‌های جهل و نادانی بر سر راهشان قرار دارد.
به ره گم کردن مردم همی چون نیک بندیشم
چه این پیران نورانی چه غولان بیابانی
هوش مصنوعی: من در راه گم کردن مردم، به خوبی فکر می‌کنم؛ زیرا هم این افراد بزرگ و نورانی وجود دارند و هم غول‌های بیابانی.
ز بهر تیرگی دادند ما را خلعت پیری
به دست زاغ بفرستند منشور زمستانی
هوش مصنوعی: به خاطر تاریکی، لباس پیری را به دست زاغی فرستادند که نشانه‌های زمستان را به همراه داشت.
ز راه ریشخند و روی استهزا سخن گوئی
اگر بینی یکی زین سهل جانب مرد سلمانی
هوش مصنوعی: اگر به طعنه و تمسخر صحبت کنی، به یاد داشته باش که ممکن است کسی از این نوع رفتار تو صدمه ببیند، حتی اگر به نظر ساده و معمولی بیاید.
مسلمانی مسلم نیستت زیرا که در دنیا
که با پرهیز سلمانی که با ملک سلیمانی
هوش مصنوعی: تو مسلمانی واقعی نیستی، چراکه در این دنیا، همچنانکه کسی که با پیروی از دستورها و قوانین زندگی می‌کند، به مانند کسی که تحت سلطه و در سایه مال و قدرت زندگی می‌کند، نیستی.
به امر دیو آز اندر مجو ملک سلیمان را
اگر مرد سلیمانی چرا پس دیو فرمانی
هوش مصنوعی: در جست‌وجوی قدرت و سلطنت سلیمان نرو، چرا که اگر کسی واقعا شایسته و مثل سلیمان باشد، نباید تحت تأثیر وسوسه‌های شیطانی قرار گیرد.
مسلمانی ز تو رنجور کی گشتی به گیتی در
ولیکن خواجه را رنجه نمی دارد مسلمانی
هوش مصنوعی: در دنیا مسلمان از تو ناراحت نمی‌شود، اما خواجه (ثروتمند) از مسلمان بودن زحمتی نمی‌کشد.
ز هر مردم فزون دارد هنرها مردم دینی
ز هر یاقوت به گیرد بها یاقوت رمانی
هوش مصنوعی: هر فرد هنرمند از سایرین برتری دارد، همان‌طور که ارزش یاقوت بهتر از ارزش سنگ‌های دیگر است. هرکس در ایمان و هنر خود می‌تواند از دیگران بالاتر باشد و به همین دلیل از آنها متمایز شود.
قناعت چون جهانبانیست او را حرص چون درمان
مده گر نیستی نادان جهانبانی به دربانی
هوش مصنوعی: قناعت مانند یک راهنماست، در حالی که حرص مانند یک بیماری است. اگر به این حقیقت آگاه باشی که قناعت می‌تواند زندگی‌ات را اداره کند، نادانی به دوری از این مسیر منجر نمی‌شود.
نیفشانند بر تو جان به عقبی در نکورویان
اگر تو دست چون مردان به دنیا برنیفشانی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در دنیا خوب و شایسته زندگی کنی و محبوب دیگران شوی، باید همان‌طور که مردان با اراده و قوی عمل می‌کنند، تلاش کنی و دست از تلاش برنداری. در این صورت، در زندگی پس از مرگ نیز مورد احترام و محبت دیگران خواهی بود.
ز نادانی خورد اندوه دنیا مرد دنیائی
ز بدبختی کشد پالان محنت اسب پالانی
هوش مصنوعی: از بی‌خبری، انسان دنیای خود را با اندوه می‌گذراند، و کسی که در این دنیا بدبخت است، بار سنگین مشکلات را مانند پالان اسب تحمل می‌کند.
به بدسختن ترازووار داری خاطر و دل را
چرا میزان طاعت نیستی معیار عصیانی
هوش مصنوعی: دل و خاطر تو مانند یک ترازو است که به راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. پس چرا متوجه نمی‌شوی که در سنجش اعمال، از معیاری برای سنجش کارهای خوب و بد خود استفاده نمی‌کنی؟
سرای حرص و شهوت کردی آبادان عجب خلقی
که هم معیار عصیانی و هم معمار شیطانی
هوش مصنوعی: خانه‌ای که بر پایه‌ی حرص و شهوت بنا شده، به طرز عجیبی آباد شده است. چه افرادی که هم معیاری برای نافرمانی هستند و هم در ساختن این فساد نقش دارند.
نکردی شرع را فرمان و دیوان را سیه کردی
از آن کار گزاف توست نه شرعی نه دیوانی
هوش مصنوعی: تو به قوانین دین توجه نکردی و کارهای نا به جا انجام دادی که نتیجه‌اش تاریکی و بدبینی در دیوان است؛ این رفتار نه تنها بر اساس اصول شرع نیست، بلکه بر خلاف قواعد دیوانی نیز می‌باشد.
به حشر اندر سر از تاج سرافرازی برافرازد
کرا تابان بود داغ پشیمانی ز پیشانی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تنها کسی که به اوج سرافرازی دست می‌یابد، می‌تواند تاجی بر سر داشته باشد. اما آن فرد باید از داغ پشیمانی که بر پیشانی‌اش است، رهایی یابد.
اگر خواهی که کم بینی خمار درد جاویدان
مخور در خوردن سِیْکی به نقل الا پشیمانی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی کمتر دچار درد و رنج همیشگی شوی، در مصرف چیزی که به تو آسیب می‌زند، احتیاط کن؛ چرا که ممکن است به زودی از کار خود پشیمان شوی.
به طاعت کردن یزدان ز دوزخ بازخر خود را
درین معنی تأمل کن حقیقت دان که ارزانی
هوش مصنوعی: برای بندگی و اطاعت از خداوند، از عذاب دوزخ رهایی یاب. در این موضوع با تفکر و تأمل کن، زیرا حقیقت را درک خواهی کرد که نعمت الهی شامل حالت می‌شود.
اگر تو قیمت طاعت ندانی بس عجب ناید
چه دانی قیمت طاعت که قدر خود نمی دانی
هوش مصنوعی: اگر تو ارزش بندگی و اطاعت را نمی‌دانی، این عجیب نیست؛ چون خودت هم ارزش و جایگاه خود را نمی‌شناسی.
به طاعت رنج بر خود نه گرت ناز ابد باید
میسر کی شود هرگز تن آسانی به آسانی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر راحتی و نازپروری از انجام وظایف و زحمت کردن خودداری کنی، هرگز به آرامش واقعی نخواهی رسید. این آرامش تنها با قبول سختی‌ها و تلاش به دست می‌آید.
شدستی بر گنه چیره که جبارم بیامرزد
بکن درمان از این بهتر که فردا صعب درمانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که من مرتکب گناه شده‌ام و حالا در تلاش هستم که از خداوند بخواهم مرا ببخشد. این بهتر از این است که در آینده دچار مشکل‌های دشوارتر شوم و درمان آن‌ها سخت‌تر باشد. در واقع، اکنون باید به فکر چاره‌ای باشم تا از عواقب گناهم رهایی یابم.
مکن با ایزد بی چون چنین یکباره گستاخی
که آنگاهی عتابش را تحمل کرد نتوانی
هوش مصنوعی: هرگز با خدا بی‌سبب جسارت نکن، زیرا ممکن است زمانی که نتیجه کار تو را ببینی، نتوانی عذاب و سرزنش او را تحمل کنی.
گرت جنت همی باید زکوة از مال بیرون کن
توانی خواستن مهمان ندانی کرد مهمانی
هوش مصنوعی: اگر به بهشت نیاز داری، ابتدا بخشی از مال خود را به نیازمندان بده. اگر توانایی میزبانی را نداری، نمی‌توانی انتظار داشته باشی که مهمانان به خانه‌ات بیایند.
ربا دادن زنا کردن چه معنی دارد ای ویحک
به سامانتر بزی باری نه تو مردی به سامانی؟
هوش مصنوعی: این بیت به انتقاد از افرادی می‌پردازد که به کارهای ناپسند و غیر اخلاقی، مانند ربا و زنا، مشغول هستند و از آنها سوال می‌کند که این کارها چه معنا و مفهومی دارند. در انتها، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که بهتر است با شرایط و وضیعت خود کنار بیایند و به زندگی سالم‌تری بپردازند، زیرا در نهایت اینگونه رفتارها نشان‌دهنده مردانگی و درستی نیست.
ربا دادن چرا باید ندانی در جهان کاری
که ایزد را بیازاری و خلقان را برنجانی
هوش مصنوعی: چرا باید ندانسته ربا بدهی؟ این کار نه تنها خدای را آزرده می‌کند، بلکه باعث آزار مردم نیز می‌شود.
به آزار خدای و خلق و رنج نفس و درد دل
بسی گرد آری از هر سو فذلک رایگان مانی
هوش مصنوعی: اگر به خدای خود و مردم آزار برسانی و خود را گرفتار رنج و درد کنی، در نهایت هیچ نفعی نصیب تو نخواهد شد و تمامی این سختی‌ها و زحمت‌ها برای تو بی‌مورد و بی‌فایده است.
نه پیغمبر نه اهل البیت نه اصحاب کردند این
عجب کاری است کار تو ندانم تا کرا مانی
هوش مصنوعی: نه پیامبر، نه اهل بیت و نه یارانش، کار عجیبی انجام داده‌اند که نمی‌دانم این کار را برای چه کسی کردی.
به هنگام گنه کردن چو خورشید به پیدائی
به وقت توبه آوردن چو سیمرغی به پنهانی
هوش مصنوعی: زمانی که انسان مرتکب گناه می‌شود، مانند خورشیدی است که همواره نمایان است و در معرض دید قرار دارد. اما وقتی که به توبه می‌پردازد، مثل سیمرغی می‌شود که در خفا و به دور از چشم‌ها رفتار می‌کند.
نداند مفسد بدبخت چون مصلح نکو گوئی
ندانی باشه بدخوی چون بلبل خوش الحانی
هوش مصنوعی: بدبختی‌های فاسد از نیکوکاران چیزی نمی‌دانند. همان‌طور که بدخوی نمی‌داند که باید مانند بلبل خوش‌آواز باشد.
ندانی علمها خواندن توانی عیبها جستن
نه از مردان برهانی ز نامردان بهتانی
هوش مصنوعی: اگر علم را نمی‌دانی، نمی‌توانی عیب‌های دیگران را پیدا کنی. از کسانی که مردانگی ندارند، عیب‌جویی نکن.
به سال و ماه در هرگز نخوانی سبعی از قرآن
ولیکن هر شب و هر روز نقش مردمان خوانی
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌خوانی که در زمان و تاریخ، مانند یک آیه از قرآن، اما هر شب و روز، داستان و سرنوشت انسان‌ها را می‌خوانی و می‌آموزی.
به سیرت غدر و تلبیسی به خصلت فسق و تزویری
به فکرت حیلت و زرقی به خاطر مکر و دستانی
هوش مصنوعی: در این بیت، به ویژگی‌ها و صفات منفی برخی افراد اشاره شده است. به طرز ناپسند و فریبنده‌ای رفتار کردن، به ریاکاری و فساد روی آوردن، با اندیشه‌های فریبنده و حقه بازی فکر کردن و در پس‌زمینه این کارها، نقشه‌ها و ترفندهای مکارانه را به کار بردن. به طور کلی، این توصیف‌ها نشان‌دهنده‌ی رفتارهای نادرست و نیت‌های بی‌صداقت است.
ریاورز و نفاق اندوز و پرتزویر و بی حاصل
رباخوار و خدای آزار ومؤمن سوز و کسلانی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صفات منفی و اخلاق ناپسند افرادی می‌پردازد که در جامعه وجود دارند. افرادی که به رقابت‌های نادرست می‌پردازند، دروغ و فریب را پیشه خود قرار داده و باعث آسیب به دیگران می‌شوند. آنها همچنین به جای ایجاد خیر و برکت، موجب دردسر و ناخرسندی برای مؤمنان و افراد صالح می‌شوند. در نهایت، این افراد زحمتی برای خود و دیگران ندارند و بیشتر به پخش نفاق و تباهی در جامعه می‌پردازند.
اگر ایمان قوی داری میندیش از گنه کاری
چه گر نااهل کرداری هم آخر ز اهل ایمانی
هوش مصنوعی: اگر ایمان محکمی داشته باشی، نباید نگران اشتباهات دیگران باشی. حتی اگر کسی عمل نادرستی انجام دهد، در نهایت او نیز ممکن است از اهل ایمان باشد.
همی ترس از گنه لیکن امید از فضل او مگسل
که بس باشد تو را شحنه درین ره فضل یزدانی
هوش مصنوعی: ترس از گناه در دل تو موجود است، اما همیشه به رحمت و لطف خداوند امیدوار باش. این امید کافی است تا از فضل الهی بهره‌مند شوی و در مسیر زندگی پشتیبانی داشته باشی.
دلی گرترسد ازدوزخ به دوزخ کی شود خسته
کسی گر بد نیندیشد به بد کی باشد ارزانی
هوش مصنوعی: اگر دلی از ترس آتش جهنم بترسد، آیا کسی از آن خسته خواهد شد؟ به شرطی که کسی به امور ناپسند فکر نکند، چگونه ممکن است که دردسر و مشکلات بر او کم شود؟
قوامی قوت دین را به زهد اندر قیامت کن
که تا روز قیامت جان ز قوم نار برهانی
هوش مصنوعی: برای تقویت دین، در روز قیامت به زهد و پارسایی بپرداز تا در آن روز جانت را از عذاب آتش نجات دهی.
تو را آراست است امروز مهمانخانه خاطر
که بر خوان عبارتها به طبع خوش نمکدانی
هوش مصنوعی: امروز مهمان‌خانه دل زیبایی تو را به نمایش گذاشته است و بر سفره‌ی این کلمات، شیرینی و جذابیت وجودت موج می‌زند.
در اصل از نانبا زادی ولیکن زاد نام از تو
به حکمت پایه نامی به نسبت مایه نانی
هوش مصنوعی: در واقع، او از یک نانوا به دنیا آمده است، اما نامش به خاطر حکمت و دانشش به شهرت رسیده و این مقام و آوازه نسبت به آن نانایی که از آن آمده، به دلیل توانایی‌هایش است.
شگفتا نانبائی را که هست اندر ضمیر تو
ز استادان گردونی و مزدوران ارکانی
هوش مصنوعی: عجب است که نانوا چه چیزهایی در درون خود دارد؛ او تحت تأثیر استادان آسمانی و مزدوران دنیوی قرار گرفته است.
ز طبع آبی فرو ریزی خمیر از دل برانگیزی
به فکرت آرد دربیزی به خاطر گنده گردانی
هوش مصنوعی: از طبیعت آبی، خمیر شاداب و نرم به وجود می‌آید و با روحی شاداب، افکار تازه در ذهن به وجود می‌آورد و به خاطر بزرگ‌تر و دل‌انگیزتر می‌کند.
چو آرد اجرام گردون را ببیز اندر ضمیر دل
که با پرویزن پروین برین پیروزه دوکانی
هوش مصنوعی: وقتی که اجرام آسمانی در دل انسان به تناسب و ترتیب درآید، آن گاه او مانند پروین درخشان و پیروز می‌شود و به بهترین حالت ممکن دست می‌یابد.
ز بیاعان اندیشه همی خر گندم معنی
درین دوکان جسمانی همی پز نان روحانی
هوش مصنوعی: اندیشه‌ها و افکار ناپاک مانند علف‌های هرز هستند که به ذهن انسان آسیب می‌زنند. در این بدن مادی، روح در تلاش است تا نانی معنوی و روحانی به دست آورد.
مگردان چون سنائی رخ ز گفتار بداندیشان
که ایشان جمله ناجنس اند و تو نز جنس ایشانی
هوش مصنوعی: به خودت نگردان و از سخن کسانی که بداندیش و ناپسندند تأثیر نگیر؛ زیرا این افراد از جنس خوبی‌ها نیستند و تو نیز نباید خود را با آن‌ها یکی کنی.
خراسان و عراق امروز اقطاع دو شاعر شد
قوامی را عراقی دان سنائی را خراسانی
هوش مصنوعی: خراسان و عراق امروزه به دو منطقه‌ای تبدیل شده‌اند که شاعران مشهور در آن‌ها جا دارند. قوامی شاعر عراقی است و سنایی شاعر خراسانی به شمار می‌آید.