گنجور

شمارهٔ ۱

مقتدای ملک امام بشر
شاه انصاریان دین پرور
هم خداخوان و هم خدادان بود
شاه دین،نور چشم اعیان بود
آنکه دیوان ورای کیوان داشت
جیب جان پر ز نقد عرفان داشت
آن ملک فر و آن فلک تمکین
مسند او علای علیین
عرش و کرسی دلست و سینه اوست
قاسمی بنده کمینه اوست
آنکه در صدق مثل صدیقست
منکرش کافرست و زندیقست
همچو صدیق صادقست و امین
همچو عمر عدیل و اهل یقین
همچو عثمان شعار او ز حیاست
چون علی شیرحق،امام هداست
قطب عالم،امام دین و هدا
شاه دین شیخنا و مولانا
چار قطب اند در خراسانات
منبع لطف و معدن حسنات
اولین با یزید بسطامست
در حقیقت علیم و علامست
مست حق بود آن گزیده نژاد
مست رفت از جهان کون و فساد
بعد ازان پادشاه انصاری
از ندیمان حضرت باری
پس ابوالقاسم، آسمان صفا
در همه حالتی ولی،والا
چارمین سعد حق و ملت و دین
آفتاب جهان صدق و یقین
قاسمی بر وفای ایشانست
تا ابد خاک پای ایشانست
صلوات خدا برین هر چار
قاسم از عاشقان این هر چار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.